۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ص' به '، ص') |
جز (جایگزینی متن - '،چ' به '، چ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
#الملل و النحل:اين كتاب در ميان آثار بر جاى مانده از شهرستانى به عنوان نخستين اثر او معرفى مىشود.نويسنده ملل و نحل دو مقدمه براى اين كتاب آورده است كه در يك مقدمه از وزارت نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر كه از سال 521 تا 526 ه.ق ادامه داشت ياد مىكند. | #الملل و النحل:اين كتاب در ميان آثار بر جاى مانده از شهرستانى به عنوان نخستين اثر او معرفى مىشود.نويسنده ملل و نحل دو مقدمه براى اين كتاب آورده است كه در يك مقدمه از وزارت نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر كه از سال 521 تا 526 ه.ق ادامه داشت ياد مىكند. | ||
#:گروهى با توجه به اين مقدمه، زمان تأليف الملل و النحل را پس از سال 521 ه.ق باور دارند و مىگويند اين مقدمه، مقدمه اول شهرستانى بر ملل و نحل بوده است، اما پس از سقوط سلطان سنجر، شهرستانى اين مقدمه را حذف كرد و مقدمهاى براى كتابش آورد كه در آن نامى از نصيرالدين محمود نيست. | #:گروهى با توجه به اين مقدمه، زمان تأليف الملل و النحل را پس از سال 521 ه.ق باور دارند و مىگويند اين مقدمه، مقدمه اول شهرستانى بر ملل و نحل بوده است، اما پس از سقوط سلطان سنجر، شهرستانى اين مقدمه را حذف كرد و مقدمهاى براى كتابش آورد كه در آن نامى از نصيرالدين محمود نيست. | ||
#:اما وجود قرينهاى محكم در متن ملل و نحل اين ديدگاه را زير سؤال | #:اما وجود قرينهاى محكم در متن ملل و نحل اين ديدگاه را زير سؤال مىبرد، چه اينكه بر اساس اين قرينه از زمان غيبت امام زمان(ع) تا زمان نوشتن كتاب ملل و نحل در حدود 250 سال گذشته است.«الغيبة قد امتدت مائتين و نيفا و خمسين...» حال اگر اين مقدار را به سال غيبت امام زمان(ع)(260 ه.ق)بيفزاييم نتيجه مىگيريم كه شهرستانى كتاب ملل نحل را پس از سال 510 ه.ق و پيش از سال 520 به پايان برده است و گرنه واژه «نيفا» در عبارت «مائتين و نيفا و خمسين سنة» بى معنى خواهد بود، چنان كه واژه «خمسين» نيز لغو مىنمايد. | ||
#:با توجه به اين نص محكم در الملل و النحل مىتوانيم درباره مقدمات نيز به گونهاى ديگر اظهار نظر كنيم و بگوييم مقدمهاى كه در آن از نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر نام برده شده مقدمه دوم شهرستانى بوده كه در زمان صدارت نصيرالدين محمود به مقدمه اصلى ملل و نحل افزوده است و مقدمه اصلى و اولى كتاب، همين مقدمهاى است كه در اول ملل و نحل چاپ قم و به تصحيح بدران وجود دارد. | #:با توجه به اين نص محكم در الملل و النحل مىتوانيم درباره مقدمات نيز به گونهاى ديگر اظهار نظر كنيم و بگوييم مقدمهاى كه در آن از نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر نام برده شده مقدمه دوم شهرستانى بوده كه در زمان صدارت نصيرالدين محمود به مقدمه اصلى ملل و نحل افزوده است و مقدمه اصلى و اولى كتاب، همين مقدمهاى است كه در اول ملل و نحل چاپ قم و به تصحيح بدران وجود دارد. | ||
#مصارع الفلاسفه:مقدمه اين كتاب نشانگر آن است كه شهرستانى اين اثر را پس از «الملل و النحل» نوشته است.ديدگاههاى نويسنده اين كتاب را خواجه نصيرالدين در اثر گران سنگ خويش«مصارع المصارع»جمعآورى كرده و در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] آنها را نقد مىكند. | #مصارع الفلاسفه:مقدمه اين كتاب نشانگر آن است كه شهرستانى اين اثر را پس از «الملل و النحل» نوشته است.ديدگاههاى نويسنده اين كتاب را خواجه نصيرالدين در اثر گران سنگ خويش«مصارع المصارع»جمعآورى كرده و در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] آنها را نقد مىكند. | ||
#نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مىتوان به عنوان تتمه «الملل و النحل» نام برد. | #نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مىتوان به عنوان تتمه «الملل و النحل» نام برد. | ||
#مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاههاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است. | #مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاههاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است. | ||
#تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مىگويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول،دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد، مىتوانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير | #تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مىگويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول،دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد، مىتوانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير نمايد، چه اينكه وى در سن 69 سالگى دار فانى را وداع گفته است. | ||
مجموع صفحات مفاتيح الاسرار در دو مجلد 838 صفحه است كه از اين مقدار حدود 54 صفحه ديدگاههاى نويسنده در علوم قرآنى است. | مجموع صفحات مفاتيح الاسرار در دو مجلد 838 صفحه است كه از اين مقدار حدود 54 صفحه ديدگاههاى نويسنده در علوم قرآنى است. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
در خور توجه آن كه بيشتر تراجمى كه درباره شهرستانى رسيده و گوشههايى از زندگى وى را روشن ساخته از ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م 562 ه.ق)، ابوالحسن بيهقى(م 565 ه.ق) و خوارزمى صاحب تاريخ خوارزم است و هيچ يك از اين افراد، شهرستانى را اشعرى و پيرو فقه شافعى معرفى نمىكنند. | در خور توجه آن كه بيشتر تراجمى كه درباره شهرستانى رسيده و گوشههايى از زندگى وى را روشن ساخته از ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م 562 ه.ق)، ابوالحسن بيهقى(م 565 ه.ق) و خوارزمى صاحب تاريخ خوارزم است و هيچ يك از اين افراد، شهرستانى را اشعرى و پيرو فقه شافعى معرفى نمىكنند. | ||
افزون بر مدارك و اسناد تاريخى فوق،در زندگى شهرستانى نيز شواهدى وجود دارد كه نشان مىدهد او در تمام عمر خويش به باطنيان گرايش داشته است و باطنىگرى او به سالهايى كه تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» را مىنوشته محدود نبوده است، اما او براى آن كه بتواند در دستگاه خلافت نفوذ كند و انديشهها و باورهاى اسماعيليان را در ضمن انديشههاى ساير فرقههاى اسلامى به تصوير كشد ناگزير از تقيه | افزون بر مدارك و اسناد تاريخى فوق،در زندگى شهرستانى نيز شواهدى وجود دارد كه نشان مىدهد او در تمام عمر خويش به باطنيان گرايش داشته است و باطنىگرى او به سالهايى كه تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» را مىنوشته محدود نبوده است، اما او براى آن كه بتواند در دستگاه خلافت نفوذ كند و انديشهها و باورهاى اسماعيليان را در ضمن انديشههاى ساير فرقههاى اسلامى به تصوير كشد ناگزير از تقيه شده، چنان كه وى با نوشتن «الملل و النحل» و دفاع از انديشههاى اهل سنت به مقام نيابت ديوان سلطان رسيد و محرم اسرار او شد.شهرستانى با تقيه مىتوانسته به آسانى و بدون هيچ گونه مشكلى، اعتقادات اسماعيليه را به مردم عصر خود كه باطنيان را ملاحده مىخوانند ارائه كند و آنان را از كشتن و ملحد و مهدور الدم خواندن اهل قلاع باز دارد.افزون بر اين توانسته با نفوذ در دستگاه خلافت سلطان سنجر، از اذيت و آزار اسماعيليان بكاهد و به سلطان و وزراء توصيه كند كه به باطنيان به چشم ملحد ننگرند و به قلعهها و دژهاى آنان هجوم نبرند. | ||
شواهد و نمونهها در آثار شهرستانى | شواهد و نمونهها در آثار شهرستانى | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
نمونه دوم: شهرستانى مهمترين اثر خود يعنی «الملل و النحل» را كه برخى مىگويند در سال 521 ه.ق به هنگام وزارت نصيرالدين محمود نوشته است و همچنين كتاب «مصارع الفلاسفه» را كه نقد ديدگاههاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در الهيات شفا، نجات و اشارات است، به سيد مجدالدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى نقيب ترمذ و از نزديكان سلطان سنجر تقديم داشته و هدف خود را از نوشتن «الملل و النحل»، خدمت به نقيب ترمذ خوانده است. و اين دو تن يعنى نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر و نقيب ترمذ و يا دست كم نقيب ترمذ از نفوذىهاى اسماعيليان به دربار حاكمان سنى هستند-زيرا چنان كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و برخى مىگويند، شهرستانى كتاب ملل و نحل را به يك فرد باطنى تقديم داشته است-و همانها بودند كه پس از بازگشت شهرستانى از بغداد او را به سلطان سنجر معرفى كردند و مقدمات رسيدن وى را به مقام نيابت ديوان سلطان فراهم ساختند و صاحب ملل و نحل را محرم اسرار سلطان گردانيدند.و بعيد نيست كه دسيسهاى را كه تاريخ نويسان سبب زندانى شدن نصيرالدين محمود و سيد مجدالدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى مىدانند همان تمايل اين دو نفر به باطنيان باشد. | نمونه دوم: شهرستانى مهمترين اثر خود يعنی «الملل و النحل» را كه برخى مىگويند در سال 521 ه.ق به هنگام وزارت نصيرالدين محمود نوشته است و همچنين كتاب «مصارع الفلاسفه» را كه نقد ديدگاههاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در الهيات شفا، نجات و اشارات است، به سيد مجدالدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى نقيب ترمذ و از نزديكان سلطان سنجر تقديم داشته و هدف خود را از نوشتن «الملل و النحل»، خدمت به نقيب ترمذ خوانده است. و اين دو تن يعنى نصيرالدين محمود وزير سلطان سنجر و نقيب ترمذ و يا دست كم نقيب ترمذ از نفوذىهاى اسماعيليان به دربار حاكمان سنى هستند-زيرا چنان كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و برخى مىگويند، شهرستانى كتاب ملل و نحل را به يك فرد باطنى تقديم داشته است-و همانها بودند كه پس از بازگشت شهرستانى از بغداد او را به سلطان سنجر معرفى كردند و مقدمات رسيدن وى را به مقام نيابت ديوان سلطان فراهم ساختند و صاحب ملل و نحل را محرم اسرار سلطان گردانيدند.و بعيد نيست كه دسيسهاى را كه تاريخ نويسان سبب زندانى شدن نصيرالدين محمود و سيد مجدالدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى مىدانند همان تمايل اين دو نفر به باطنيان باشد. | ||
افزون بر اين به نظر مىرسد شهرستانى با نوشتن كتاب «مصارع الفلاسفه» و تاج المعالى نقيب ترمذ كه گفتهاند از شهرستانى خواست كتابى در رد نظريات [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] بنويسد، قصد انتقام از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] را | افزون بر اين به نظر مىرسد شهرستانى با نوشتن كتاب «مصارع الفلاسفه» و تاج المعالى نقيب ترمذ كه گفتهاند از شهرستانى خواست كتابى در رد نظريات [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] بنويسد، قصد انتقام از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] را داشته، چه اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر خلاف عمو و پدرش كه گرايش اسماعيلى داشتند به اسماعيليان نپيوست و با اين كار ضربهاى سهمگين بر باطنيان فرود آورد. | ||
