كتاب الخمس (منتظری): تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(لینک درون متنی)
(لینک درون متنی)
خط ۱۲: خط ۱۲:
| data-type="authors" |[[منتظری، حسینعلی]](نويسنده)
| data-type="authors" |[[منتظری، حسینعلی]](نويسنده)
   
   
[[يزدي، محمد کاظم بن عبد العظيم]] (نويسنده)
یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم (نويسنده)


|-
|-
خط ۴۴: خط ۴۴:
|}
|}
</div>
</div>
'''كتاب الخمس'''، تعلیقه [[منتظری، حسینعلی|آیت‌الله حسینعلی منتظری]] بر «العروة الوثقی» سید محمدکاظم یزدی است که به زبان عربی، در یک مجلد منتشر شده است. امتیاز این طبع از کتاب، با طبع پیش از آن این است که بحث خمس از کتاب «ولایت فقیه» نویسنده به آن افزوده شده است.
'''كتاب الخمس'''، تعلیقه [[منتظری، حسینعلی|آیت‌الله حسینعلی منتظری]] بر «[[العروة الوثقی]]» [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|سید محمدکاظم یزدی]] است که به زبان عربی، در یک مجلد منتشر شده است. امتیاز این طبع از کتاب، با طبع پیش از آن این است که بحث خمس از کتاب «ولایت فقیه» نویسنده به آن افزوده شده است.


نگارش کتاب بدین‌ترتیب است که متن کتاب مکاسب در بالای صفحه و حاشیه در ذیل صفحه آمده است. آدرس آیات و روایات در پاورقی و فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.
نگارش کتاب بدین‌ترتیب است که متن [[كتاب المكاسب|کتاب مکاسب]] در بالای صفحه و حاشیه در ذیل صفحه آمده است. آدرس آیات و روایات در پاورقی و فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده است.


یکی از مباحث مهم خمس، بحث «مستحق خمس» است. به تعبیر صاحب عروه: «مستحق خمس کسی است که از طریق نسب پدری به هاشم اتصال یابد. پس اگر از طریق مادر هاشمی باشد، خمس بر او حلال نیست، بلکه زکات بر او حلال است».
یکی از مباحث مهم خمس، بحث «مستحق خمس» است. به تعبیر [[یزدی، محمدکاظم بن عبدالعظیم|صاحب عروه]]: «مستحق خمس کسی است که از طریق نسب پدری به هاشم اتصال یابد. پس اگر از طریق مادر هاشمی باشد، خمس بر او حلال نیست، بلکه زکات بر او حلال است».
نویسنده در شرح عبارت عروه آورده است که تعلق خمس به کسانی که از لحاظ نسب پدری هاشمی باشند، مشهور است، بلکه به عموم فقیهان شیعه نسبت داده شده است؛ غیر از سید مرتضی، اما سید مرتضی نیز در مطلب بالا با دیگران اختلاف ندارد، بلکه اختلاف او بر سر این مسئله است که آیا فرزند دختری، حقیقتاً فرزند است یا خیر<ref>ر.ک: همان، ص290</ref>.
نویسنده در شرح عبارت عروه آورده است که تعلق خمس به کسانی که از لحاظ نسب پدری هاشمی باشند، مشهور است، بلکه به عموم فقیهان شیعه نسبت داده شده است؛ غیر از سید مرتضی، اما سید مرتضی نیز در مطلب بالا با دیگران اختلاف ندارد، بلکه اختلاف او بر سر این مسئله است که آیا فرزند دختری، حقیقتاً فرزند است یا خیر<ref>ر.ک: همان، ص290</ref>.
   
   
سپس پس از چند سطر چنین ادامه می‌دهد: «همانا ملاک و معیار در خمس انتساب به هاشم است و موضوع حکم عنوان هاشمی می‌باشد؛ چنان‌که بر این مطلب روایت موثقه زراره از امام صادق(ع)، شهادت می‌دهد که آن حضرت فرمود: اگر عدالتی وجود داشت، هاشمی و مُطلبی به صدقه احتیاج پیدا نمی‌کردند.
سپس پس از چند سطر چنین ادامه می‌دهد: «همانا ملاک و معیار در خمس انتساب به هاشم است و موضوع حکم عنوان هاشمی می‌باشد؛ چنان‌که بر این مطلب روایت موثقه زراره از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، شهادت می‌دهد که آن حضرت فرمود: اگر عدالتی وجود داشت، هاشمی و مُطلبی به صدقه احتیاج پیدا نمی‌کردند.
لفظ بنی‌هاشم، دارای معنای خاص و اضافی نیست، بلکه دارای معنای اسمی است؛ مانند بنی‌تمیم، بنی‌اسد و نظیر اینها. مراد از بنی‌هاشم، قبیله و عشیره‌ی خاص می-باشد. بدیهی است که عشایر و قبایل به‌وسیله پدران از هم امتیاز داده می‌شوند، نه به‌وسیله مادران؛ مثلاً کسی که پدرش از بنی‌تمیم باشد و مادرش از بنی‌اسد، به چنین کسی تمیمی گفته می‌شود، نه اسدی»<ref>ر.ک: همان، ص291</ref>.
لفظ بنی‌هاشم، دارای معنای خاص و اضافی نیست، بلکه دارای معنای اسمی است؛ مانند بنی‌تمیم، بنی‌اسد و نظیر اینها. مراد از بنی‌هاشم، قبیله و عشیره‌ی خاص می-باشد. بدیهی است که عشایر و قبایل به‌وسیله پدران از هم امتیاز داده می‌شوند، نه به‌وسیله مادران؛ مثلاً کسی که پدرش از بنی‌تمیم باشد و مادرش از بنی‌اسد، به چنین کسی تمیمی گفته می‌شود، نه اسدی»<ref>ر.ک: همان، ص291</ref>.


خط ۵۷: خط ۵۷:


یکی از مباحث مهمی که در موضوع خمس مطرح است، «حکم خمس در عصر غیبت» است. نویسنده، چهارده فتوا و نظریه را به نقل از صاحب حدائق ذکر می‌کند و دو نظریه‌ی دیگر را هم از فقیهان متأخر به آن اضافه می‌کند:  
یکی از مباحث مهمی که در موضوع خمس مطرح است، «حکم خمس در عصر غیبت» است. نویسنده، چهارده فتوا و نظریه را به نقل از صاحب حدائق ذکر می‌کند و دو نظریه‌ی دیگر را هم از فقیهان متأخر به آن اضافه می‌کند:  
# صاحب جواهر الكلام و صاحب مصباح الفقيه از عالمان قرن چهاردهم نظر داده‌اند که سهم سادات به خودشان داده شود و سهم امام از جانب وی صدقه داده شود.
# [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر الكلام]] و [[همدانی، رضا بن محمدهادی|صاحب مصباح الفقيه]] از عالمان قرن چهاردهم نظر داده‌اند که سهم سادات به خودشان داده شود و سهم امام از جانب وی صدقه داده شود.
# جمعی بر این عقیده‌اند که سهم سادات به آنان پرداخت گردد و سهم امام در جایی مصرف شود که علم به رضایت امام(ع) وجود داشته باشد؛ مانند تکمیل و تتمیم حصه‌ی سادات یا کمک به فقرا یا اداره‌ی حوزه‌های علمیه و هر امری که موجب استحکام دین شود<ref>ر.ک: همان، ص299-304</ref>.
# جمعی بر این عقیده‌اند که سهم سادات به آنان پرداخت گردد و سهم امام در جایی مصرف شود که علم به رضایت امام(ع) وجود داشته باشد؛ مانند تکمیل و تتمیم حصه‌ی سادات یا کمک به فقرا یا اداره‌ی حوزه‌های علمیه و هر امری که موجب استحکام دین شود<ref>ر.ک: همان، ص299-304</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش