۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محمد حسن' به 'محمدحسن') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
'''تفسير شريف بلابل القلاقل'''، اثر [[حسنی واعظ، محمود بن محمد|ابوالمكارم محمود بن ابىالمكارم قوامالدين محمد بن ابىالفضل محمدحسنى واعظ]]، با تصحيح و تحقيق [[صفاخواه، محمدحسین|محمدحسين صفاخواه]]، تدبيرى است ژرف و طرحى نو در تفسير آياتى كه مصدر به «قل» مىباشد؛ بر محور احاديث شريف كه به زبان فارسى و در قرن هشتم قمرى (حدود سال 720ق)، تأليف شده است. | '''تفسير شريف بلابل القلاقل'''، اثر [[حسنی واعظ، محمود بن محمد|ابوالمكارم محمود بن ابىالمكارم قوامالدين محمد بن ابىالفضل محمدحسنى واعظ]]، با تصحيح و تحقيق [[صفاخواه، محمدحسین|محمدحسين صفاخواه]]، تدبيرى است ژرف و طرحى نو در تفسير آياتى كه مصدر به «قل» مىباشد؛ بر محور احاديث شريف كه به زبان فارسى و در قرن هشتم قمرى (حدود سال 720ق)، تأليف شده است. | ||
گويا نويسنده، كتاب را به اشاره دوستى عزيز و مخلص، به رشته تحرير درآورده است ..<ref>راد، محمدعلى و ديگران، ص 88</ref> | گويا نويسنده، كتاب را به اشاره دوستى عزيز و مخلص، به رشته تحرير درآورده است..<ref>راد، محمدعلى و ديگران، ص 88</ref> | ||
[[افندی، عبدالله بن عیسیبیگ|ميرزا عبدالله افندى]] اصفهانى در مكتوبى به [[علامه مجلسى]]، اين كتاب را چنين توصيف كرده است: «كتاب بلابل القلاقل، تأليف يكى از بزرگان شيعه است كه به تفسير آياتى كه با كلمه «قل» آغاز مىشوند، پرداخته است» ..<ref>جمشيدى، اسدالله، ص 92</ref> | [[افندی، عبدالله بن عیسیبیگ|ميرزا عبدالله افندى]] اصفهانى در مكتوبى به [[علامه مجلسى]]، اين كتاب را چنين توصيف كرده است: «كتاب بلابل القلاقل، تأليف يكى از بزرگان شيعه است كه به تفسير آياتى كه با كلمه «قل» آغاز مىشوند، پرداخته است»..<ref>جمشيدى، اسدالله، ص 92</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب، با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب در چهار جلد، تنظيم شده است. اثر حاضر، تفسيرى است روايى و مختصر، به ترتيب سورههاى قرآن كريم، براى آياتى كه با لفظ «قل» شروع شده و يا لفظ «قل» در آن به كار رفته است ..<ref>مقدمه محقق، 10</ref> | كتاب، با دو مقدمه از محقق و نويسنده آغاز و مطالب در چهار جلد، تنظيم شده است. اثر حاضر، تفسيرى است روايى و مختصر، به ترتيب سورههاى قرآن كريم، براى آياتى كه با لفظ «قل» شروع شده و يا لفظ «قل» در آن به كار رفته است..<ref>مقدمه محقق، 10</ref> | ||
نويسنده در كنار نقل روايات، از صحابه و تابعين نيز نقل قول كرده و مطالب، مشتمل بر رد و ايرادهايى است و آنجا كه نظر خود را بيان كرده، با جمله «مؤلف كتاب مىگويد» اشاره نموده است ..<ref>همان</ref> | نويسنده در كنار نقل روايات، از صحابه و تابعين نيز نقل قول كرده و مطالب، مشتمل بر رد و ايرادهايى است و آنجا كه نظر خود را بيان كرده، با جمله «مؤلف كتاب مىگويد» اشاره نموده است..<ref>همان</ref> | ||
تفسير حاضر، ويژگىهاى نثر ادبى قرن هفتم و هشتم را داراست ..<ref>همان، ص 16</ref> | تفسير حاضر، ويژگىهاى نثر ادبى قرن هفتم و هشتم را داراست..<ref>همان، ص 16</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
در مقدمه محقق، در ابتدا، از بزرگانى كه شناساى مفسر اين كتاب و تفسير او بودهاند، از جمله ميرزا عبدالله اصفهانى، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، علامه [[طباطبایی، عبدالعزیز|سيد عبدالعزيز طباطبايى]] و... و همچنين تفاسير مشابه و همنام آن، همچون: بلابل القلاقل منسوب به [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] و القلاقل تفسير شيعى قرن دهم از جلالالدين محمد بن اسعد دوانى، نام برده شده و سپس، روش مفسر در تفسير حاضر، تبيين شده است ..<ref>مقدمه محقق، ج 1، ص 12</ref> | در مقدمه محقق، در ابتدا، از بزرگانى كه شناساى مفسر اين كتاب و تفسير او بودهاند، از جمله ميرزا عبدالله اصفهانى، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، علامه [[طباطبایی، عبدالعزیز|سيد عبدالعزيز طباطبايى]] و... و همچنين تفاسير مشابه و همنام آن، همچون: بلابل القلاقل منسوب به [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] و القلاقل تفسير شيعى قرن دهم از جلالالدين محمد بن اسعد دوانى، نام برده شده و سپس، روش مفسر در تفسير حاضر، تبيين شده است..<ref>مقدمه محقق، ج 1، ص 12</ref> | ||
در ادامه، ضمن توضيح خصوصيات ادبى و ويژگىهاى املايى و نگارشى اين تفسير، در هفت مقدمه اجمالى و هفت مقدمه تفصيلى ديگر، تحت عنوان «ضرورت تفسير كلام الهى به لسان حاملان وحى» به عناوين زير، اشاره گرديده است: اجمال قرآن، ذكر بودن قرآن، قرآن ساده است، قرآن حجت خداست بر خلق، قرآن بهتنهايى كافى نيست، عدم مراجعه به قرآن مساوى است با گمراهى و ضلالت و ضرورت مراجعه به اهل قرآن در متشابهات ..<ref>همان، ص 16 - 69</ref> | در ادامه، ضمن توضيح خصوصيات ادبى و ويژگىهاى املايى و نگارشى اين تفسير، در هفت مقدمه اجمالى و هفت مقدمه تفصيلى ديگر، تحت عنوان «ضرورت تفسير كلام الهى به لسان حاملان وحى» به عناوين زير، اشاره گرديده است: اجمال قرآن، ذكر بودن قرآن، قرآن ساده است، قرآن حجت خداست بر خلق، قرآن بهتنهايى كافى نيست، عدم مراجعه به قرآن مساوى است با گمراهى و ضلالت و ضرورت مراجعه به اهل قرآن در متشابهات..<ref>همان، ص 16 - 69</ref> | ||
در مقدمه نويسنده، به انگيزه تأليف، اشاره شده است ..<ref>مقدمه نويسنده، ج 1، ص 87</ref> | در مقدمه نويسنده، به انگيزه تأليف، اشاره شده است..<ref>مقدمه نويسنده، ج 1، ص 87</ref> | ||
شيوه تفسيرى مفسر در اين اثر، به شرح زير مىباشد: | شيوه تفسيرى مفسر در اين اثر، به شرح زير مىباشد: | ||
#نقل اقوال مفسرين طبقه اول: در مواردى، مفسّر، اقوال مفسرينى چون مجاهد، زيد ارقم، قتاده و حتى [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] را آورده و سپس آن را مورد انتقاد قرار داده است ..<ref>مقدمه محقق، ج 1، ص 12</ref> | #نقل اقوال مفسرين طبقه اول: در مواردى، مفسّر، اقوال مفسرينى چون مجاهد، زيد ارقم، قتاده و حتى [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] را آورده و سپس آن را مورد انتقاد قرار داده است..<ref>مقدمه محقق، ج 1، ص 12</ref> | ||
#استناد به مفسرين طبقه دوم: در مواردى، به اقوال ابن جرير اشاره شده است ..<ref>همان</ref> | #استناد به مفسرين طبقه دوم: در مواردى، به اقوال ابن جرير اشاره شده است..<ref>همان</ref> | ||
#استناد به كتب اهل سنت: اگرچه در بسيارى موارد، كتب مورد استناد را ذكر ننموده؛ ليكن در چند مورد از «مصابيح»، «[[صحيح بخارى]]» و «[[صحيح مسلم]]» ياد كرده است ..<ref>همان</ref> | #استناد به كتب اهل سنت: اگرچه در بسيارى موارد، كتب مورد استناد را ذكر ننموده؛ ليكن در چند مورد از «مصابيح»، «[[صحيح بخارى]]» و «[[صحيح مسلم]]» ياد كرده است..<ref>همان</ref> | ||
#شيوه سؤال و جواب در تفسير: مفسرينى شيوه تفسير خود را بر اين اساس نگاشتهاند، اما مفسّر حاضر، در مواردى از اين روش استفاده كرده و گاهى نيز همين سؤال و جواب را به شكل «اگر گوئى:...، گوئيم:...» مطرح ساخته است و اين همان شيوهاى است كه در تفسير ديگرش «دقائق التأويل» نيز آن را به كار برده است ..<ref>همان</ref> | #شيوه سؤال و جواب در تفسير: مفسرينى شيوه تفسير خود را بر اين اساس نگاشتهاند، اما مفسّر حاضر، در مواردى از اين روش استفاده كرده و گاهى نيز همين سؤال و جواب را به شكل «اگر گوئى:...، گوئيم:...» مطرح ساخته است و اين همان شيوهاى است كه در تفسير ديگرش «دقائق التأويل» نيز آن را به كار برده است..<ref>همان</ref> | ||
#از شيوههاى ديگر تفسيرى وى را مىتوان سادهگوئى او دانست؛ آنچنانكه ذيل آيه ''' «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» '''، با نقل عبارتى مبنى بر اينكه «روح چيزى است كه حيوان به آن زنده است»، مىنويسد: «اين قائل بسى دود چراغ خورده است و سعى كرده تا اين علم، حاصل كرده است كه اين معنى مشكل معلوم وى شد» ..<ref>همان، ص 13</ref> | #از شيوههاى ديگر تفسيرى وى را مىتوان سادهگوئى او دانست؛ آنچنانكه ذيل آيه ''' «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» '''، با نقل عبارتى مبنى بر اينكه «روح چيزى است كه حيوان به آن زنده است»، مىنويسد: «اين قائل بسى دود چراغ خورده است و سعى كرده تا اين علم، حاصل كرده است كه اين معنى مشكل معلوم وى شد»..<ref>همان، ص 13</ref> | ||
#وى بيش از آنكه مقيّد به اقوال مفسرين باشد، پاىبند به اصول است؛ چنانكه مىگويد: «علماء سنت و جماعت از [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل مىكنند كه: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت» در حق زنان رسول آمده. مصنف كتاب گويد: اين نقل از عبدالله، كذب محض است؛ زيرا كه خطاب زنان به كاف و نون بود و خطاب مردان به كاف و ميم و اين معنى كودكان كتاب فهم كنند؛ فكيف عبدالله عباس كه رأس اهل تفسير است» ..<ref>همان</ref> | #وى بيش از آنكه مقيّد به اقوال مفسرين باشد، پاىبند به اصول است؛ چنانكه مىگويد: «علماء سنت و جماعت از [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نقل مىكنند كه: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت» در حق زنان رسول آمده. مصنف كتاب گويد: اين نقل از عبدالله، كذب محض است؛ زيرا كه خطاب زنان به كاف و نون بود و خطاب مردان به كاف و ميم و اين معنى كودكان كتاب فهم كنند؛ فكيف عبدالله عباس كه رأس اهل تفسير است»..<ref>همان</ref> | ||
#مشرب ضدّ فلسفى مؤلف ذيل بحث روح نيز كاملا مشهود است؛ چنانكه تصريح مىكند: «گفته از آنكه سؤال فلاسفه بود و بحث در آن كردن طريق ايشان نه طريق انبياء بود» ..<ref>همان</ref> | #مشرب ضدّ فلسفى مؤلف ذيل بحث روح نيز كاملا مشهود است؛ چنانكه تصريح مىكند: «گفته از آنكه سؤال فلاسفه بود و بحث در آن كردن طريق ايشان نه طريق انبياء بود»..<ref>همان</ref> | ||
#با اينكه مفسّر تصميم بر تفسير آيات «قل» داشته، اما از 332 مورد، مواردى را نيز از قلم انداخته و تفسير ننموده است و درعينحال، به تفسير آيات بدون «قل» نيز پرداخته است، مانند: احزاب / 32 و 33 و در بعضى موارد نيز با قرائتى ديگر بهجز قرائت عاصم، كلماتى را «قل» خوانده و تفسير كرده است، مثل: انبياء / 2، «قالَ» را «قل» خوانده و آيه را تفسير كرده است ..<ref>همان</ref> | #با اينكه مفسّر تصميم بر تفسير آيات «قل» داشته، اما از 332 مورد، مواردى را نيز از قلم انداخته و تفسير ننموده است و درعينحال، به تفسير آيات بدون «قل» نيز پرداخته است، مانند: احزاب / 32 و 33 و در بعضى موارد نيز با قرائتى ديگر بهجز قرائت عاصم، كلماتى را «قل» خوانده و تفسير كرده است، مثل: انبياء / 2، «قالَ» را «قل» خوانده و آيه را تفسير كرده است..<ref>همان</ref> | ||
#با اينكه در اين تفسير، فقط آيات «قل» مورد نظر بوده، اما گاهى كه براى تفسير آيه مورد نظر، نياز به تفسير آيات ديگر بوده كه آنها نيز ذكر شدهاند؛ مثلا: براى تفسير آيات 64 و 65 سوره نمل، از آيه 60 همين سوره تا آيه 66 را متذكر شده است ..<ref>همان</ref> | #با اينكه در اين تفسير، فقط آيات «قل» مورد نظر بوده، اما گاهى كه براى تفسير آيه مورد نظر، نياز به تفسير آيات ديگر بوده كه آنها نيز ذكر شدهاند؛ مثلا: براى تفسير آيات 64 و 65 سوره نمل، از آيه 60 همين سوره تا آيه 66 را متذكر شده است..<ref>همان</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش