تقریرات فلسفه امام خمینی قدس‌سره: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> [[پرونده:NUR02112J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۹: خط ۸۹:
5. شيخ‌الرئيس به‌واسطه اشتغالاتى كه به طبيعت داشته وقتى كه در علوم الهيه وارد مى‌شود، در بعضى مسائل مى‌ماند؛ مثلا بااينكه مى‌گفت: نفس مادامى كه در طبيعت است در فعل محتاج به آلت است، ولى وقتى كه از بدن بيرون رفت، عقل است و در فعل محتاج به آلت نيست، ولى حركت جوهريه را قائل نشده است و حال آنكه اين همان حركت جوهريه است، منتها اسمش را نبرده است؛ براى اينكه تعلق نفس به بدن چه معنايى دارد؟ آيا اين تعلق مثل تعلق راكب به مركوب است كه نفس، سوار بدن است، همچنان كه آدم سوار مركب مى‌باشد يا مانند راننده‌اى كه پشت فرمان ماشين بنشيند، وقتى كه نشسته كار انجام دهد و اين چرخ‌ها را به حركت درآورد و وقتى هم كه بلند شد اين دستگاه بخوابد؟ يا اينكه تعلق، تعلق ذاتى است و مادام كه در طبيعت است نفس، موجود طبيعى است و اين بدن مرتبه نازله‌اى از نفس است كه به حركت جوهريه از طبيعى بودن بيرون مى‌رود؟ و بالجمله، مطالب بسيارى از شيخ فوت شده است. آخوند(ره) اين همه لغزش‌هاى شيخ را كه بيان نمود، نظرش بر ذمّ و تحقير و طعن او نمى‌باشد، بلكه از باب موعظه است كه شيخ با آن موهبتى كه حضرت احديت به او كرده بوده چرا نبايد آن را در راه خود او صرف كند؟! خداوند متعال كه نعمت مى‌دهد چرا بايد از او غافل ماند و براى او مصرف ننمود؟! استعداداتى كه خدا به انسان مى‌دهد نبايد بى‌موقع و بيهوده مصرف نمود و يا علومى كه انسان آنها را تحصيل مى‌نمايد، نبايد به هدر دهد... ولى كسى كه علم الهى و علم توحيد و به قول بعضى فقه اكبر مى‌خواند، ولى توحيد را خرج طبيعت مى‌كند، خيلى مذموم است و به او مى‌گويند كه چرا توحيد را براى طبيعت صرف كردى؟ و چه چيز اشرفى را با جنس فانى معاوضه نمودى!... (ر.ك: همان، ج3، ص443-444).
5. شيخ‌الرئيس به‌واسطه اشتغالاتى كه به طبيعت داشته وقتى كه در علوم الهيه وارد مى‌شود، در بعضى مسائل مى‌ماند؛ مثلا بااينكه مى‌گفت: نفس مادامى كه در طبيعت است در فعل محتاج به آلت است، ولى وقتى كه از بدن بيرون رفت، عقل است و در فعل محتاج به آلت نيست، ولى حركت جوهريه را قائل نشده است و حال آنكه اين همان حركت جوهريه است، منتها اسمش را نبرده است؛ براى اينكه تعلق نفس به بدن چه معنايى دارد؟ آيا اين تعلق مثل تعلق راكب به مركوب است كه نفس، سوار بدن است، همچنان كه آدم سوار مركب مى‌باشد يا مانند راننده‌اى كه پشت فرمان ماشين بنشيند، وقتى كه نشسته كار انجام دهد و اين چرخ‌ها را به حركت درآورد و وقتى هم كه بلند شد اين دستگاه بخوابد؟ يا اينكه تعلق، تعلق ذاتى است و مادام كه در طبيعت است نفس، موجود طبيعى است و اين بدن مرتبه نازله‌اى از نفس است كه به حركت جوهريه از طبيعى بودن بيرون مى‌رود؟ و بالجمله، مطالب بسيارى از شيخ فوت شده است. آخوند(ره) اين همه لغزش‌هاى شيخ را كه بيان نمود، نظرش بر ذمّ و تحقير و طعن او نمى‌باشد، بلكه از باب موعظه است كه شيخ با آن موهبتى كه حضرت احديت به او كرده بوده چرا نبايد آن را در راه خود او صرف كند؟! خداوند متعال كه نعمت مى‌دهد چرا بايد از او غافل ماند و براى او مصرف ننمود؟! استعداداتى كه خدا به انسان مى‌دهد نبايد بى‌موقع و بيهوده مصرف نمود و يا علومى كه انسان آنها را تحصيل مى‌نمايد، نبايد به هدر دهد... ولى كسى كه علم الهى و علم توحيد و به قول بعضى فقه اكبر مى‌خواند، ولى توحيد را خرج طبيعت مى‌كند، خيلى مذموم است و به او مى‌گويند كه چرا توحيد را براى طبيعت صرف كردى؟ و چه چيز اشرفى را با جنس فانى معاوضه نمودى!... (ر.ك: همان، ج3، ص443-444).


6. معاد آن نيست كه در همين نشئه طبيعت باشد؛ زيرا اين انكار معاد و انكار رجوع الى اللَّه و تثبيت عالم طبيعت و تخليد آن است و مثل فساد و خاك شدن شجره و دوباره به‌صورت شجره درآمدن همان اجزا به مرور دهور و تحولات و انقلابات طبيعت است و البته اين برگشتن به نشئه ديگرى نمى‌باشد؛ درصورتى‌كه ضرورت تمام شرايع اين است كه معاد، نشئه ديگر و فوق طبيعت است و در معاد، عودت الى اللَّه است به جهت قربى كه آن نشئه به عالم الوهيت دارد و رجعتى كه در اكثر آيات هست، به همين مناسبت است؛ ''' «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» '''.
6. معاد آن نيست كه در همين نشئه طبيعت باشد؛ زيرا اين انكار معاد و انكار رجوع الى اللَّه و تثبيت عالم طبيعت و تخليد آن است و مثل فساد و خاك شدن شجره و دوباره به‌صورت شجره درآمدن همان اجزا به مرور دهور و تحولات و انقلابات طبيعت است و البته اين برگشتن به نشئه ديگرى نمى‌باشد؛ درصورتى‌كه ضرورت تمام شرايع اين است كه معاد، نشئه ديگر و فوق طبيعت است و در معاد، عودت الى اللَّه است به جهت قربى كه آن نشئه به عالم الوهيت دارد و رجعتى كه در اكثر آيات هست، به همين مناسبت است؛ ''' «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» '''.


و الحاصل: تسميه معاد به جهت همان معنى است كه فرمود: ''' «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» ''' و بالجمله، از حيث تمسك به ظهور لفظ معاد و تطبيق آن بر معاد طبيعت، دغدغه‌اى نيست، بلكه به معاونت معنايى كه در آيات رجعت است، معاد را به آن اعتبار معنى مى‌كنيم... (ر.ك: همان، ج3، ص589).
و الحاصل: تسميه معاد به جهت همان معنى است كه فرمود: ''' «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» ''' و بالجمله، از حيث تمسك به ظهور لفظ معاد و تطبيق آن بر معاد طبيعت، دغدغه‌اى نيست، بلكه به معاونت معنايى كه در آيات رجعت است، معاد را به آن اعتبار معنى مى‌كنيم... (ر.ك: همان، ج3، ص589).
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن سیزدهم]]
[[رده:عصر مدرسان فلسفه قرن سیزدهم]]
[[رده:فيلسوفان قرن سیزده،آ-ي]]
[[رده:فيلسوفان قرن سیزده،آ-ي]]
[[رده:سبزواري محمد هادي بن مهدي1289-1212ق]]
[[رده:سبزواری محمد هادی بن مهدی1289-1212ق]]
[[رده:آثار انفرادي سبزواری محمد هادی]]
[[رده:آثار انفرادی سبزواری محمد هادی]]
[[رده:غرر الفوائد(شرح منظومه)]]
[[رده:غرر الفوائد(شرح منظومه)]]
۰

ویرایش