باقلانی، محمد بن طیب: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR01152.jpg|بندانگشتی|باقلانی، محمد بن طیب]]
[[پرونده:NUR01152.jpg|بندانگشتی|باقلانی، محمد بن طیب]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
! نام!! data-type='authorName'|باقلانی، محمد بن طیب
! نام!! data-type="authorName" |باقلانی، محمد بن طیب
|-
|-
|نام های دیگر  
|نام های دیگر  
|data-type='authorOtherNames'| ابن‌الباقلانی، محمد بن طیب
| data-type="authorOtherNames" | ابن‌الباقلانی، محمد بن طیب


باقلانی، ابوبکر محمد بن طیب
باقلانی، ابوبکر محمد بن طیب
خط ۱۳: خط ۱۳:
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
|data-type='authorfatherName'|طیب
| data-type="authorfatherName" |طیب
|-
|-
|متولد  
|متولد  
|data-type='authorbirthDate'|حوالی‌ سال‌ ۳۲۸ق‌/۹۴۰م‌
| data-type="authorbirthDate" |حوالی‌ سال‌ ۳۲۸ق‌/۹۴۰م‌
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
|data-type='authorBirthPlace'|بصره
| data-type="authorBirthPlace" |بصره
|-
|-
|رحلت  
|رحلت  
|data-type='authorDeathDate'|شنبه 22 ذو القعدۀ 403 هـ.ق
| data-type="authorDeathDate" |شنبه 22 ذو القعدۀ 403 هـ.ق
|-
|-
|اساتید
|اساتید
|data-type='authorTeachers'|
| data-type="authorTeachers" |
|-
|-
|برخی آثار
|برخی آثار
|data-type='authorWritings'|[[‏الإنتصار للقرآن]]  
| data-type="authorWritings" |[[‏الإنتصار للقرآن]]  


 
|- class="articleCode"
|-class='articleCode'
|کد مؤلف
|کد مؤلف
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE1152AUTHORCODE
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE1152AUTHORCODE
|}
|}
</div>
</div>
خط ۹۹: خط ۹۸:
== وفات ==
== وفات ==


باقلانی‌ در بغداد درگذشت‌،او را پسرى بود به نام حسن كه پس از مرگش بر او نماز گزارد و او را در خانه‌اش در «درب المجوس» از نهر طابق به خاك سپرد.سپس جنازۀ او را به گورستان باب حرب منتقل كردند.<ref>خطيب بغدادى، ج 5، ص 382</ref>
باقلانی‌ در بغداد درگذشت‌، او را پسرى بود به نام حسن كه پس از مرگش بر او نماز گزارد و او را در خانه‌اش در «درب المجوس» از نهر طابق به خاك سپرد.سپس جنازۀ او را به گورستان باب حرب منتقل كردند.<ref>خطيب بغدادى، ج 5، ص 382</ref>


==تأليفات باقلاّنى.==
==تأليفات ==




خط ۱۱۸: خط ۱۱۷:
غزالى در فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه به تعريف كفر و حدّ تأويل و قانون آن پرداخته و گفته است:و لا يلزم كفر المؤوّلين ماداموا يلازمون قانون التّأويل، كفر تأويل كنندگان مادامى كه به قانون تأويل ملتزم باشند لازم نمى‌آيد.احتمال زياد مى‌رود كه روى سخن غزالى در بيان قانون تأويل و در اظهار اين قول با قاضى باقلاّنى در آن كتاب باشد.
غزالى در فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه به تعريف كفر و حدّ تأويل و قانون آن پرداخته و گفته است:و لا يلزم كفر المؤوّلين ماداموا يلازمون قانون التّأويل، كفر تأويل كنندگان مادامى كه به قانون تأويل ملتزم باشند لازم نمى‌آيد.احتمال زياد مى‌رود كه روى سخن غزالى در بيان قانون تأويل و در اظهار اين قول با قاضى باقلاّنى در آن كتاب باشد.


==عقايد و آراء باقلاّنى.==
==عقايد و آراء ==




خط ۱۲۴: خط ۱۲۳:
مخالفان طريقۀ خاصى دارد كه پس از او بيشتر متكلّمان اشعرى تا زمان جوينى و غزالى از آن پيروى كرده‌اند.در فقه، پيرو مذهب مالكى است.
مخالفان طريقۀ خاصى دارد كه پس از او بيشتر متكلّمان اشعرى تا زمان جوينى و غزالى از آن پيروى كرده‌اند.در فقه، پيرو مذهب مالكى است.


[[ابن خلدون]] در مقدمه<ref>ج 2، ص 974</ref> مى‌گويد:قاضى ابوبكر باقلاّنى علم كلام را از ايشان (شاگردان ابوالحسن اشعرى)فرا گرفت و در طريقۀ ايشان پيشوا شد و اين طريقه را تهذيب كرد و مقدمات عقليّه‌اى را كه نظرها و دلايل بر آن مبتنى است وضع كرد، مانند اثبات جوهر فرد و خلأ و اثبات اينكه عرض قايم به عرض نتواند بود و اينكه عرض در دو زمان (دو آن پشت سر هم) باقى نمى‌ماند و جز اينها كه ادلۀ كلاميشان بر آن مباحث مبتنى است. باقلاّنى اين قواعد را، از حيث وجوب اعتقاد به آن، تابع عقايد ايمانى ساخت؛زيرا اين ادلّه بسته به آن قواعد است و اگر دليل باطل شود سبب بطلان حكم مى‌شود.
[[ابن خلدون]] در مقدمه<ref>ج 2، ص 974</ref> مى‌گويد: قاضى ابوبكر باقلاّنى علم كلام را از ايشان (شاگردان ابوالحسن اشعرى)فرا گرفت و در طريقۀ ايشان پيشوا شد و اين طريقه را تهذيب كرد و مقدمات عقليّه‌اى را كه نظرها و دلايل بر آن مبتنى است وضع كرد، مانند اثبات جوهر فرد و خلأ و اثبات اينكه عرض قايم به عرض نتواند بود و اينكه عرض در دو زمان (دو آن پشت سر هم) باقى نمى‌ماند و جز اينها كه ادلۀ كلاميشان بر آن مباحث مبتنى است. باقلاّنى اين قواعد را، از حيث وجوب اعتقاد به آن، تابع عقايد ايمانى ساخت؛زيرا اين ادلّه بسته به آن قواعد است و اگر دليل باطل شود سبب بطلان حكم مى‌شود.


[[ابن خلدون]] در جاى ديگر <ref>ج 2، ص 1029</ref> مى‌گويد:پس از آن، شيخ [[اشعری، علی بن اسماعیل|ابوالحسن اشعرى]] و قاضى ابوبكر باقلاّنى و...بر آن شدند كه ادلۀ عقايد«منعكس» است، به اين معنى كه اگر اين ادله باطل شود حكم نيز باطل مى‌شود و به همين جهت قاضى ابوبكر باقلاّنى اين دلايل را به منزلۀ «عقايد» دانست و گفت كه قدح و طعن در اين ادلّه به منزلۀ قدح در خود عقايد است، زيرا عقايد بر آن مبتنى است.
[[ابن خلدون]] در جاى ديگر <ref>ج 2، ص 1029</ref> مى‌گويد:پس از آن، شيخ ابوالحسن اشعرى و قاضى ابوبكر باقلاّنى و...بر آن شدند كه ادلۀ عقايد«منعكس» است، به اين معنى كه اگر اين ادله باطل شود حكم نيز باطل مى‌شود و به همين جهت قاضى ابوبكر باقلاّنى اين دلايل را به منزلۀ «عقايد» دانست و گفت كه قدح و طعن در اين ادلّه به منزلۀ قدح در خود عقايد است، زيرا عقايد بر آن مبتنى است.


بعيد مى‌نمايد كه در آثار موجود اشعرى و باقلاّنى مطلب صريحى باشد حاكى از اينكه قواعد و مقدمات عقليه‌اى كه اعتقادات ايمانى بر آن متكى است در وجوب اعتقاد و ايمان مثل خود اعتقادات ايمانى است و همچنين، در آثار موجود اين دو، اصطلاح«ادلۀ منعكسه»ظاهرا نيامده است.
بعيد مى‌نمايد كه در آثار موجود اشعرى و باقلاّنى مطلب صريحى باشد حاكى از اينكه قواعد و مقدمات عقليه‌اى كه اعتقادات ايمانى بر آن متكى است در وجوب اعتقاد و ايمان مثل خود اعتقادات ايمانى است و همچنين، در آثار موجود اين دو، اصطلاح«ادلۀ منعكسه»ظاهرا نيامده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش