۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علىعليهالسلام' به 'علیعليهالسلام') |
جز (جایگزینی متن - 'مسايل ' به 'مسائل ') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
#:* اشكال مولف به تعداد اصولى كه اعتقاد به آنها در نزد قاضى واجب است، و تناقض در گفتار او چنان كه اين اصول را در كتاب مغنى دو اصل و در كتاب مختصر الحسنى چهار اصل و در كتاب شرح الاصول الخمسة پنج اصل دانسته است؛ اما مولف اين كتاب قائل است، اين اصول دو اصل توحيد و عدل مىباشد. | #:* اشكال مولف به تعداد اصولى كه اعتقاد به آنها در نزد قاضى واجب است، و تناقض در گفتار او چنان كه اين اصول را در كتاب مغنى دو اصل و در كتاب مختصر الحسنى چهار اصل و در كتاب شرح الاصول الخمسة پنج اصل دانسته است؛ اما مولف اين كتاب قائل است، اين اصول دو اصل توحيد و عدل مىباشد. | ||
#تعارض بين اين كتاب و كتابهاى قاضى: يكى از مواردى كه انتساب اين كتاب را به قاضى مخدوش مىكند. تعارضهاى آشكار در بين مطالب اين كتاب با كتابهاى قاضى است؛ از آن جمله مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود: | #تعارض بين اين كتاب و كتابهاى قاضى: يكى از مواردى كه انتساب اين كتاب را به قاضى مخدوش مىكند. تعارضهاى آشكار در بين مطالب اين كتاب با كتابهاى قاضى است؛ از آن جمله مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود: | ||
#:* يكى از كليدىترين نظريات معتزله نظريه «المنزلة بين المنزلتين» است، اين نظريه از سوى واصل بن عطا پىريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمىتواند در زمره «مؤمنان» باشد، چنانكه مرجئه قائلند و نمىتواند در زمره «كافران» قرار گيرد، چنانكه خوارج قائلند، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مىشوند و حال آنكه مولف اين كتاب قائل است، اين مساله از اصول نمىباشد، بلكه مسالهاى است شرعى و بايد بر اساس | #:* يكى از كليدىترين نظريات معتزله نظريه «المنزلة بين المنزلتين» است، اين نظريه از سوى واصل بن عطا پىريزى شد، مطابق اين اصل، مسلمان مرتكب كبيره، در اين دنيا نمىتواند در زمره «مؤمنان» باشد، چنانكه مرجئه قائلند و نمىتواند در زمره «كافران» قرار گيرد، چنانكه خوارج قائلند، بلكه به دسته سومى به نام «فاسقان» ملحق مىشوند و حال آنكه مولف اين كتاب قائل است، اين مساله از اصول نمىباشد، بلكه مسالهاى است شرعى و بايد بر اساس مسائل و اصول شرعى مورد بررسى قرار گيرد. | ||
#:* يكى از اختلافات مبنايى اين كتاب با كتابهاى ديگر عبدالجبار مساله اثبات وجوب امامت مىباشد. مولف اين كتاب قائل است، زمين نمىتواند خالى از امام باشد. و حال آن كه همين نظر را قاضى عبدالجبار در المغنى مورد نقد قرار مىدهد و قايل است اين سخن به هيچ وجه قابل توجيه نمىباشد. | #:* يكى از اختلافات مبنايى اين كتاب با كتابهاى ديگر عبدالجبار مساله اثبات وجوب امامت مىباشد. مولف اين كتاب قائل است، زمين نمىتواند خالى از امام باشد. و حال آن كه همين نظر را قاضى عبدالجبار در المغنى مورد نقد قرار مىدهد و قايل است اين سخن به هيچ وجه قابل توجيه نمىباشد. | ||
#:* يكى از بنيادىترين موارد تعارض بين اين كتاب و ديگر كتب قاضى مساله تعيين امام بعد از پيامبر(ص) مىباشد. مولف در اين كتاب قائل شده است كه امام بلافصل بعد از پيامبر(ص)، [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] و بعد از او امام حسن(ع) و بعد از ايشان امام حسين(ع) و بعد از ايشان زيد بن على است. اما در كتاب المغنى امام بلا فصل پيامبر را ابوبكر مىنامد و هر شبههاى را در اين زمينه مورد نقد قرار مىدهد. | #:* يكى از بنيادىترين موارد تعارض بين اين كتاب و ديگر كتب قاضى مساله تعيين امام بعد از پيامبر(ص) مىباشد. مولف در اين كتاب قائل شده است كه امام بلافصل بعد از پيامبر(ص)، [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|اميرالمومنين(ع)]] و بعد از او امام حسن(ع) و بعد از ايشان امام حسين(ع) و بعد از ايشان زيد بن على است. اما در كتاب المغنى امام بلا فصل پيامبر را ابوبكر مىنامد و هر شبههاى را در اين زمينه مورد نقد قرار مىدهد. |
ویرایش