موسوعة علوم الحديث و فنونه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' :' به ':'
جز (جایگزینی متن - ' :' به ':')
خط ۶۱: خط ۶۱:
# نویسنده، «تعدیل مبهم» را این‌گونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552</ref>.
# نویسنده، «تعدیل مبهم» را این‌گونه معنا کرده است: موثق شمردن راوی بدون بیان اسباب عدالتش<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص552</ref>.
# نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>.
# نویسنده، در توضیح عبارت «أخبرني من لا أَتَّهِمُ من أهل العلم» چنین نوشته است: این عبارت امام مالک در کتاب الموطأ است و ابن وهب در مورد مقصود مالک از آن گفته است: هر موردی که در کتاب مالک عبارت مزبور آمده، مقصود از آن لیث بن سعد است<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>.
# نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را این‌گونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح‌ حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کرده‌اند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت : از خدا سلامت می‌خواهم<ref>ر.ک: همان، ص210</ref>.
# نویسنده عبارت «أسأل اللهَ السلامةَ» را این‌گونه معنا و شرح کرده است: هنگامی که از محدث توانا درباره یک راوی پرسیده شود و او این عبارت را استعمال کند، پس این عبارت از جانب او توهین و تضعیف آن راوی است و مثالش آن است که در شرح‌ حال هارون بن حاتم کوفی متوفای 249ق، آمده که حافظ ذهبی گفته: ابوزرعه و ابوحاتم از او روایت شنیده، ولی از روایت کردن از او امتناع کرده‌اند؛ وقتی از او درباره ابوحاتم سؤال شد، گفت: از خدا سلامت می‌خواهم<ref>ر.ک: همان، ص210</ref>.
# نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده می‌شود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن حجر، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد<ref>ر.ک: همان، ج2، ص97</ref>.
# نویسنده در توضیح «دجال» نوشته است: این لفظ از بالاترین الفاظ جرح است و از الفاظ درجه یک جرح در نزد حافظ ذهبی، عراقی و سیوطی شمرده می‌شود و از الفاظ درجه دوم جرح در نزد ابن حجر، سخاوی و سندی. حکم این کلمه این است: هرکسی که این صفت را داشته باشد، حدیثش شایسته احتجاج نیست و اعتباری ندارد<ref>ر.ک: همان، ج2، ص97</ref>.
# نویسنده، «طالب» را این‌گونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است<ref>ر.ک: همان، ص399</ref>.
# نویسنده، «طالب» را این‌گونه معنا کرده است: طالب از مراتب اهل حدیث است و او مبتدی در جستجوی حدیث است که شروع به تحصیلش کرده است<ref>ر.ک: همان، ص399</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش