۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى آيد' به 'مىآيد') |
جز (جایگزینی متن - 'مى كند' به 'مىكند') |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره عبدالعظيم حسنى اين است كه اگر هيچ نصى بر وثاقت وى وجود نداشته باشد، الاّ جمله معروفى كه امام هادى(ع) [پس از اينكه عبدالعظيم حسنى دين خويش را بر آن امام عرضه كرد] بيان فرمود، براى وثاقت او كافى است. | نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره عبدالعظيم حسنى اين است كه اگر هيچ نصى بر وثاقت وى وجود نداشته باشد، الاّ جمله معروفى كه امام هادى(ع) [پس از اينكه عبدالعظيم حسنى دين خويش را بر آن امام عرضه كرد] بيان فرمود، براى وثاقت او كافى است. | ||
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتاب مختلف اصحاب، ثابت | راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتاب مختلف اصحاب، ثابت مىكند كه احاديث وى صحيح هستند. | ||
راشحه هفتم: [[شهيد اول]] در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» مى گويد:... قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل.... | راشحه هفتم: [[شهيد اول]] در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» مى گويد:... قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل.... | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير مى داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى مى شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير مى داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى مى شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مىكند و به بحث درباره شخصيت او میپردازد. | ||
راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مىآيد. مؤلف، نظرات [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن مى باشد. | راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مىآيد. مؤلف، نظرات [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن مى باشد. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
راشحه دهم: در اين راشحه، بحث از جرح و تعديل است و نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه جرح و تعديل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجت شرعى است؛ ولى اگر اجتهاد باشد، قابل اعتماد نيست. | راشحه دهم: در اين راشحه، بحث از جرح و تعديل است و نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه جرح و تعديل اگر از باب نقل و شهادت باشد، حجت شرعى است؛ ولى اگر اجتهاد باشد، قابل اعتماد نيست. | ||
راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح | راشحه يازدهم: مؤلف محترم، در ادامه مباحث قبلى، اين سؤال را مطرح مىكند كه آيا حكم [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، محقق و شهيد، در كتابهاى استدلالى، مبنى بر صحت حديث، در حكم تزكيه و تعويل است. سپس در پاسخ مى گويد: چون ممكن است اين احكام اجتهادى باشد، لذا براى مجتهدان ديگر قابل قبول نيست. | ||
راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم درباره الفاظ جرح و تعديل، نظير خيّر، فاضل، خاص، ممدوح، زاهد، ضعيف، كذّاب، وضّاع، كذوب و... بحث مى شود. | راشحه دوازدهم: در راشحه دوازدهم درباره الفاظ جرح و تعديل، نظير خيّر، فاضل، خاص، ممدوح، زاهد، ضعيف، كذّاب، وضّاع، كذوب و... بحث مى شود. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
راشحه چهاردهم: در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمى كنند. | راشحه چهاردهم: در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمى كنند. | ||
راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده اند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال میپردازد و در نهايت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل | راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده اند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال میپردازد و در نهايت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مىكند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمىكند. | ||
راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهايت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم مى شود). | راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهايت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم مى شود). | ||
راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان | راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مىكند. | ||
راشحه هجدهم: ابتدا جمله اى را از كشّى درباره حمدان بن احمد مى آورد كه ابن داود آن جمله را از «رجال» كشّى نقل مى كرده است. طبق آن نقل، كشّى حمدان بن احمد را از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث درباره جمله اى كه نقل شد، میپردازد و مى فرمايد: اين جمله در «رجال» كشّى كه فعلا در اختيار ماست، وجود ندارد. شايد ابن داود به اصل كتاب كشّى دسترسى پيدا كرده و اين مطلب را در آنجا ديده است. | راشحه هجدهم: ابتدا جمله اى را از كشّى درباره حمدان بن احمد مى آورد كه ابن داود آن جمله را از «رجال» كشّى نقل مى كرده است. طبق آن نقل، كشّى حمدان بن احمد را از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث درباره جمله اى كه نقل شد، میپردازد و مى فرمايد: اين جمله در «رجال» كشّى كه فعلا در اختيار ماست، وجود ندارد. شايد ابن داود به اصل كتاب كشّى دسترسى پيدا كرده و اين مطلب را در آنجا ديده است. | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
راشحه سى و يكم: ذكر ديدگاههاى مختلف درباره تعدد افراد در جرح و تعديل و شهادت، موضوع اين راشحه است. آيا تعدد شرط است يا شرط نيست يا در برخى شرط است و در برخى شرط نيست؟ | راشحه سى و يكم: ذكر ديدگاههاى مختلف درباره تعدد افراد در جرح و تعديل و شهادت، موضوع اين راشحه است. آيا تعدد شرط است يا شرط نيست يا در برخى شرط است و در برخى شرط نيست؟ | ||
راشحه سى و دوم: در اين بخش، بحث درباره تعارض جرح و تعديل است كه در صورت تعارض، كدام يك متقدّم است؟ نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه هيچ كدام رجحانى بر ديگرى ندارد و نظرى را كه قائل به تقدم جرح است، رد | راشحه سى و دوم: در اين بخش، بحث درباره تعارض جرح و تعديل است كه در صورت تعارض، كدام يك متقدّم است؟ نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه هيچ كدام رجحانى بر ديگرى ندارد و نظرى را كه قائل به تقدم جرح است، رد مىكند. | ||
راشحه سى و سوم: بحث از اين است كه اگر فردى توثيق شد و اين فرد از كسى روايت كرد، آيا بدون اينكه تصريح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه است يا نه؟ نظرات متعددى در اينجا مطرح است كه به طرح آن نظرها و بحث درباره آنها پرداخته شده است. نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه اگر كسى عادت او اين باشد كه جز از «عدل» روايت | راشحه سى و سوم: بحث از اين است كه اگر فردى توثيق شد و اين فرد از كسى روايت كرد، آيا بدون اينكه تصريح به وثاقت فرد دوم شود، فرد دوم هم ثقه است يا نه؟ نظرات متعددى در اينجا مطرح است كه به طرح آن نظرها و بحث درباره آنها پرداخته شده است. نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه اگر كسى عادت او اين باشد كه جز از «عدل» روايت نمىكند، نقل روايت او به منزله توثيق و تعديل آن فرد است و الاّ نه. | ||
راشحه سى و چهارم: اين راشحه، ادامه بحث قبلى مى باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل | راشحه سى و چهارم: اين راشحه، ادامه بحث قبلى مى باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل مىكند، در عين حال اگر از ضعيفى نقل كرد، اين قابل قبول نمى باشد. در بخشى ديگر از اين راشحه به بحث مقابل میپردازد كه گا از روايات افراد ضعيف (كه طبق قاعده ضعيف است) رواياتى استثنا شده كه قابل قبول اند؛ از جمله در مورد احمد بن هلال (با اينكه او محكوم به غلو شده، ولى در عين حال) [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] مى نويسد كه روايات او قابل اعتماد نيست، مگر آنچه وى از كتاب مشيخه از حسن بن محبوب نقل كرده است و نيز مانند طلحة بن زيد كه شيخ مى فرمايد «مذهبش عامى است؛ ولى كتابش قابل اعتماد مى باشد». | ||
راشحه سى و پنجم: بحث در اين راشحه درباره تعيين [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] است. [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى كه علامه و ابن داود در دو بخش جرح و تعديل از او نقل مى كنند، غير از [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى است كه استاد [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] و [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] و ديگران بوده است. | راشحه سى و پنجم: بحث در اين راشحه درباره تعيين [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] است. [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى كه علامه و ابن داود در دو بخش جرح و تعديل از او نقل مى كنند، غير از [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى است كه استاد [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] و [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] و ديگران بوده است. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده مى فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت مى پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده مى فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت مى پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر مىكند كه يا از جهت سند و يا متن، تحريف شده اند و از جمله، حديث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحيد كه حضرت در ضمن حديث مى فرمايد: «لعل النمل الصغار يتوهّم أن للّه تعالى زبانيين». زبانى، شاخك مورچه را مى گويند؛ ولى اين كلمه تحريف شده است به زبانيتين[4] (و زبانيه به فرشتگان عذاب مى گويند). | ||
== احاديث مصحّف == | == احاديث مصحّف == | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
#از طريق تصحيف سمعى. | #از طريق تصحيف سمعى. | ||
وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر | وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مىكند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مىكند و بعد به تصحيفاتى میپردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است. | ||
بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى میپردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر مى كنند؛ ولى معنايى كه بيان مى شود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شده اند، حديث منزلت را ذكر | بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى میپردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر مى كنند؛ ولى معنايى كه بيان مى شود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شده اند، حديث منزلت را ذكر مىكند. بعد به تصحيفاتى كه در عصر خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اتفاق افتاده، چه در لفظ و چه در معنا میپردازد؛ از جمله اين تصحيفات آن است كه در زيارت عاشورا اتفاق افتاده است كه كلمه «تايعت» در جمله «اللّهمّ العن العصابة الّتى جاهدت الحسين -عليهالسلام - و شايعت و بايعت و تايعت على قتله» را به «تابعت» تبديل كردهاند.[5] همچنين، روايتى كه درباب متعه است كه «اگر منعى صورت نمى پذيرفت، مازنى الا شفى». در اين روايت، شفى درست است نه شقى؛ و شفى به معنى قليل است. | ||
== احاديث موضوع == | == احاديث موضوع == | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، بدترين قسم از اقسام خبر ضعيف را خبر موضوع مى داند. سپس اقسام احاديث موضوع را بيان | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، بدترين قسم از اقسام خبر ضعيف را خبر موضوع مى داند. سپس اقسام احاديث موضوع را بيان مىكند. نظر ايشان اين است كه قطعا بين روايات ما روايت جعلى و ساختگى وجود دارد؛ چون هم در روايات پيامبر و هم روايات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، خبر از روايات ساختگى داده شده است. از پيامبر نقل شد كه فرمود: «ستكثر بعدى القالة علىّ»؛ يا در روايت ديگر حضرت فرمود: «يكذّب علىّ بعدى». در روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] آمده است كه فرمود: «لكل رجل منّا رجلا يكذب عليه». [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] مى گويد: اگر اين احاديث درست باشند، پس روايات جعلى وجود دارد؛ چون پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] خبر داده اند و اگر اين روايات را پيامبر(ص) و [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بيان نفرموده باشند، خود اين روايات ساختگى هستند. پس آنچه مسلم است، ساختگى بودن برخى از روايات است. | ||
وى اقسام احاديث ساختگى را به اين شرح ذكر مى نمايد: | وى اقسام احاديث ساختگى را به اين شرح ذكر مى نمايد: | ||
#احاديثى كه توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است كه بيش از بقيه اقسام احاديث ساختگى، ضرر داشته است. آنها اين احاديث را قربة الى اللّه و (به گمان باطل خويش) براى آنكه دل مردم را متوجّه خداوند متعال كنند ساختند؛ سخنان زيادى از آنها مورد پذيرش واقع شد؛ چون مردم به اين افراد اعتماد داشتند. احاديث آنها در باب موعظه، فضيلت ذكر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و كمالات گروهها و اقوام و نسبت دادن كار خارق العاده به اولياست (به نحوى كه انسان آگاه، يقين | #احاديثى كه توسط منسوبان به زهد و راستى ساخته شده است كه بيش از بقيه اقسام احاديث ساختگى، ضرر داشته است. آنها اين احاديث را قربة الى اللّه و (به گمان باطل خويش) براى آنكه دل مردم را متوجّه خداوند متعال كنند ساختند؛ سخنان زيادى از آنها مورد پذيرش واقع شد؛ چون مردم به اين افراد اعتماد داشتند. احاديث آنها در باب موعظه، فضيلت ذكر، ورد، مستحبات، عبادات، مناقب و كمالات گروهها و اقوام و نسبت دادن كار خارق العاده به اولياست (به نحوى كه انسان آگاه، يقين مىكند كه اينها ساختگى هستند؛ اگرچه كرامت اوليا في حد نفسه ممكن است). | ||
#:مؤلف، در ادامه اين بخش، ديدگاه عده اى از متفكران اهل سنّت را در اين باب يادآور مى شود؛ از بيضاوى شارح كتاب «منهاج الأصول» نقل | #:مؤلف، در ادامه اين بخش، ديدگاه عده اى از متفكران اهل سنّت را در اين باب يادآور مى شود؛ از بيضاوى شارح كتاب «منهاج الأصول» نقل مىكند كه حديث «اقتدوا بالذين من بعدى أبوبكر و عمر» ساختگى است و همچنين از طيبى نقل مىكند كه به نوح بن ابى مريم گفته شد «اين احاديثى كه درباره فضائل سوره ها به [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] نسبت مىدهى، در بين خود اصحاب [[ابنعباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]] وجود ندارد». او جواب داد: «چون ديدم مردم از قرآن روى گرداندهاند و به فقه [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] روى آورده اند، اين احاديث را ساختم». | ||
#:ابن حيان درباره ابوعصمه مى گويد كه «جمع كل شىء الا الصدق» و همچنين از ابومهدى نقل | #:ابن حيان درباره ابوعصمه مى گويد كه «جمع كل شىء الا الصدق» و همچنين از ابومهدى نقل مىكند كه به مسيرة بن عبدربه گفت «اين احاديث را از كجا آورده اى كه هر كسى فلان سوره را بخواند، اين مقدار ثواب مى برد؟». او پاسخ داد: «آنها را جعل كردم تا مردم را بدان سوره ها ترغيب كنم». | ||
#:وهمچنين، كسى از مؤمل بن اسماعيل پرسيد كه فلان روايت را از چه كسى نقل | #:وهمچنين، كسى از مؤمل بن اسماعيل پرسيد كه فلان روايت را از چه كسى نقل مىكند. پاسخ داد كه از فلان شيخ. سائل، از آن شيخ پرسيد كه از چه كسى نقل مىكند... و به همين ترتيب ادامه داد تا به آخرين شيخ. از او پرسيد كه از چه كسى نقل مىكند. او دست سائل را گرفت و به درون منزلى برد كه عده اى از متصوفه در آنجا بودند و اشاره كرد كه از اين شيخ نقل مى كنم. سائل، از شيخ صوفى پرسيد كه وى از كجا اين روايت را نقل مىكند؛ پاسخ داد كه «ما ديديم مردم از قرآن روى گردان شده اند؛ لذا احاديثى را ساختيم تا دل مردم را متوجه قرآن كنيم». | ||
#:به دنبال اين مطالب، مؤلف، اشكال را متوجّه عده اى از مفسران (نظير واحدى، ثعلبى و [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]) | #:به دنبال اين مطالب، مؤلف، اشكال را متوجّه عده اى از مفسران (نظير واحدى، ثعلبى و [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]) مىكند كه اين روايات ساختگى را در تفسير خويش آورده اند و توج به هشدار دانشمندانى كه گفته بودند اين احاديث ساختگى است، نكردهاند. | ||
#دومين قسمت از احاديث ساختگى، احاديثى است كه جهت نزديك شدن به حاكمان ساخته شد. نقل مى كنند كه غياث بن ابراهيم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى از پرنده اى كه از جا دور آمده بود، تعجب كرد. غياث، روايتى از پيامبر نقل كرد كه پيامبر فرمود: «در چهار چيز، مسابقه جايز است و يكى از آنها پرنده است». مهدى دستور داد كه هزار درهم به او پرداختند. وقتى كه رفت، مهدى گفت: شهادت مى دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر(ص) پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزديكى به ما اين حديث را ساخت. | #دومين قسمت از احاديث ساختگى، احاديثى است كه جهت نزديك شدن به حاكمان ساخته شد. نقل مى كنند كه غياث بن ابراهيم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى از پرنده اى كه از جا دور آمده بود، تعجب كرد. غياث، روايتى از پيامبر نقل كرد كه پيامبر فرمود: «در چهار چيز، مسابقه جايز است و يكى از آنها پرنده است». مهدى دستور داد كه هزار درهم به او پرداختند. وقتى كه رفت، مهدى گفت: شهادت مى دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر(ص) پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزديكى به ما اين حديث را ساخت. | ||
#مؤلف، دستههاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) مى داند. عقيلى روايت | #مؤلف، دستههاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) مى داند. عقيلى روايت مىكند از حماد بن زيد كه زنادقه، چهارده هزار حديث از قول پيامبر ساختند. وى داستان غرانيق را از ساختههاى زنادقه مى داند. | ||
#دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل مى كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته ام. | #دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل مى كرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته ام. | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مىكند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد! | ||
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل | مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل مىكند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد[6] گا كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مىكند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مىكند. نكته اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مىكند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل مى كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.[7] | ||
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه اى میپردازد كه عده اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلا مردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازيم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازيم. | در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه اى میپردازد كه عده اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلا مردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازيم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازيم. | ||
مؤلف، در پايان اين بخش به كتابهايى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره | مؤلف، در پايان اين بخش به كتابهايى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مىكند و مى گويد: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين كتابها گا عده اى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كردهاند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مىكند و مى فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند. | ||
مرحوم مير، در بخش پايانى با اشاره به وضعيّتى كه در عصر امويان و عباسيان به وجود آمد، معتقد است كه در اين عصر، احاديثى ساخته شد و اين احاديث به صحاح راه پيدا كرد كه آثار «جعل» در آنها مشهود است و در عين حال، نقل مى شوند و هيچ تعرضى هم نسبت به آنها نمى شود.[8] | مرحوم مير، در بخش پايانى با اشاره به وضعيّتى كه در عصر امويان و عباسيان به وجود آمد، معتقد است كه در اين عصر، احاديثى ساخته شد و اين احاديث به صحاح راه پيدا كرد كه آثار «جعل» در آنها مشهود است و در عين حال، نقل مى شوند و هيچ تعرضى هم نسبت به آنها نمى شود.[8] |
ویرایش