در تمام آثار بر جاى مانده از شهرستانى دلايل و شواهد روشن كننده گرايش مذهبى شهرستانى به وفور يافت مىشود، اما اين نشانهها در آن نوشتهها و گفتههايى كه در دربار سلطان سنجر و يا به درخواست نزديكان سلطان نوشته شده، بسيار كمرنگتر از آثارى است كه شهرستانى به شكل سخنرانى و تفسير، بدون رعايت خواسته حكومت سامان داده است.دلايل و قراينى كه در تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» و «مجلس خوارزم» وجود دارد، به هيچ روى قابل مقايسه با «الملل و النحل» و «مصارع الفلاسفه» و «نهاية الاقدام» نيست.در جاى جاى تفسير «مفاتيح»، شهرستانى به روشنى وابستگى مذهبى و فرقهاى خويش را نشان مىدهد و نظر خود را آشكارا ابراز مى دارد. | در تمام آثار بر جاى مانده از شهرستانى دلايل و شواهد روشن كننده گرايش مذهبى شهرستانى به وفور يافت مىشود، اما اين نشانهها در آن نوشتهها و گفتههايى كه در دربار سلطان سنجر و يا به درخواست نزديكان سلطان نوشته شده، بسيار كمرنگتر از آثارى است كه شهرستانى به شكل سخنرانى و تفسير، بدون رعايت خواسته حكومت سامان داده است.دلايل و قراينى كه در تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» و «مجلس خوارزم» وجود دارد، به هيچ روى قابل مقايسه با «الملل و النحل» و «مصارع الفلاسفه» و «نهاية الاقدام» نيست.در جاى جاى تفسير «مفاتيح»، شهرستانى به روشنى وابستگى مذهبى و فرقهاى خويش را نشان مىدهد و نظر خود را آشكارا ابراز مى دارد. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
و ما قيل فى تفسير قوله «جاهد الكفار و المنافقين» بان جهاد الكفار بالسيف و المنافقين بالحجة فصحيح و ان كان يجاهدهما بالحجة و البرهان اولا،ثم خصّ الكفار بالسيف و ما شهر السيف على المنافقين، لانهم بعد فى ستر التقية بالكلمة و الاستظلال بالدين و الاسلام، لكن المحققين قالوا ان التكليف كان متوجها عليه بالجهادين جميعا سيفا و حجة،فقضى احد القرضين والدينين و بقى عليهالدين الثانى،فقال:علىّ قاضى دينى فقضى دينه و أبرأ ذمته عن عهدة التكليف، و ذلك قوله فيكم من يقاتل على تأويله كما قاتلت على تنزيله، و قوله ايضا انك تقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين، و ذلك قوله و انت قاتلهم يا على فاذا أدركتهم فاقتلهم.» | و ما قيل فى تفسير قوله «جاهد الكفار و المنافقين» بان جهاد الكفار بالسيف و المنافقين بالحجة فصحيح و ان كان يجاهدهما بالحجة و البرهان اولا،ثم خصّ الكفار بالسيف و ما شهر السيف على المنافقين، لانهم بعد فى ستر التقية بالكلمة و الاستظلال بالدين و الاسلام، لكن المحققين قالوا ان التكليف كان متوجها عليه بالجهادين جميعا سيفا و حجة،فقضى احد القرضين والدينين و بقى عليهالدين الثانى،فقال:علىّ قاضى دينى فقضى دينه و أبرأ ذمته عن عهدة التكليف، و ذلك قوله فيكم من يقاتل على تأويله كما قاتلت على تنزيله، و قوله ايضا انك تقاتل الناكثين و القاسطين و المارقين، و ذلك قوله و انت قاتلهم يا على فاذا أدركتهم فاقتلهم.» | ||
از نگاه شهرستانى مسأله امامت و وصايت مانند مسأله نبوت | از نگاه شهرستانى مسأله امامت و وصايت مانند مسأله نبوت است، چنان كه اگر كسى به پيامبر ايمان نياورد و او را تصديق ننمايد از زمره كافران خواهد شد كسى كه به وصى او ايمان نياورد و به شريعت او اقرار ننمايد كافر است: | ||
«و سرّ آخر كما أن من أقرّ بالتوحيد و لم يقرّ بالنبوة،أعنى من قال:لا اله الا الله و لم يقل:محمد رسول الله فقد ارتدّ على عقبه كافرا و لم ينفعه اقراره بالتوحيد، كذلك من اقرّ بالنبوة و قال محمد رسول الله و لم يقرّ بشريعته و وصيته بعده فقد ارتدّ على عقبه كافرا...» | «و سرّ آخر كما أن من أقرّ بالتوحيد و لم يقرّ بالنبوة،أعنى من قال:لا اله الا الله و لم يقل:محمد رسول الله فقد ارتدّ على عقبه كافرا و لم ينفعه اقراره بالتوحيد، كذلك من اقرّ بالنبوة و قال محمد رسول الله و لم يقرّ بشريعته و وصيته بعده فقد ارتدّ على عقبه كافرا...» | ||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۸: | ||
#:هر چند در اينجا خواجه نصير به صراحت شهرستانى را از اسماعيليان نمىشمارد و تنها ادعا مىكند كه آنچه شهرستانى آورده ديدگاه تعليميان است، اما در بحث حدوث عالم وقتى مقدمه شهرستانى بر رد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را بيان مىكند، مىنويسد: «هذا نقل المذاهب و الذى قاله مذهب جماعة من المسلمين من القول بقدم الكلمات و الحروف.و الذين يقولون بقدم الكلمات من الاصوات و الحروف، طائفة ينكرون البحث و الكلام من العقليات و يقتصرون على النقليات، كاصحاب [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و غيره من الذاهبين مذهب السلف و يعدّون تلك الاصوات و الحروف من صفات قديمة لله تعالى، ليس يقولون بقدم العالم و لا بقدم شيئ منها. و اما الذين يقولون بقدم كلمات و حروف غير هذه المؤلفة من الاصوات و الحروف بل يثبتون واسطة بين الخالق و الخلق فسمّوه بالكلمة، و ربما تتعدّد بحسب الاشخاص فتكون كلمات،فمنهم الباطنية و يميل اليهم المصنف.» | #:هر چند در اينجا خواجه نصير به صراحت شهرستانى را از اسماعيليان نمىشمارد و تنها ادعا مىكند كه آنچه شهرستانى آورده ديدگاه تعليميان است، اما در بحث حدوث عالم وقتى مقدمه شهرستانى بر رد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را بيان مىكند، مىنويسد: «هذا نقل المذاهب و الذى قاله مذهب جماعة من المسلمين من القول بقدم الكلمات و الحروف.و الذين يقولون بقدم الكلمات من الاصوات و الحروف، طائفة ينكرون البحث و الكلام من العقليات و يقتصرون على النقليات، كاصحاب [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و غيره من الذاهبين مذهب السلف و يعدّون تلك الاصوات و الحروف من صفات قديمة لله تعالى، ليس يقولون بقدم العالم و لا بقدم شيئ منها. و اما الذين يقولون بقدم كلمات و حروف غير هذه المؤلفة من الاصوات و الحروف بل يثبتون واسطة بين الخالق و الخلق فسمّوه بالكلمة، و ربما تتعدّد بحسب الاشخاص فتكون كلمات،فمنهم الباطنية و يميل اليهم المصنف.» | ||
#:خواجه نصير با اين عبارات نخواسته ديدگاه شهرستانى و ردّ او را به عنوان انديشه باطنيان مطرح كند، اما به صراحت و روشنى او را از پيروان باطنيه مىخواند و در ضمن يكى از ديدگاههاى آنها را درباره كلام الهى نمايان مىكند. | #:خواجه نصير با اين عبارات نخواسته ديدگاه شهرستانى و ردّ او را به عنوان انديشه باطنيان مطرح كند، اما به صراحت و روشنى او را از پيروان باطنيه مىخواند و در ضمن يكى از ديدگاههاى آنها را درباره كلام الهى نمايان مىكند. | ||
#:در موارد ديگرى نيز خواجه نصير با عبارت «اصحابه» وابستگى او را به باطنيان نشان | #:در موارد ديگرى نيز خواجه نصير با عبارت «اصحابه» وابستگى او را به باطنيان نشان مىدهد، چه اينكه وقتى ديدگاه اصحاب شهرستانى را ارائه مىكند آن ديدگاه را با باورهاى باطنيان كاملا هم خوان مىبينيم. | ||
#امامت | #امامت | ||
#:اسماعيليه مانند ساير فرقههاى شيعى جانشين پيامبر را على(ع) مىدانند.آنها بر اين باورند كه على(ع)به نص پيامبر و به سبب حقانيت خويش، شايسته اين مقام گرديد. | #:اسماعيليه مانند ساير فرقههاى شيعى جانشين پيامبر را على(ع) مىدانند.آنها بر اين باورند كه على(ع)به نص پيامبر و به سبب حقانيت خويش، شايسته اين مقام گرديد. | ||
خط ۲۵۶: | خط ۲۵۶: | ||
#:حسن صبّاح پس از اثبات نياز انسان به معلم،در فصل دوم كتاب خود-فصول اربعه-به شرايط معلم اشاره مىكند: | #:حسن صبّاح پس از اثبات نياز انسان به معلم،در فصل دوم كتاب خود-فصول اربعه-به شرايط معلم اشاره مىكند: | ||
#: «و من قال:انه يصلح كل معلم ما ساغ له الانكار على معلم خصمه، و اذا انكر فقد سلم انه لا بدّ من معلم صادق معتمد.» | #: «و من قال:انه يصلح كل معلم ما ساغ له الانكار على معلم خصمه، و اذا انكر فقد سلم انه لا بدّ من معلم صادق معتمد.» | ||
#:و خواجه نصير نيز در اثر گران سنگ خويش-سير و سلوك-مىگويد: «فى الجملة از خوض در آن فن-علم كلام-اين مقدار فائده گرفت كه بر اختلاف مذاهب، اندك وقوفى يافت تا در اثناء آن بدانست كه اول خلافى كه عقلا را است، در معرفت حق و تحصيل كمالى كه سعادت آخرت بر آن موقوف باشد-بعد از اتفاق بر اثبات حقى و آخرتى به وجهى از وجوه، على الاجمال لا على التفصيل-آن است كه به عقل و نظر مجرد به اين مقصود نتوان رسيد يا با عقل و نظر به تعليم معلمى صادق حاجت است.پس اهل عالم در اين مقام، منشعب به دو شعبهاند؛ اهل نظر و اهل تعليم.بعد از آن اهل نظر منشعب مىشوند به اصحاب مذاهب | #:و خواجه نصير نيز در اثر گران سنگ خويش-سير و سلوك-مىگويد: «فى الجملة از خوض در آن فن-علم كلام-اين مقدار فائده گرفت كه بر اختلاف مذاهب، اندك وقوفى يافت تا در اثناء آن بدانست كه اول خلافى كه عقلا را است، در معرفت حق و تحصيل كمالى كه سعادت آخرت بر آن موقوف باشد-بعد از اتفاق بر اثبات حقى و آخرتى به وجهى از وجوه، على الاجمال لا على التفصيل-آن است كه به عقل و نظر مجرد به اين مقصود نتوان رسيد يا با عقل و نظر به تعليم معلمى صادق حاجت است.پس اهل عالم در اين مقام، منشعب به دو شعبهاند؛ اهل نظر و اهل تعليم.بعد از آن اهل نظر منشعب مىشوند به اصحاب مذاهب مختلفه، چنان كه آن تطويلى دارد و اهل تعليم طايفهاىاند كه به اسماعيليان موسومند، و آن اول وقوفى بود كه بر مذهب جماعت حاصل آيد.» | ||
#:شهرستانى نيز تعليم را يكى از مراتب دعوت به خدا مىخواند: «و سرّ آخر،أنّ مراتب الدعوة الى الله تعالى مقصورة على ثلاث مراتب:التلاوة و التزكية و التعليم.» | #:شهرستانى نيز تعليم را يكى از مراتب دعوت به خدا مىخواند: «و سرّ آخر،أنّ مراتب الدعوة الى الله تعالى مقصورة على ثلاث مراتب:التلاوة و التزكية و التعليم.» | ||
#:شهرستانى در تفسير خويش بارها با اين باور اسماعيليان ديدگاههاى مخالفان را به نقد و بررسى مىكشد.براى نمونه او در بحث از كلام خدا كه به صورت ضمنى در مبحث نزول قرآن آورده ديدگاه اشعرى، معتزلى و كرامى را در مورد كلام الهى مطرح مىكند و آن را مخالف ديدگاه سلف صالح و قرآن مىخواند و در پايان معيار و مبناى خود را اين گونه به تصوير مىكشد: | #:شهرستانى در تفسير خويش بارها با اين باور اسماعيليان ديدگاههاى مخالفان را به نقد و بررسى مىكشد.براى نمونه او در بحث از كلام خدا كه به صورت ضمنى در مبحث نزول قرآن آورده ديدگاه اشعرى، معتزلى و كرامى را در مورد كلام الهى مطرح مىكند و آن را مخالف ديدگاه سلف صالح و قرآن مىخواند و در پايان معيار و مبناى خود را اين گونه به تصوير مىكشد: |
ویرایش