تهافت الفلاسفة: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ اکتبر ۲۰۱۷
لینک درون متنی
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR01891J1.jpg|بندانگشتی|تهافت الفلاسفة]]
[[پرونده:NUR01891J1.jpg|بندانگشتی|تهافت الفلاسفة]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|تهافت الفلاسفة
! نام کتاب!! data-type="bookName" |تهافت الفلاسفة
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[غزالی، احمد بن محمد]](نويسنده)
| data-type="authors" |[[غزالی، احمد بن محمد]](نويسنده)
   
   
[[دنيا، سليمان ]] (محقق)
[[دنيا، سليمان ]] (محقق)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|عربي
| data-type="language" |عربي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏BBR‎‏ ‎‏779‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏9  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏BBR‎‏ ‎‏779‎‏ ‎‏/‎‏ت‎‏9  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|فلسفه اسلامی - دفاعيه‌ها و رديه‌ها  
| data-type="subject" |فلسفه اسلامی - دفاعيه‌ها و رديه‌ها  


فلسفه اسلامی - متون قديمی تا قرن 14  
فلسفه اسلامی - متون قديمی تا قرن 14  
خط ۲۹: خط ۲۹:
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|شمس تبريزي  
| data-type="publisher" |شمس تبريزي  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'| ايران - تهران
| data-type="publishPlace" | ايران - تهران
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 1382ش ,   
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1382ش ,   
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE01891AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE01891AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
'''تهافت الفلاسفة''' اثر ابوحامد محمد غزالی(متوفی 505 ق/ 1111م)، کتابی است در نقد آراء فیلسوفان و در واقع در رد فلسفه.
'''تهافت الفلاسفة''' اثر [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد محمد غزالی]](متوفی 505 ق/ 1111م)، کتابی است در نقد آراء فیلسوفان و در واقع در رد فلسفه.


تحقیق و تصحیح کتاب، توسط دنیا سلیمان، صورت گرفته است.
تحقیق و تصحیح کتاب، توسط دنیا سلیمان، صورت گرفته است.
خط ۵۶: خط ۵۶:
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع کتاب، شرح‌حالی از نویسنده، ارائه گردیده است<ref>مقدمه محقق، ص5- 56</ref>.
در مقدمه محقق، ضمن اشاره به موضوع کتاب، شرح‌حالی از نویسنده، ارائه گردیده است<ref>مقدمه محقق، ص5- 56</ref>.


آراء ابراز شده درباره این کتاب، فراوان و گوناگون بوده و گاه به مناقشه میان محققان و صاحب‌نظران انجامیده است؛ چنان‌که برخی آن را کتابی در حمله به پیروان و طرفداران فلسفه یونانی و برخی رساله‌ای فلسفی بر ضد مکتب ابن‌سینا شمرده‌اند. نیز این انتقاد به ارنست رنان وارد شده است که به‌تبع منابع خود که حاوی درک ناقصی از کتاب بوده‌اند، شناخت کاملی از آن به دست نیاورده و به همین سبب، همه فیلسوفان را محکوم حکم غزالی در این کتاب فرض کرده است؛ اگرچه رنان در جایی تصریح می‌کند که غزالی «تهافت الفلاسفة» را، به‌ویژه به ضدیت با ابن‌سینا اختصاص داده است. ازاین‌گونه نظرهای متخالف، از آغاز نوشته شدن این کتاب تا کنون، در میان اندیشمندان مسلمان نیز به چشم می‌خورد که پهنه گسترده‌ای شامل فلسفه، کلام، عقاید دینی، تصوف و عرفان را دربر می‌گیرد؛ زیرا انگیزه غزالی در نوشتن کتاب «تهافت الفلاسفة»، بخشی از اندیشه فراگیر ستیزه‌جویانه او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار می‌رود که پس از او از سوی کسان دیگری هم در شیوه نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب و هم حتى در نام‌گذاری دنبال شد<ref>پزشک، منوچهر، ج16، ص431</ref>.
آراء ابراز شده درباره این کتاب، فراوان و گوناگون بوده و گاه به مناقشه میان محققان و صاحب‌نظران انجامیده است؛ چنان‌که برخی آن را کتابی در حمله به پیروان و طرفداران فلسفه یونانی و برخی رساله‌ای فلسفی بر ضد مکتب ابن‌سینا شمرده‌اند. نیز این انتقاد به ارنست رنان وارد شده است که به‌تبع منابع خود که حاوی درک ناقصی از کتاب بوده‌اند، شناخت کاملی از آن به دست نیاورده و به همین سبب، همه فیلسوفان را محکوم حکم [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در این کتاب فرض کرده است؛ اگرچه رنان در جایی تصریح می‌کند که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] «تهافت الفلاسفة» را، به‌ویژه به ضدیت با [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] اختصاص داده است. ازاین‌گونه نظرهای متخالف، از آغاز نوشته شدن این کتاب تا کنون، در میان اندیشمندان مسلمان نیز به چشم می‌خورد که پهنه گسترده‌ای شامل فلسفه، کلام، عقاید دینی، تصوف و عرفان را دربر می‌گیرد؛ زیرا انگیزه غزالی در نوشتن کتاب «تهافت الفلاسفة»، بخشی از اندیشه فراگیر ستیزه‌جویانه او با هرگونه تفکر غیردینی به شمار می‌رود که پس از او از سوی کسان دیگری هم در شیوه نگرش و روش اندیشیدن، هم در نگارش کتاب و هم حتى در نام‌گذاری دنبال شد<ref>پزشک، منوچهر، ج16، ص431</ref>.


غزالی در دیباچه کتاب به شکوه از کسانی می‌پردازد که دین را خوار و کوچک شمرده‌اند. سپس در تعلیل آن، به این نتیجه می‌رسد که روی‌هم‌رفته، پیروی از فیلسوفان که بزرگی نام‌هایشان، احمق‌ها و بی‌خردان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، موجب این گمراهی شده است. از این‌رو، وی می‌گوید: برای نشان دادن این گمراهی‌ها، به نگارش این کتاب در رد فیلسوفان گذشته پرداخته است. به‌این‌ترتیب، غزالی با یک مغالطه آشکار، پیروان فلسفه را در ردیف احمق‌ها و مقلدان بی‌خرد قرار می‌دهد<ref>همان، ص432</ref>.
غزالی در دیباچه کتاب به شکوه از کسانی می‌پردازد که دین را خوار و کوچک شمرده‌اند. سپس در تعلیل آن، به این نتیجه می‌رسد که روی‌هم‌رفته، پیروی از فیلسوفان که بزرگی نام‌هایشان، احمق‌ها و بی‌خردان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، موجب این گمراهی شده است. از این‌رو، وی می‌گوید: برای نشان دادن این گمراهی‌ها، به نگارش این کتاب در رد فیلسوفان گذشته پرداخته است. به‌این‌ترتیب، غزالی با یک مغالطه آشکار، پیروان فلسفه را در ردیف احمق‌ها و مقلدان بی‌خرد قرار می‌دهد<ref>همان، ص432</ref>.


در مقدمه نخست، غزالی تصریح می‌کند که هدف حمله او ارسطوست که او را پیشرو فیلسوفان می‌داند و دو تن از پیروان بزرگ او فارابی و ابن‌سینا. در مقدمه دوم، غزالی می‌کوشد هدف‌های حمله خود را با هوشمندی روشن سازد. او 3 نوع اختلاف میان فیلسوفان و مخالفانشان بر می‌شمارد: نخست، اختلاف در لفظ که آن را قابل‌اعتنا نمی‌داند. دوم، اموری که ربطی به دین ندارند، مانند نظریه‌های علمی، همچون خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی (وی اهل دین را از ورود به مخالفت و مناظره در این‌گونه امور از دیدگاه دینی و دفاع از دین نهی می‌کند، زیرا بر آن است که چنین کاری مایه شادکامی ملحدان می‌گردد؛ از آن‌رو که شخصِ بی‌دین، با ابطال رأی غیرعلمی اهل دیانت، فرصت حمله به دین را هم پیدا می‌کند). سوم، اموری که به اعتقاد دینی لطمه می‌زنند، مانند نظریه حدوث جهان، صفات آفریدگار و رستاخیز بدن‌ها [در قیامت] که به نظر او فیلسوفان این هر 3 عقیده را انکار کرده‌اند و در همین‌جاست که باید به آنان حمله کرد و فسادشان را آشکار ساخت. در مقدمه سوم، غزالی تصریح می‌کند که از میان همه گروه‌های اهل اندیشه، فقط با فیلسوف دشمنی دارد و نه با فرقه‌های کلامی. در مقدمه چهارم، غزالی از فیلسوفان انتقاد می‌کند که با قرار دادن ریاضیات و منطق بر سر راه فلسفه، مردم را ناگزیر از پذیرفتن آراء غلط خود کرده‌اند و اشاره می‌کند که او نیز از همان منطق آنان بر ضد آنان استفاده خواهد کرد<ref>همان</ref>.
در مقدمه نخست، غزالی تصریح می‌کند که هدف حمله او ارسطوست که او را پیشرو فیلسوفان می‌داند و دو تن از پیروان بزرگ او [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]]. در مقدمه دوم، غزالی می‌کوشد هدف‌های حمله خود را با هوشمندی روشن سازد. او 3 نوع اختلاف میان فیلسوفان و مخالفانشان بر می‌شمارد: نخست، اختلاف در لفظ که آن را قابل‌اعتنا نمی‌داند. دوم، اموری که ربطی به دین ندارند، مانند نظریه‌های علمی، همچون خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی (وی اهل دین را از ورود به مخالفت و مناظره در این‌گونه امور از دیدگاه دینی و دفاع از دین نهی می‌کند، زیرا بر آن است که چنین کاری مایه شادکامی ملحدان می‌گردد؛ از آن‌رو که شخصِ بی‌دین، با ابطال رأی غیرعلمی اهل دیانت، فرصت حمله به دین را هم پیدا می‌کند). سوم، اموری که به اعتقاد دینی لطمه می‌زنند، مانند نظریه حدوث جهان، صفات آفریدگار و رستاخیز بدن‌ها [در قیامت] که به نظر او فیلسوفان این هر 3 عقیده را انکار کرده‌اند و در همین‌جاست که باید به آنان حمله کرد و فسادشان را آشکار ساخت. در مقدمه سوم، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] تصریح می‌کند که از میان همه گروه‌های اهل اندیشه، فقط با فیلسوف دشمنی دارد و نه با فرقه‌های کلامی. در مقدمه چهارم، غزالی از فیلسوفان انتقاد می‌کند که با قرار دادن ریاضیات و منطق بر سر راه فلسفه، مردم را ناگزیر از پذیرفتن آراء غلط خود کرده‌اند و اشاره می‌کند که او نیز از همان منطق آنان بر ضد آنان استفاده خواهد کرد<ref>همان</ref>.


مسائل طرح‌شده در متن کتاب را می‌توان به دو بخش مربوط به متافیزیک و علم طبیعت تقسیم کرد. مسائل چهاردهم تا شانزدهم مطابق سنت کتاب‌های فلسفی، مربوط به طبیعت‌اند؛ هرچند غزالی خود، مسئله هفدهم را به بحث کلی درباره طبیعیات اختصاص داده و آن را آغاز بخش طبیعیات کتاب به شمار آورده است. مسئله هجدهم، درواقع بحث متافیزیکی از علیت محسوب می‌گردد، اما دو مسئله بعد به نفس اختصاص دارند که طبق سنت جزء مسائل طبیعی به شمار می‌آیند. مسئله بیست‌ویکم درباره معاد است و چنان‌که پیداست، غزالی با جایگزین کردن دو مسئله هفدهم و هجدهم به‌جای مسئله هفدهم، به فهرست آغازین خود وفادار نمانده است<ref>همان</ref>.
مسائل طرح‌شده در متن کتاب را می‌توان به دو بخش مربوط به متافیزیک و علم طبیعت تقسیم کرد. مسائل چهاردهم تا شانزدهم مطابق سنت کتاب‌های فلسفی، مربوط به طبیعت‌اند؛ هرچند غزالی خود، مسئله هفدهم را به بحث کلی درباره طبیعیات اختصاص داده و آن را آغاز بخش طبیعیات کتاب به شمار آورده است. مسئله هجدهم، درواقع بحث متافیزیکی از علیت محسوب می‌گردد، اما دو مسئله بعد به نفس اختصاص دارند که طبق سنت جزء مسائل طبیعی به شمار می‌آیند. مسئله بیست‌ویکم درباره معاد است و چنان‌که پیداست، غزالی با جایگزین کردن دو مسئله هفدهم و هجدهم به‌جای مسئله هفدهم، به فهرست آغازین خود وفادار نمانده است<ref>همان</ref>.


