شش رساله کهن پزشکی: تفاوت میان نسخه‌ها

اشکالات متنی
(اشکالات متنی)
خط ۸۳: خط ۸۳:
این رساله در سال 1311ش، توسط علی‌محمد عامری نائینی، به‌ضمیمه کتاب «عقد العلی للموقف الأعلی» اثر خود [[افضل‌الدین کرمانی، احمد|ابوحامد کرمانی]]، به چاپ رسیده است.
این رساله در سال 1311ش، توسط علی‌محمد عامری نائینی، به‌ضمیمه کتاب «عقد العلی للموقف الأعلی» اثر خود [[افضل‌الدین کرمانی، احمد|ابوحامد کرمانی]]، به چاپ رسیده است.


ب)- «الفراست»: رساله حاضر که در نوع خود، چه از حیث محتوایى و چه از حیث تعدد نسخه، بى‏نظیر و منحصربه‌فرد است، یکى از آثار منسوب به افلاطون است که درباره صورت‏شناسى افراد و دلالت کیفیات ظاهرى بر حالات درونى و رفتارى بحث مى‌کند. در این رساله از ده حالت و کیفیت ظاهرى، اعم از: آواز، الوان (رنگ پوست)، بالا (قد و قامت)، موى، رفتن، خنده، اعضا، ابرو، چشم و بینى، بحث شده که دارندگان حالات مختلف هریک از این موارد را به رفتارها و اخلاق‏هاى گوناگون نسبت داده است<ref>همان، ص33</ref>.
ب)- «الفراست»: رساله حاضر که در نوع خود، چه از حیث محتوایى و چه از حیث تعدد نسخه، بى‌‏نظیر و منحصربه‌فرد است، یکى از آثار منسوب به افلاطون است که درباره صورت‏‌شناسى افراد و دلالت کیفیات ظاهرى بر حالات درونى و رفتارى بحث مى‌کند. در این رساله از ده حالت و کیفیت ظاهرى، اعم از: آواز، الوان (رنگ پوست)، بالا (قد و قامت)، موى، رفتن، خنده، اعضا، ابرو، چشم و بینى، بحث شده که دارندگان حالات مختلف هریک از این موارد را به رفتارها و اخلاق‏هاى گوناگون نسبت داده است<ref>همان، ص33</ref>.


در تعریف علم فراست گفته‌‏اند که «علمى است که از صورت، پى به سیرت برند» و آن را شاخه‏اى از علم روان‏شناسى دانسته‌‏اند. در سیر تاریخ علوم، تقریبا آثارى با این عنوان و محتوا، بسیار اندک و انگشت‏شمار است و اگر هم باشد، در حد یک رساله چند صفحه‌‏اى و مختصر است و اثر حاضر که رساله‏‌اى است کوتاه و منسوب به افلاطون، پیش از سده دهم هجرى توسط فردى ناشناس به فارسى ترجمه شده است<ref>همان</ref>.
در تعریف علم فراست گفته‌‏اند که «علمى است که از صورت، پى به سیرت برند» و آن را شاخه‏اى از علم روان‏شناسى دانسته‌‏اند. در سیر تاریخ علوم، تقریبا آثارى با این عنوان و محتوا، بسیار اندک و انگشت‏شمار است و اگر هم باشد، در حد یک رساله چند صفحه‌‏اى و مختصر است و اثر حاضر که رساله‏‌اى است کوتاه و منسوب به افلاطون، پیش از سده دهم هجرى توسط فردى ناشناس به فارسى ترجمه شده است<ref>همان</ref>.
خط ۸۹: خط ۸۹:
در میان آثار منسوب یا اصیل افلاطونى، مى‏‌توان گفت که در کتب طراز اول تاریخ علم، به چنین اثرى از وى اشاره نشده است. در میان کتب طبى مترجم از وى که فؤاد سزگین سه مورد از آن را یاد کرده است نیز چنین مباحثى به چشم نمى‌‏خورد<ref>همان</ref>.
در میان آثار منسوب یا اصیل افلاطونى، مى‏‌توان گفت که در کتب طراز اول تاریخ علم، به چنین اثرى از وى اشاره نشده است. در میان کتب طبى مترجم از وى که فؤاد سزگین سه مورد از آن را یاد کرده است نیز چنین مباحثى به چشم نمى‌‏خورد<ref>همان</ref>.


ج)- «معرفت اشجار و خواص نباتات»: از نویسنده‌ای است ناشناخته. در میان رسایل موجود در باب علم کیمیا، به آثارى برمى‏خوریم که صرفا به اکسیرها پرداخته‏اند (اکسیر، در اصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل‌کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد؛ یعنى جیوه را نقره و مس را طلا کند). یکى از این رسایل که به شرح چهل گیاه اکسیرى و خاصیت کیمیایى آن‏ها پرداخته است، رساله حاضر بوده که از مؤلف آن در ضمن رساله، هیچ یادى نشده است. البته نام رساله نیز صراحتا ذکر نشده است و عنوان مذکور بیشتر نشانگر محتواى آن است<ref>ر.ک: همان، ص50-‌51</ref>.
ج)- «معرفت اشجار و خواص نباتات»: از نویسنده‌ای است ناشناخته. در میان رسایل موجود در باب علم کیمیا، به آثارى برمى‏خوریم که صرفا به اکسیرها پرداخته‌‏اند (اکسیر، در اصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و آمیزنده و کامل‌کننده که ماهیت جسم را تغییر دهد؛ یعنى جیوه را نقره و مس را طلا کند). یکى از این رسایل که به شرح چهل گیاه اکسیرى و خاصیت کیمیایى آن‏ها پرداخته است، رساله حاضر بوده که از مؤلف آن در ضمن رساله، هیچ یادى نشده است. البته نام رساله نیز صراحتا ذکر نشده است و عنوان مذکور بیشتر نشانگر محتواى آن است<ref>ر.ک: همان، ص50-‌51</ref>.


این رساله مجموعا سى و نه گیاه را توضیح مى‏‌دهد. بدین‌گونه که اول نام گیاه و مشخصات فیزیکى آن را ذکر مى‌‏کند، سپس نحوه به دست آوردن آن را مى‏‌گوید و بعد چگونگى به‌کارگیرى آن در عمل کیمیایى را شرح مى‏‌دهد<ref>همان، ص52</ref>.
این رساله مجموعا سى و نه گیاه را توضیح مى‏‌دهد. بدین‌گونه که اول نام گیاه و مشخصات فیزیکى آن را ذکر مى‌‏کند، سپس نحوه به دست آوردن آن را مى‏‌گوید و بعد چگونگى به‌کارگیرى آن در عمل کیمیایى را شرح مى‏‌دهد<ref>همان، ص52</ref>.
خط ۹۵: خط ۹۵:
د)- «جوامع كتاب جالينوس في الأمراض الحادثة في العين»، اثر [[جالینوس]] بوده که توسط حنین بن اسحاق، به عربی ترجمه شده است.
د)- «جوامع كتاب جالينوس في الأمراض الحادثة في العين»، اثر [[جالینوس]] بوده که توسط حنین بن اسحاق، به عربی ترجمه شده است.


ابن ابى‌اصیبعه، کلیه اخبار مربوط به [[جالینوس]] را گرد آورده است که ضمن آن در برخى موارد از منابع پزشکى ازدست‌رفته بهره مى‌گیرد و اطلاعاتى مربوط به زندگى او از نوشته‏هاى پزشکى استخراج مى‌کند. از حنین بن اسحاق رساله‏‌اى باقى مانده که آن را به على بن یحیى نوشته و در آن آثار [[جالینوس]] را که به زبان سریانى و عربى ترجمه شده، یاد کرده است. این رساله قدیم‏ترین فهرست اسلامى موجود و درعین‌حال نخستین کتابى است که اسلوب و روش ترجمه در اسلام در آن به‌طور دقیق و علمى ثبت و ضبط شده است. حنین در رساله مزبور، به دو کتاب [[جالینوس]] در زمینه چشم‌پزشکى اشاره کرده است که یکى «في تشريح العين» است که داراى یک مقاله و جزو آثار منسوب به [[جالینوس]] محسوب مى‏شود و دیگرى «في دلائل علل العين» (در نشانه‏هاى بیمارى‏هاى چشم) که آن هم در یک مقاله است و [[جالینوس]] آن را در روزگار جوانى براى یک پسر کحالى نوشته و طى آن بیماری‌هایى که در هریک از طبقات چشم است، خلاصه کرده و نشانه‏هاى آن را توصیف کرده است. اما رساله حاضر، غیر از دو کتاب مزبور است که حنین بدان اشاره‏اى نکرده است. این کتاب اصلا ویرایشى است بدون نام مؤلف که به دست ما رسیده و شاید حاوى قسمت بزرگى از این اثر باشد<ref>ر.ک: همان، ص77-‌79</ref>.
ابن ابى‌اصیبعه، کلیه اخبار مربوط به [[جالینوس]] را گرد آورده است که ضمن آن در برخى موارد از منابع پزشکى ازدست‌رفته بهره مى‌گیرد و اطلاعاتى مربوط به زندگى او از نوشته‏‌هاى پزشکى استخراج مى‌کند. از حنین بن اسحاق رساله‏‌اى باقى مانده که آن را به على بن یحیى نوشته و در آن آثار [[جالینوس]] را که به زبان سریانى و عربى ترجمه شده، یاد کرده است. این رساله قدیم‏ترین فهرست اسلامى موجود و درعین‌حال نخستین کتابى است که اسلوب و روش ترجمه در اسلام در آن به‌طور دقیق و علمى ثبت و ضبط شده است. حنین در رساله مزبور، به دو کتاب [[جالینوس]] در زمینه چشم‌پزشکى اشاره کرده است که یکى «في تشريح العين» است که داراى یک مقاله و جزو آثار منسوب به [[جالینوس]] محسوب مى‏شود و دیگرى «في دلائل علل العين» (در نشانه‌‏هاى بیمارى‏هاى چشم) که آن هم در یک مقاله است و [[جالینوس]] آن را در روزگار جوانى براى یک پسر کحالى نوشته و طى آن بیماری‌هایى که در هریک از طبقات چشم است، خلاصه کرده و نشانه‏هاى آن را توصیف کرده است. اما رساله حاضر، غیر از دو کتاب مزبور است که حنین بدان اشاره‏‌اى نکرده است. این کتاب اصلا ویرایشى است بدون نام مؤلف که به دست ما رسیده و شاید حاوى قسمت بزرگى از این اثر باشد<ref>ر.ک: همان، ص77-‌79</ref>.


ه)- «حفظ الصحة»: یکى از رسایل منحصربه‌فرد از نویسنده‌ای گمنام است که توسط اکبرمیرزا ملقب به صارم‌الدوله در سال 1344ش، به کتابخانه عمومی اصفهان اهدا شده و اصلا به‌خاطر ظل‌السلطان و خطاب به وى نوشته شده و حاوى مطالب سودمند و مفیدى است که رعایت آنها براى تداوم سلامتى بسیار ضرورى است و امروزه نیز مى‏‌توان به برخى از آنها اعتنا و عمل نمود<ref>همان، ص98-‌99</ref>.
ه)- «حفظ الصحة»: یکى از رسایل منحصربه‌فرد از نویسنده‌ای گمنام است که توسط اکبرمیرزا ملقب به صارم‌الدوله در سال 1344ش، به کتابخانه عمومی اصفهان اهدا شده و اصلا به‌خاطر ظل‌السلطان و خطاب به وى نوشته شده و حاوى مطالب سودمند و مفیدى است که رعایت آنها براى تداوم سلامتى بسیار ضرورى است و امروزه نیز مى‏‌توان به برخى از آنها اعتنا و عمل نمود<ref>همان، ص98-‌99</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش