۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
#«ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهانى (متوفى 1277ق). وى از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] حكيم متوطن اصفهان (متوفى 1246ق) بود و على التحقيق پيش از [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالى 1243ق، سه سال قبل از نورى است. اينكه حاجى سبزوارى متوفى 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهانى درس حكمت و كلام مىخوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] پيوسته و حدود سه سال هم نزد وى تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است.<ref>همايى، جلال، ص127-126</ref>البته بسيارى از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است.<ref>ر.ك: جلدهاى چهارم و پنجم</ref> | #«ل»: علامه اسماعيل بن ملا سميع اصفهانى (متوفى 1277ق). وى از علما و مدرسان معروف فلسفه، معاصر آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] حكيم متوطن اصفهان (متوفى 1246ق) بود و على التحقيق پيش از [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] فوت شده و تاريخ وفاتش ظاهراً حوالى 1243ق، سه سال قبل از نورى است. اينكه حاجى سبزوارى متوفى 1289ق در شرح حال خودش نوشته كه در ايام اقامت اصفهان چند سال نزد ملا اسماعيل اصفهانى درس حكمت و كلام مىخوانده و بعد از وفات او به خدمت استاد كل آخوند [[نوری، علی بن جمشید|ملا على نورى]] پيوسته و حدود سه سال هم نزد وى تلمذ كرده، ظاهراً مقصودش همين محمداسماعيل است.<ref>همايى، جلال، ص127-126</ref>البته بسيارى از تعليقات كتاب با نام «اسماعيل» آمده است.<ref>ر.ك: جلدهاى چهارم و پنجم</ref> | ||
#«ه»: محمد بن معصومعلى هيدجى زنجانى (متوفى 1349ق). وى اگرچه بر منظومه سبزوارى تعليقه زده است، اما در جايى به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوى ديگر تعليقات اندك از [[جلوه، ابوالحسن|ميرزا ابوالحسن جلوه]] (متوفى 1314ق) يا تعليقههايى از فتحعلى خويى مشاهده گرديد.<ref>جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44</ref> | #«ه»: محمد بن معصومعلى هيدجى زنجانى (متوفى 1349ق). وى اگرچه بر منظومه سبزوارى تعليقه زده است، اما در جايى به تعليقات او بر اسفار اشاره نشده و در كتاب هم تعليقات او مشاهده نشد. اما از سوى ديگر تعليقات اندك از [[جلوه، ابوالحسن|ميرزا ابوالحسن جلوه]] (متوفى 1314ق) يا تعليقههايى از فتحعلى خويى مشاهده گرديد.<ref>جلد چهارم، صفحات 76، 24، 36 و 44</ref> | ||
#«ط»: [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (متوفى 1402ق). معرفتشناسى در فلسفه اسلامى تا زمان [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]يك مسئله فلسفى بشمار نمىرفت... تا اينكه وى در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفى بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفى آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايى و در صدر آنها [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلى تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب | #«ط»: [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (متوفى 1402ق). معرفتشناسى در فلسفه اسلامى تا زمان [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] يك مسئله فلسفى بشمار نمىرفت... تا اينكه وى در مبحث عقل و معقول «اسفار» (جلد سوم) بر مسئله فلسفى بودن علم و ادراك، برهان اقامه كرد و به توجيه فلسفى آن پرداخت. اين امر باعث شد كه فيلسوفان نوصدرايى و در صدر آنها [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] درصدد برآيند كه مجموعه مباحث مربوط به علم و ادراك را به شاخه مستقلى تبديل كنند. اختصاص چهار مقاله از مجموعه مقالات كتاب «[[اصول فلسفه و روش رئالیسم|اصول فلسفه و روش رئاليسم]]»، كه بسيارى از ابتكارات [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] هم در ضمن آنها بيان شده است، دلالت بر آنچه گفتيم دارد.<ref>ر.ك: علىزاده، بيوك، ص30-29</ref>علامه در تعليقات خود بر اسفار مىنويسد: اينكه در علوم برهانى فقط از اعراض ذاتى موضوع بحث مىكنند، صرفاً يك اصطلاح و يك قرارداد نيست، بلكه مطلبى است كه مقتضاى بحثهاى برهانى در علوم برهانى است؛ همانگونه كه در كتاب برهان از منطق تبيين شده است.<ref>صفدرى نياك، مرتضى، ص51</ref> | ||
[[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] معاد جسمانى را مانند [[زنوزی، علی بن عبدالله|حكيم زنوزى]] از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست.<ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51</ref> | [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] معاد جسمانى را مانند [[زنوزی، علی بن عبدالله|حكيم زنوزى]] از طريق لحوق ابدان به نفوس تصوير مىكند، نه تعلق نفوس به ابدان؛ پس بىشك در اين مسئله هيچ تفاوتى بين سخنان علامه و زنوزى نيست.<ref>اكبريان، رضا و عارفى شيرازى، محمداسحاق، ص51</ref> |
ویرایش