۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ش' به '، ش') |
جز (جایگزینی متن - '،ف' به '، ف') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
'''خورشيد تابان در علم قرآن''' اثر حاج شيخ على محدّث خراسانى كتابى است كه با رويكردى دوباره به بسيارى از مباحث قرآنى پرداخته است.اين كتاب در چهار بخش تنظيم شده كه عبارتند از: | '''خورشيد تابان در علم قرآن''' اثر حاج شيخ على محدّث خراسانى كتابى است كه با رويكردى دوباره به بسيارى از مباحث قرآنى پرداخته است.اين كتاب در چهار بخش تنظيم شده كه عبارتند از: | ||
بخش اول:قرآن.در اين بخش دو ديدگاه براى شناخت قرآن معرفى مىشود.ديدگاه اول:شناخت قرآن به قرآن.ديدگاه دوم:شناخت قرآن از ديدگاه امامان معصوم عليهمالسلام؛يعنى با مراجعه به فرمايشات ايشان در مورد تمسك به حبل قرآن.در ادامه شناخت عقل و عقل از ديدگاه | بخش اول:قرآن.در اين بخش دو ديدگاه براى شناخت قرآن معرفى مىشود.ديدگاه اول:شناخت قرآن به قرآن.ديدگاه دوم:شناخت قرآن از ديدگاه امامان معصوم عليهمالسلام؛يعنى با مراجعه به فرمايشات ايشان در مورد تمسك به حبل قرآن.در ادامه شناخت عقل و عقل از ديدگاه قرآن، فلاسفه، پيشوايان دين، هدايت قرآن از ديدگاه عقل و...مورد بحث قرار گرفته است. | ||
بخش دوم:هستىآفرين در قرآن؛به عناوينى چون:علم پروردگار از نظر قرآن،قدرت آفريدگار از نظر قرآن، حكمت پروردگار از نظر قرآن، ارادۀ پروردگار از ديدگاه قرآن، يكتايى آفريدگار جهان از ديدگاه | بخش دوم:هستىآفرين در قرآن؛به عناوينى چون:علم پروردگار از نظر قرآن،قدرت آفريدگار از نظر قرآن، حكمت پروردگار از نظر قرآن، ارادۀ پروردگار از ديدگاه قرآن، يكتايى آفريدگار جهان از ديدگاه قرآن، فعل خداوند از ديدگاه فلاسفه و صوفيه مىپردازد. | ||
بخش سوم:چشماندازى كوتاه بر نظريات فلاسفه و صوفيه در خداشناسى و نقد آن؛ سيرى كوتاه دارد در نظريات فلاسفه و به نقد و بررسى فلسفۀ مادى مىپردازد.در ادامه به معرفى فلسفههاى مشرقزمين مانند فلسفه | بخش سوم:چشماندازى كوتاه بر نظريات فلاسفه و صوفيه در خداشناسى و نقد آن؛ سيرى كوتاه دارد در نظريات فلاسفه و به نقد و بررسى فلسفۀ مادى مىپردازد.در ادامه به معرفى فلسفههاى مشرقزمين مانند فلسفه هندى،زرتشتى، فلسفۀ يونان، فلسفه در اسلام، فلسفه قرون وسطى و فلسفه جديد غرب پرداخته است.به عقيده نويسنده فلاسفه اسلامى چون مايههاى فكرى خود را از كانالهاى فكرى فلاسفۀ يونان گرفتهاند و خواستهاند مباحث دينى و اعتقادى اسلام را برپايۀ استدلال و برهان عقلى استوار كنند،گرفتار اختلاف نظر و اشتباه شدهاند و هرگروه و دستهاى با دلايلى به اثبات مدعاى خود مىپردازند. | ||
به اعتقاد نويسنده قرآن و روايات معصومين عليهمالسلام با مطالب فلاسفه در تضادّ است. | به اعتقاد نويسنده قرآن و روايات معصومين عليهمالسلام با مطالب فلاسفه در تضادّ است. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
در ادامه نويسنده نگاهى اجمالى به آراء عرفا و متصوفه در اسلام انداخته و معتقد است تصوف همان عرفان و متصوفه همان عرفانيد، با اين تفاوت كه هرگاه اين پديده را از جنبۀ فرهنگى آن ياد كنيم، عرفان خوانده مىشود و چون از ديدگاه اجتماعى لحاظ شود، تصوف نام مىگيرد. | در ادامه نويسنده نگاهى اجمالى به آراء عرفا و متصوفه در اسلام انداخته و معتقد است تصوف همان عرفان و متصوفه همان عرفانيد، با اين تفاوت كه هرگاه اين پديده را از جنبۀ فرهنگى آن ياد كنيم، عرفان خوانده مىشود و چون از ديدگاه اجتماعى لحاظ شود، تصوف نام مىگيرد. | ||
نويسنده به تأثير | نويسنده به تأثير مسيحيت، فلسفه نوافلاطونى و آئين بودايى و مانوى بر تصوف اشاره مىكند و مخالفت قرآن را با روش صوفيه يادآور مىشود. | ||
در بخش چهارم:خداشناسى از راهى طبيعى؛به معرفى روشى ساده و تغييرناپذير و طبيعى به نام «فطرت» براى خداشناسى اشاره مىشود؛روشى كه ويژۀ مكتب انبياء و قرآن است.بنابراين براى استفاده از قرآن نيازى به فلسفه [[ارسطو]] و افلاطون و ساير علوم بشرى نيست. | در بخش چهارم:خداشناسى از راهى طبيعى؛به معرفى روشى ساده و تغييرناپذير و طبيعى به نام «فطرت» براى خداشناسى اشاره مىشود؛روشى كه ويژۀ مكتب انبياء و قرآن است.بنابراين براى استفاده از قرآن نيازى به فلسفه [[ارسطو]] و افلاطون و ساير علوم بشرى نيست. |
ویرایش