روش وی در متن کتاب، تقسیم مسائل به موضوعات کوچک‌تر و پاسخ دادن به آن‌ها در جدل‌های پی‌درپی است؛ چنان‌که برای هر موضوع نقیض آن را هم می‌آورد و باز به آن‌هم پاسخ می‌دهد. این روشی است که توماس آکویناس هم در اروپا به کار گرفته است و البته فارابی و ابن‌سینا پیش از غزالی این‌چنین به جدل نمی‌پرداخته‌اند. سرانجام در پایان کتاب، در خاتمه‌ای کوتاه، غزالی به‌سادگی نتیجه می‌گیرد که فیلسوفان، در 3 مسئله، یعنی قدیم بودن جهان و جوهر؛ علم نداشتن خدا به حادثات جزئی و انکار رستاخیز و گردآمدن بدن‌ها [در قیامت] مستوجب تکفیر و قتل‌اند، اما در بقیه مسائل که فرقه‌های کلامی نیز کم‌وبیش از آن‌ها سخن گفته‌اند، تنها حکم بدعت‌گذار بر آن‌ها راست می‌آید و برای بدعت، همگان بر تکفیر اجماع ندارند<ref>همان، ص432- 433</ref>.
روش وی در متن کتاب، تقسیم مسائل به موضوعات کوچک‌تر و پاسخ دادن به آن‌ها در جدل‌های پی‌درپی است؛ چنان‌که برای هر موضوع نقیض آن را هم می‌آورد و باز به آن‌هم پاسخ می‌دهد. این روشی است که توماس آکویناس هم در اروپا به کار گرفته است و البته [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] پیش از [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] این‌چنین به جدل نمی‌پرداخته‌اند. سرانجام در پایان کتاب، در خاتمه‌ای کوتاه، غزالی به‌سادگی نتیجه می‌گیرد که فیلسوفان، در 3 مسئله، یعنی قدیم بودن جهان و جوهر؛ علم نداشتن خدا به حادثات جزئی و انکار رستاخیز و گردآمدن بدن‌ها [در قیامت] مستوجب تکفیر و قتل‌اند، اما در بقیه مسائل که فرقه‌های کلامی نیز کم‌وبیش از آن‌ها سخن گفته‌اند، تنها حکم بدعت‌گذار بر آن‌ها راست می‌آید و برای بدعت، همگان بر تکفیر اجماع ندارند<ref>همان، ص432- 433</ref>.


غزالی خود با جدا کردن 3 مسئله از 20 مسئله کتاب که قائلان به آن‌ها را مستوجب تکفیر می‌نمایاند، یعنی قول به قدیم بودن عالم، نفی علم خدا به جزئیات و انکار معاد جسمانی آن‌گونه که او به فیلسوفان نسبت می‌دهد، در واقع مسائل مهم کتاب را از دید خود مشخص ساخته است<ref>همان، ص435</ref>.
غزالی خود با جدا کردن 3 مسئله از 20 مسئله کتاب که قائلان به آن‌ها را مستوجب تکفیر می‌نمایاند، یعنی قول به قدیم بودن عالم، نفی علم خدا به جزئیات و انکار معاد جسمانی آن‌گونه که او به فیلسوفان نسبت می‌دهد، در واقع مسائل مهم کتاب را از دید خود مشخص ساخته است<ref>همان، ص435</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش