الشيعة في موكب التاريخ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' ....<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '....<ref>' به '.<ref>')
خط ۶۸: خط ۶۸:
#نويسنده، تأكيد كرده است كه نظر ما در مورد صفويه همان نظرى است كه درباره آل‌بويه داريم و دوره صفويه، دوران رشد تشيع بود نه پيدايش آن.<ref>همان، ص 99 - 100</ref>
#نويسنده، تأكيد كرده است كه نظر ما در مورد صفويه همان نظرى است كه درباره آل‌بويه داريم و دوره صفويه، دوران رشد تشيع بود نه پيدايش آن.<ref>همان، ص 99 - 100</ref>
#نويسنده با بحث مفصل در مورد عبدالله بن سبأ و بيان روايت مجعول طبرى و تأثير اشتباه او بر [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و...، نوشته است كه ادعاى اينكه او تشيع را تأسيس كرده، هيچ اعتبارى ندارد؛ زيرا او اساساً شخصيتى افسانه‌اى و ساخته و پرداخته ذهن دشمنان شيعه است و وجود خارجى و تاريخى ندارد.<ref>همان، ص 57 - 76</ref>
#نويسنده با بحث مفصل در مورد عبدالله بن سبأ و بيان روايت مجعول طبرى و تأثير اشتباه او بر [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] و...، نوشته است كه ادعاى اينكه او تشيع را تأسيس كرده، هيچ اعتبارى ندارد؛ زيرا او اساساً شخصيتى افسانه‌اى و ساخته و پرداخته ذهن دشمنان شيعه است و وجود خارجى و تاريخى ندارد.<ref>همان، ص 57 - 76</ref>
#شرق‌شناسى به نام «دوزى» ادعا كرده است كه منشأ تشيع، ايران است؛ به اين معنا كه ايرانيان اسلام را تغيير داده و گرايش ايرانى در آن ايجاد كردند و وراثت را در آن نفوذ دادند. نويسنده به اين گفته چنين پاسخ داده است: ادله متعددى داريم كه چنين ادعايى باطل است؛ زيرا تشيع در دوره پيامبر(ص) پديد آمد كه هيچ ايرانى جز سلمان فارسى، مسلمان نشده بود و رسول اكرم(ص) پيروان [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را شيعه ناميد و ياران ممتاز [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] همانند ابوذر، مالك اشتر، مقداد، عمار، صعصعة بن صوحان و... كه شيعيان مخلص او شمرده مى‌شدند، همگى عرب بودند و....<ref>همان، ص 78 - 79</ref>
#شرق‌شناسى به نام «دوزى» ادعا كرده است كه منشأ تشيع، ايران است؛ به اين معنا كه ايرانيان اسلام را تغيير داده و گرايش ايرانى در آن ايجاد كردند و وراثت را در آن نفوذ دادند. نويسنده به اين گفته چنين پاسخ داده است: ادله متعددى داريم كه چنين ادعايى باطل است؛ زيرا تشيع در دوره پيامبر(ص) پديد آمد كه هيچ ايرانى جز سلمان فارسى، مسلمان نشده بود و رسول اكرم(ص) پيروان [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] را شيعه ناميد و ياران ممتاز [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] همانند ابوذر، مالك اشتر، مقداد، عمار، صعصعة بن صوحان و... كه شيعيان مخلص او شمرده مى‌شدند، همگى عرب بودند و.<ref>همان، ص 78 - 79</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه ادله‌اى كه دلالت دارد بر اينكه پيدايش تشيع در دوره پيامبر(ص) بوده، فرضيه پيدايش آن در دوره جنگ جمل را باطل مى‌سازد.<ref>ر. ك.: همان، ص 91 - 92</ref>
#نويسنده يادآور شده است كه ادله‌اى كه دلالت دارد بر اينكه پيدايش تشيع در دوره پيامبر(ص) بوده، فرضيه پيدايش آن در دوره جنگ جمل را باطل مى‌سازد.<ref>ر. ك.: همان، ص 91 - 92</ref>
#برخى از شرق‌شناسان پنداشته‌اند كه تشيع در روز حكميت پديد آمد كه لشكر على(ع) دو دسته شدند. ولى اين پندارى بيش نيست و از فهم نادرستى كه نسبت به عبارتى از [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] صورت گرفته، پيدا شده و همچنين از اين نكته غفلت شده كه تمامى لشكريان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] شيعه به معناى دقيق كلمه نبودند و....<ref>همان، ص 95 - 96</ref>
#برخى از شرق‌شناسان پنداشته‌اند كه تشيع در روز حكميت پديد آمد كه لشكر على(ع) دو دسته شدند. ولى اين پندارى بيش نيست و از فهم نادرستى كه نسبت به عبارتى از [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] صورت گرفته، پيدا شده و همچنين از اين نكته غفلت شده كه تمامى لشكريان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] شيعه به معناى دقيق كلمه نبودند و.<ref>همان، ص 95 - 96</ref>
#نويسنده در بحث از آل‌بويه يادآور شده است كه در اين دوران، تشيع رواج يافته است و شيعيانى كه سال‌هاى متمادى در اختناق سياسى و اجتماعى زندگى مى‌كردند، نسيمى از آزادى را احساس كردند و توانستند با امنيت خاطر، مراسم مذهبى خود را برگزار كنند و البته بسى ساده‌انديشى است كه با خلط اين مطلب با پيدايش شيعه، تشيع را زاده آل‌بويه بپندارند.<ref>ر. ك.: همان، ص 97 - 98</ref>
#نويسنده در بحث از آل‌بويه يادآور شده است كه در اين دوران، تشيع رواج يافته است و شيعيانى كه سال‌هاى متمادى در اختناق سياسى و اجتماعى زندگى مى‌كردند، نسيمى از آزادى را احساس كردند و توانستند با امنيت خاطر، مراسم مذهبى خود را برگزار كنند و البته بسى ساده‌انديشى است كه با خلط اين مطلب با پيدايش شيعه، تشيع را زاده آل‌بويه بپندارند.<ref>ر. ك.: همان، ص 97 - 98</ref>
#نويسنده با يادآورى برخى از مصيبت‌ها و شدائدى كه شيعيان تاكنون گرفتارش شده‌اند، نوشته است كه زياد مردم كوفه را در جلوى قصرش جمع كرد و آنان را بر لعن بر [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و يا برائت از او تشويق كرد و كسانى را كه امتناع كردند به دم شمشير سپرد.<ref>همان، ص 114</ref>
#نويسنده با يادآورى برخى از مصيبت‌ها و شدائدى كه شيعيان تاكنون گرفتارش شده‌اند، نوشته است كه زياد مردم كوفه را در جلوى قصرش جمع كرد و آنان را بر لعن بر [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و يا برائت از او تشويق كرد و كسانى را كه امتناع كردند به دم شمشير سپرد.<ref>همان، ص 114</ref>
#نويسنده با بيان اين نكته كه باقى ماندن شيعه در دوران سراسر اختناق و ظلم و جور اموى و عباسى خودش معجزه‌اى از معجزات الهى بود، افزوده است كه براى فهم بهتر مطلب بهتر است به نامه امام حسين(ع) توجه شود كه به معاويه نوشته است: آيا تو قاتل حُجر و ياران عابد و زاهدش نيستى؟ آنان كه بدعت‌ها را ناپسند مى شمردند و امر به معروف و نهى از منكر مى‌كردند؟ پس تو آنان را از روى ظلم و عدوان كُشتى بعد از آنكه به آنها ميثاق و پيمان شديد و غليظى عطا كرده بودى... آيا تو قاتل عَمرو بن حمق نيستى كه عبادت چهره‌اش را دگرگون كرده بود؟....<ref>همان، ص 110 - 111</ref>
#نويسنده با بيان اين نكته كه باقى ماندن شيعه در دوران سراسر اختناق و ظلم و جور اموى و عباسى خودش معجزه‌اى از معجزات الهى بود، افزوده است كه براى فهم بهتر مطلب بهتر است به نامه امام حسين(ع) توجه شود كه به معاويه نوشته است: آيا تو قاتل حُجر و ياران عابد و زاهدش نيستى؟ آنان كه بدعت‌ها را ناپسند مى شمردند و امر به معروف و نهى از منكر مى‌كردند؟ پس تو آنان را از روى ظلم و عدوان كُشتى بعد از آنكه به آنها ميثاق و پيمان شديد و غليظى عطا كرده بودى... آيا تو قاتل عَمرو بن حمق نيستى كه عبادت چهره‌اش را دگرگون كرده بود؟.<ref>همان، ص 110 - 111</ref>
#نويسنده يادآور شده است يكى ديگر از موارد ظلم و جور بر شيعيان عبارت از اين واقعه تلخ تاريخى است كه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] در مورد حوادث سال 448ق، ضبط كرده است كه [[طوسی، محمد بن حسن|ابوجعفر طوسى]] گريخت و خانه‌اش غارت شد و همو درباره حوادث سال 449ق، نوشته است كه در ماه صفر اين سال، خانه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] متكلم شيعه در محله كرخ با خاك يكسان شد و هر دفترى كه در آن يافتند و صندلى تدريس او مصادره شد و... تمامش به طرف كرخ برده شد و سه پرچم سفيدى كه سابقا زائرانى كه از كرخ قصد زيارت كوفه داشتند با خود حمل مى‌كردند نيز به آن ضميمه و همه سوزانده شد.<ref>همان، ص 134</ref>
#نويسنده يادآور شده است يكى ديگر از موارد ظلم و جور بر شيعيان عبارت از اين واقعه تلخ تاريخى است كه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] در مورد حوادث سال 448ق، ضبط كرده است كه [[طوسی، محمد بن حسن|ابوجعفر طوسى]] گريخت و خانه‌اش غارت شد و همو درباره حوادث سال 449ق، نوشته است كه در ماه صفر اين سال، خانه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] متكلم شيعه در محله كرخ با خاك يكسان شد و هر دفترى كه در آن يافتند و صندلى تدريس او مصادره شد و... تمامش به طرف كرخ برده شد و سه پرچم سفيدى كه سابقا زائرانى كه از كرخ قصد زيارت كوفه داشتند با خود حمل مى‌كردند نيز به آن ضميمه و همه سوزانده شد.<ref>همان، ص 134</ref>


۶۱٬۱۸۹

ویرایش