اسماعیلیون و مغول و خواجه نصیرالدین طوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نصير الدين' به 'نصيرالدين'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'نصير الدين' به 'نصيرالدين')
خط ۴۵: خط ۴۵:




'''اسماعيليون و مغول و خواجه نصير الدين طوسى'''، کتابى است كه اصل آن به زبان عربى و تأليف حسن امين است. اين کتاب، توسط مهدى زنديه به زبان فارسى ترجمه شده است.
'''اسماعيليون و مغول و خواجه نصيرالدين طوسى'''، کتابى است كه اصل آن به زبان عربى و تأليف حسن امين است. اين کتاب، توسط مهدى زنديه به زبان فارسى ترجمه شده است.


حسن امين، مورخ عرب در اين کتاب با قرائتى نو از تاريخ عربى - اسلامى كوشيده است سه موضوع تاريخى بزرگ؛ يعنى اسماعيليان، مغول‌ها و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] را بررسى و تبيين نمايد.
حسن امين، مورخ عرب در اين کتاب با قرائتى نو از تاريخ عربى - اسلامى كوشيده است سه موضوع تاريخى بزرگ؛ يعنى اسماعيليان، مغول‌ها و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] را بررسى و تبيين نمايد.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۹: خط ۵۹:
کتاب، با مقدمه‌اى از ناشر در معرفى شيوه تحقيق و بررسى نويسنده در حوادث تاريخى و مقدمه‌اى از خود نويسنده و مقاله‌اى از «جان م. صدقه» در معرفى کتاب «الوطن الإسلامي بين السلاجقة و الصليبيين»، اثر استاد امين آغاز مى‌شود.
کتاب، با مقدمه‌اى از ناشر در معرفى شيوه تحقيق و بررسى نويسنده در حوادث تاريخى و مقدمه‌اى از خود نويسنده و مقاله‌اى از «جان م. صدقه» در معرفى کتاب «الوطن الإسلامي بين السلاجقة و الصليبيين»، اثر استاد امين آغاز مى‌شود.


مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مى‌پردازد.
مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مى‌پردازد.


سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه براى حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مى‌كند. او در اين بخش، بيان مى‌كند كه خواجه يكى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگيز بود و مجبور شد كه براى حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد.
سيد حسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه براى حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مى‌كند. او در اين بخش، بيان مى‌كند كه خواجه يكى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگيز بود و مجبور شد كه براى حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد.
خط ۷۵: خط ۷۵:
وى به مناسبت هم‌زمانى حمله مغول‌ها به سرزمين‌هاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبى‌ها به سرزمين‌هاى غرب اسلامى، گريزى به جنگ‌هاى صليبى مى‌زند و نشان مى‌دهد كه چگونه سلاطين سه‌گانه ايوبى طى سال‌هاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبى‌ها بر حرم شريف را تثبيت مى‌كردند.
وى به مناسبت هم‌زمانى حمله مغول‌ها به سرزمين‌هاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبى‌ها به سرزمين‌هاى غرب اسلامى، گريزى به جنگ‌هاى صليبى مى‌زند و نشان مى‌دهد كه چگونه سلاطين سه‌گانه ايوبى طى سال‌هاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبى‌ها بر حرم شريف را تثبيت مى‌كردند.


ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] از يك‌سو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغول‌ها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امين بخش ديگرى از کتابش را به‌عنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به كيفيت شكل‌گيرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطميان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در اين فصل، توضيح مى‌دهد كه: «اسماعيليان، فرقه‌اى از شيعيان هستند كه پس از [[امام جعفر صادق(ع)]] به امامت اسماعيل اعتقاد دارند و فاطميان كه مدت‌ها در مصر حكومت مى‌كردند، از چنين مذهبى برخوردار بودند، اما پس از مرگ خليفه فاطمى (مستنصر) شكاف بزرگى ميان صنوف اسماعيليان فاطمى روى داد؛ زيرا پس از مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد) خلافت را به دست گرفت. اما اشكال كار اين بود كه اين فرد نه فرزند بزرگ مستنصر بود و نه از نظر برخى از اسماعيليان شايستگى وليعهدى داشت، بلكه از نظر اين دسته، برادر ديگر وى؛ يعنى نزار، شايسته خلافت بود. همين امر موجب شد تا در سال 687، اسماعيليان به دو فرقه منشعب شوند: يك فرقه، قائل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلى بالله و در نتيجه، موسوم به «مستعليه» گرديد و فرقه ديگر، قائل به امامت نزار و در نتيجه، موسوم به «نزاريه»».
ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از يك‌سو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغول‌ها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امين بخش ديگرى از کتابش را به‌عنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به كيفيت شكل‌گيرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطميان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در اين فصل، توضيح مى‌دهد كه: «اسماعيليان، فرقه‌اى از شيعيان هستند كه پس از [[امام جعفر صادق(ع)]] به امامت اسماعيل اعتقاد دارند و فاطميان كه مدت‌ها در مصر حكومت مى‌كردند، از چنين مذهبى برخوردار بودند، اما پس از مرگ خليفه فاطمى (مستنصر) شكاف بزرگى ميان صنوف اسماعيليان فاطمى روى داد؛ زيرا پس از مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد) خلافت را به دست گرفت. اما اشكال كار اين بود كه اين فرد نه فرزند بزرگ مستنصر بود و نه از نظر برخى از اسماعيليان شايستگى وليعهدى داشت، بلكه از نظر اين دسته، برادر ديگر وى؛ يعنى نزار، شايسته خلافت بود. همين امر موجب شد تا در سال 687، اسماعيليان به دو فرقه منشعب شوند: يك فرقه، قائل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلى بالله و در نتيجه، موسوم به «مستعليه» گرديد و فرقه ديگر، قائل به امامت نزار و در نتيجه، موسوم به «نزاريه»».


نويسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مى‌پردازد و فهرست امامان آنها را بيان مى‌كند. آن‌گاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است.
نويسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مى‌پردازد و فهرست امامان آنها را بيان مى‌كند. آن‌گاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است.
خط ۸۱: خط ۸۱:
استاد امين در ادامه اين بحث، به يكى از دو مبحثى كه انگيزه اصلى تأليف اين کتاب بوده‌اند، مى‌پردازد و آن خلطى است كه توسط محققان، بين اسماعيليان نزاريه باطنيه (آقاخانيه) با فاطميان واقع شده است. وى توضيح مى‌دهد كه «آقاخانيه» ادامه «نزاريه» اند كه با فاطميان دشمن بودند و «بُهره‌ها» در هند استمرار فاطميان مصر محسوب مى‌شوند.
استاد امين در ادامه اين بحث، به يكى از دو مبحثى كه انگيزه اصلى تأليف اين کتاب بوده‌اند، مى‌پردازد و آن خلطى است كه توسط محققان، بين اسماعيليان نزاريه باطنيه (آقاخانيه) با فاطميان واقع شده است. وى توضيح مى‌دهد كه «آقاخانيه» ادامه «نزاريه» اند كه با فاطميان دشمن بودند و «بُهره‌ها» در هند استمرار فاطميان مصر محسوب مى‌شوند.


يكى از مباحثى كه استاد امين استطرادا در اين بخش آورده، نقد سخن [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيد امين با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مى‌دهد كه اولاً، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] نه تنها آن‌چنان‌كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود يكى از اهداف مغول‌ها و از نخستين قربانيان آنها بوده‌اند، نه هادى آن‌ها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان.
يكى از مباحثى كه استاد امين استطرادا در اين بخش آورده، نقد سخن [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيد امين با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مى‌دهد كه اولاً، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نه تنها آن‌چنان‌كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود يكى از اهداف مغول‌ها و از نخستين قربانيان آنها بوده‌اند، نه هادى آن‌ها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان.


نويسنده در ادامه، مجدداً و با تفصيل بيشترى از پيدايش دو فرقه «مستعليه» و «نزاريه» سخن مى‌گويد. استاد امين تهمت «حشاشين» به معناى مصرف‌كننده حشيش را درباره نزاريان مورد بحث و بررسى قرار مى‌دهد و اظهار مى‌دارد كه اين تهمت از ناحيه ماركوپولو مى‌باشد و اسناد تاريخى و منابع موثق تاريخى نشان مى‌دهند كه آن‌ها «حشاش» به معناى معتاد به ماده مخدر معروف نبوده‌اند، بلكه يا به معناى فروشنده گياه دارويى بوده‌اند و يا به معناى كسانى كه در عقيده به امامت نزار چونان كسانى هستند كه از شدت استعمال حشيش منگ و خرف شده‌اند.
نويسنده در ادامه، مجدداً و با تفصيل بيشترى از پيدايش دو فرقه «مستعليه» و «نزاريه» سخن مى‌گويد. استاد امين تهمت «حشاشين» به معناى مصرف‌كننده حشيش را درباره نزاريان مورد بحث و بررسى قرار مى‌دهد و اظهار مى‌دارد كه اين تهمت از ناحيه ماركوپولو مى‌باشد و اسناد تاريخى و منابع موثق تاريخى نشان مى‌دهند كه آن‌ها «حشاش» به معناى معتاد به ماده مخدر معروف نبوده‌اند، بلكه يا به معناى فروشنده گياه دارويى بوده‌اند و يا به معناى كسانى كه در عقيده به امامت نزار چونان كسانى هستند كه از شدت استعمال حشيش منگ و خرف شده‌اند.
خط ۹۹: خط ۹۹:
نويسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ايرانى در دوره قاجاريه مى‌پردازد و توضيح مى‌دهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ايران فعاليت خود را به‌صورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آن‌گاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مى‌دهد و در پايان اين بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً درباره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مى‌دهد و سخن را با گزيده‌اى از ادبيات فاطميان پايان مى‌دهد.
نويسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ايرانى در دوره قاجاريه مى‌پردازد و توضيح مى‌دهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ايران فعاليت خود را به‌صورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آن‌گاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مى‌دهد و در پايان اين بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً درباره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مى‌دهد و سخن را با گزيده‌اى از ادبيات فاطميان پايان مى‌دهد.


استاد امين در آخرين بخش از اين کتاب، به ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] و ابن علقمى در سقوط بغداد مى‌پردازد و گفتار نويسنده‌اى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و [[رشیدالدین فضل‌الله|رشيد الدين فضل‌الله همدانى]] گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] از يك‌سو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را براى حمله مغول‌ها هموار ساخت از سوى ديگر، اتفاق افتاد»، به نقد مى‌كشد و با استفاده از کتاب «الحوادث الجامعة» كه نويسنده‌اش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت مى‌كند زمام امر سپاه خليفه اساساً در دست ابن علقمى نبوده، بلكه مسؤول سپاه خليفه ابتدا شرابى و پس از او، ايبك دواتدار صغير، دشمن ابن علقمى، بوده است و ابن علقمى كسى بوده كه توطئه دواتدار را به اطلاع خليفه رساند. از نظر استاد امين، همدستى ابن علقمى با هلاكوخان شايعه‌اى بود كه اراذل و اوباش شهر به تبعيت از دواتدار منتشر كردند.
استاد امين در آخرين بخش از اين کتاب، به ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و ابن علقمى در سقوط بغداد مى‌پردازد و گفتار نويسنده‌اى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و [[رشیدالدین فضل‌الله|رشيد الدين فضل‌الله همدانى]] گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از يك‌سو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را براى حمله مغول‌ها هموار ساخت از سوى ديگر، اتفاق افتاد»، به نقد مى‌كشد و با استفاده از کتاب «الحوادث الجامعة» كه نويسنده‌اش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت مى‌كند زمام امر سپاه خليفه اساساً در دست ابن علقمى نبوده، بلكه مسؤول سپاه خليفه ابتدا شرابى و پس از او، ايبك دواتدار صغير، دشمن ابن علقمى، بوده است و ابن علقمى كسى بوده كه توطئه دواتدار را به اطلاع خليفه رساند. از نظر استاد امين، همدستى ابن علقمى با هلاكوخان شايعه‌اى بود كه اراذل و اوباش شهر به تبعيت از دواتدار منتشر كردند.


استاد سپس نمونه‌هايى را كه اين شايعه در آثار آن‌ها راه يافت، ذكر مى‌كند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضل‌الله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مى‌كند و نشان مى‌دهد كه اولاً، هيچ‌يك از مورخان شريف و وارسته اين تهمت را بازگو نكرده‌اند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفه‌اى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نويسنده سپس به ذكر نام اين مورخان وارسته مى‌پردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب کتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب کتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب کتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند.
استاد سپس نمونه‌هايى را كه اين شايعه در آثار آن‌ها راه يافت، ذكر مى‌كند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضل‌الله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مى‌كند و نشان مى‌دهد كه اولاً، هيچ‌يك از مورخان شريف و وارسته اين تهمت را بازگو نكرده‌اند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفه‌اى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نويسنده سپس به ذكر نام اين مورخان وارسته مى‌پردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب کتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب کتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب کتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه براى اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازه‌دار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزديك‌ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغول‌ها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و اين دليل نمى‌شود بر اينكه آن‌ها در سقوط بغداد شركت داشته‌اند.
ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه براى اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازه‌دار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزديك‌ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغول‌ها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و اين دليل نمى‌شود بر اينكه آن‌ها در سقوط بغداد شركت داشته‌اند.


استاد امين در ادامه اين بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مى‌كند و به اين پرسش پاسخ مى‌دهد كه چرا چنگيز جز خون‌ريزى و غارت و ويرانى چيزى براى سرزمين‌هاى به‌تصرف‌درآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچ‌يك از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل اين تغيير رويه را [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] مى‌داند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و به‌تدريج، طبع وحشى او را عوض كرد.
استاد امين در ادامه اين بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مى‌كند و به اين پرسش پاسخ مى‌دهد كه چرا چنگيز جز خون‌ريزى و غارت و ويرانى چيزى براى سرزمين‌هاى به‌تصرف‌درآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچ‌يك از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل اين تغيير رويه را [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] مى‌داند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و به‌تدريج، طبع وحشى او را عوض كرد.


کتاب استاد امين با مقاله‌اى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزيك دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلال‌هاى رياضى» پايان مى‌يابد.
کتاب استاد امين با مقاله‌اى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزيك دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلال‌هاى رياضى» پايان مى‌يابد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش