۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فارسي' به 'فارسی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مىتوان' به 'مىتوان') |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
در تعریف علم فراست گفتهاند که «علمى است که از صورت، پى به سیرت برند» و آن را شاخهاى از علم روانشناسى دانستهاند. در سیر تاریخ علوم، تقریبا آثارى با این عنوان و محتوا، بسیار اندک و انگشتشمار است و اگر هم باشد، در حد یک رساله چند صفحهاى و مختصر است و اثر حاضر که رسالهاى است کوتاه و منسوب به افلاطون، پیش از سده دهم هجرى توسط فردى ناشناس به فارسى ترجمه شده است<ref>همان</ref>. | در تعریف علم فراست گفتهاند که «علمى است که از صورت، پى به سیرت برند» و آن را شاخهاى از علم روانشناسى دانستهاند. در سیر تاریخ علوم، تقریبا آثارى با این عنوان و محتوا، بسیار اندک و انگشتشمار است و اگر هم باشد، در حد یک رساله چند صفحهاى و مختصر است و اثر حاضر که رسالهاى است کوتاه و منسوب به افلاطون، پیش از سده دهم هجرى توسط فردى ناشناس به فارسى ترجمه شده است<ref>همان</ref>. | ||
در میان آثار منسوب یا اصیل افلاطونى، | در میان آثار منسوب یا اصیل افلاطونى، مىتوان گفت که در کتب طراز اول تاریخ علم، به چنین اثرى از وى اشاره نشده است. در میان کتب طبى مترجم از وى که فؤاد سزگین سه مورد از آن را یاد کرده است نیز چنین مباحثى به چشم نمىخورد<ref>همان</ref>. | ||
ج)- «معرفت اشجار و خواص نباتات»: از نویسندهای است ناشناخته. در میان رسایل موجود در باب علم کیمیا، به آثارى برمىخوریم که صرفا به اکسیرها پرداختهاند (اکسیر، در اصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و آمیزنده و کاملکننده که ماهیت جسم را تغییر دهد؛ یعنى جیوه را نقره و مس را طلا کند). یکى از این رسایل که به شرح چهل گیاه اکسیرى و خاصیت کیمیایى آنها پرداخته است، رساله حاضر بوده که از مؤلف آن در ضمن رساله، هیچ یادى نشده است. البته نام رساله نیز صراحتا ذکر نشده است و عنوان مذکور بیشتر نشانگر محتواى آن است<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref>. | ج)- «معرفت اشجار و خواص نباتات»: از نویسندهای است ناشناخته. در میان رسایل موجود در باب علم کیمیا، به آثارى برمىخوریم که صرفا به اکسیرها پرداختهاند (اکسیر، در اصطلاح کیمیاگران، جوهر گدازنده و آمیزنده و کاملکننده که ماهیت جسم را تغییر دهد؛ یعنى جیوه را نقره و مس را طلا کند). یکى از این رسایل که به شرح چهل گیاه اکسیرى و خاصیت کیمیایى آنها پرداخته است، رساله حاضر بوده که از مؤلف آن در ضمن رساله، هیچ یادى نشده است. البته نام رساله نیز صراحتا ذکر نشده است و عنوان مذکور بیشتر نشانگر محتواى آن است<ref>ر.ک: همان، ص50-51</ref>. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
ابن ابىاصیبعه، کلیه اخبار مربوط به جالینوس را گرد آورده است که ضمن آن در برخى موارد از منابع پزشکى ازدسترفته بهره مىگیرد و اطلاعاتى مربوط به زندگى او از نوشتههاى پزشکى استخراج مىکند. از حنین بن اسحاق رسالهاى باقى مانده که آن را به على بن یحیى نوشته و در آن آثار جالینوس را که به زبان سریانى و عربى ترجمه شده، یاد کرده است. این رساله قدیمترین فهرست اسلامى موجود و درعینحال نخستین کتابى است که اسلوب و روش ترجمه در اسلام در آن بهطور دقیق و علمى ثبت و ضبط شده است. حنین در رساله مزبور، به دو کتاب جالینوس در زمینه چشمپزشکى اشاره کرده است که یکى «في تشريح العين» است که داراى یک مقاله و جزو آثار منسوب به جالینوس محسوب مىشود و دیگرى «في دلائل علل العين» (در نشانههاى بیمارىهاى چشم) که آن هم در یک مقاله است و جالینوس آن را در روزگار جوانى براى یک پسر کحالى نوشته و طى آن بیماریهایى که در هریک از طبقات چشم است، خلاصه کرده و نشانههاى آن را توصیف کرده است. اما رساله حاضر، غیر از دو کتاب مزبور است که حنین بدان اشارهاى نکرده است. این کتاب اصلا ویرایشى است بدون نام مؤلف که به دست ما رسیده و شاید حاوى قسمت بزرگى از این اثر باشد<ref>ر.ک: همان، ص77-79</ref>. | ابن ابىاصیبعه، کلیه اخبار مربوط به جالینوس را گرد آورده است که ضمن آن در برخى موارد از منابع پزشکى ازدسترفته بهره مىگیرد و اطلاعاتى مربوط به زندگى او از نوشتههاى پزشکى استخراج مىکند. از حنین بن اسحاق رسالهاى باقى مانده که آن را به على بن یحیى نوشته و در آن آثار جالینوس را که به زبان سریانى و عربى ترجمه شده، یاد کرده است. این رساله قدیمترین فهرست اسلامى موجود و درعینحال نخستین کتابى است که اسلوب و روش ترجمه در اسلام در آن بهطور دقیق و علمى ثبت و ضبط شده است. حنین در رساله مزبور، به دو کتاب جالینوس در زمینه چشمپزشکى اشاره کرده است که یکى «في تشريح العين» است که داراى یک مقاله و جزو آثار منسوب به جالینوس محسوب مىشود و دیگرى «في دلائل علل العين» (در نشانههاى بیمارىهاى چشم) که آن هم در یک مقاله است و جالینوس آن را در روزگار جوانى براى یک پسر کحالى نوشته و طى آن بیماریهایى که در هریک از طبقات چشم است، خلاصه کرده و نشانههاى آن را توصیف کرده است. اما رساله حاضر، غیر از دو کتاب مزبور است که حنین بدان اشارهاى نکرده است. این کتاب اصلا ویرایشى است بدون نام مؤلف که به دست ما رسیده و شاید حاوى قسمت بزرگى از این اثر باشد<ref>ر.ک: همان، ص77-79</ref>. | ||
ه)- «حفظ الصحة»: یکى از رسایل منحصربهفرد از نویسندهای گمنام است که توسط اکبرمیرزا ملقب به صارمالدوله در سال 1344ش، به کتابخانه عمومی اصفهان اهدا شده و اصلا بهخاطر ظلالسلطان و خطاب به وى نوشته شده و حاوى مطالب سودمند و مفیدى است که رعایت آنها براى تداوم سلامتى بسیار ضرورى است و امروزه نیز | ه)- «حفظ الصحة»: یکى از رسایل منحصربهفرد از نویسندهای گمنام است که توسط اکبرمیرزا ملقب به صارمالدوله در سال 1344ش، به کتابخانه عمومی اصفهان اهدا شده و اصلا بهخاطر ظلالسلطان و خطاب به وى نوشته شده و حاوى مطالب سودمند و مفیدى است که رعایت آنها براى تداوم سلامتى بسیار ضرورى است و امروزه نیز مىتوان به برخى از آنها اعتنا و عمل نمود<ref>همان، ص98-99</ref>. | ||
آنچه از ضمن رساله مستفاد مىشود این است که مؤلف فردى معتقد و شیعهمذهب و بسیار مراعى آداب است. او در این رساله در دو جا از آثار دیگر خود نام مىبرد که در مضامین اعتقادى و اخلاقى مىباشند. یکى در ضمن مقدمه که از دو کتاب فارسى خود یاد کرده است که به نامهاى «ذخيرة المعاد» و «عنوان الكلام» مىباشند؛ همچنین در یک جا در ضمن متن به کتاب دیگر خود با عنوان «آداب الشريعة» اشاره مىکند<ref>همان، ص99</ref>. | آنچه از ضمن رساله مستفاد مىشود این است که مؤلف فردى معتقد و شیعهمذهب و بسیار مراعى آداب است. او در این رساله در دو جا از آثار دیگر خود نام مىبرد که در مضامین اعتقادى و اخلاقى مىباشند. یکى در ضمن مقدمه که از دو کتاب فارسى خود یاد کرده است که به نامهاى «ذخيرة المعاد» و «عنوان الكلام» مىباشند؛ همچنین در یک جا در ضمن متن به کتاب دیگر خود با عنوان «آداب الشريعة» اشاره مىکند<ref>همان، ص99</ref>. |
ویرایش