۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ش ' به 'ش ') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن بابويه' به 'ابن بابويه ') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
تحقيقى كه در اين اثر صورت گرفته است، جنبهاى تطبيقى دارد. مؤلف پس از يك مقدمه كه در آن به معرفى [[شيخ مفيد]] و آثار و مقام او در تاريخ علم كلام پرداخته، مطالعات تطبيقى خود را بر سه بخش تقسيم كرده است. در بخش اول آراء [[شيخ مفيد]] تشريح و با آراء معتزله مقايسه شده است. در بخش دوم آراء شيخ با آراء و نظريات استادش ابن بابويه قمى و در بخش سوم با آراء شاگرد او، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، مقايسه شده است. | تحقيقى كه در اين اثر صورت گرفته است، جنبهاى تطبيقى دارد. مؤلف پس از يك مقدمه كه در آن به معرفى [[شيخ مفيد]] و آثار و مقام او در تاريخ علم كلام پرداخته، مطالعات تطبيقى خود را بر سه بخش تقسيم كرده است. در بخش اول آراء [[شيخ مفيد]] تشريح و با آراء معتزله مقايسه شده است. در بخش دوم آراء شيخ با آراء و نظريات استادش [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] قمى و در بخش سوم با آراء شاگرد او، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، مقايسه شده است. | ||
بخش اول، كه در واقع قسمت اعظم كتاب را تشكيل مىدهد، مشتمل بر يازده فصل است. آراء [[شيخ مفيد]] درباره مسائل مختلف علم كلام در ضمن فصول اين بخش تشريح شده و در عين حال با آراء معتزله مقايسه شده است.متكلمى كه از مذهب معتزله آرائش مورد نظر مؤلف بوده است، قاضى عبدالجبّار صاحب كتاب المغنى است كه كمى قبل از [[شيخ مفيد]] مىزيسته است(متوفى 367). در فصل اول، نظام كلامى [[شيخ مفيد]] و عبدالجبّار به طور كلى تشريح شده است. در فصول ديگر اين بخش مسائل اخلاقى و نقش عقل در خداشناسى، مصلحت انسان و لطف الهى، نبوت و امامت و صفات خدا و مسأله عدل و فلسفه طبيعى و اسماء و وعد و وعيد و بالأخره مسائل فقهى و شرعى مورد بحث قرار گرفته است. | بخش اول، كه در واقع قسمت اعظم كتاب را تشكيل مىدهد، مشتمل بر يازده فصل است. آراء [[شيخ مفيد]] درباره مسائل مختلف علم كلام در ضمن فصول اين بخش تشريح شده و در عين حال با آراء معتزله مقايسه شده است.متكلمى كه از مذهب معتزله آرائش مورد نظر مؤلف بوده است، قاضى عبدالجبّار صاحب كتاب المغنى است كه كمى قبل از [[شيخ مفيد]] مىزيسته است(متوفى 367). در فصل اول، نظام كلامى [[شيخ مفيد]] و عبدالجبّار به طور كلى تشريح شده است. در فصول ديگر اين بخش مسائل اخلاقى و نقش عقل در خداشناسى، مصلحت انسان و لطف الهى، نبوت و امامت و صفات خدا و مسأله عدل و فلسفه طبيعى و اسماء و وعد و وعيد و بالأخره مسائل فقهى و شرعى مورد بحث قرار گرفته است. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
كلام معتزله به دو مكتب بصره و بغداد تقسيم مىشده است، و [[شيخ مفيد]] متأثر از كلام بغداديان بوده است، در حالى كه عبدالجبّار پيرو مذهب بصره بوده است. تماس [[شيخ مفيد]] با معتزله بغداد از طريق آثار ابوالقاسم بلخى بوده است. كلام شيخ، هم از لحاظ نقشى كه او براى عقل قائل شده و هم از لحاظ پاسخى كه به مسائل خاص كلامى مىدهد، به مذهب معتزله بغداد بسيار نزديك است. علىرغم شباهتهايى كه ميان آراء شيخ و معتزله وجود دارد، اختلاف نظرهايى نيز ميان آنان هست. به طور كلى، مهمترين وجه تمايز ميان كلام شيخ و معتزله در اعتقاد مفيد به امامت و امام زمان است؛ ولى حتى براى دفاع از مسأله امامت و مسأله غيبت امام نيز [[شيخ مفيد]] علاوه بر دلائل نقلى از نظريه معتزله (اصل معتزلى درباره اصلح) استفاده مىكند. به طور كلى در بسيارى از موارد آراء [[شيخ مفيد]] موافق آراء معتزله به خصوص مكتب بغداديان است، گر چه هر جا كه نظر شيعه با نظر معتزله مخالف است، شيخ به عنوان يك شيعه اماميه از مذهب خود دفاع مىكند؛مثلا درباره صفات الهى نظر [[شيخ مفيد]]؛ همانند نظر عبدالجّبار و برخلاف نظر اشاعره است. در مسأله عدل نيز [[شيخ مفيد]] با مكتب بغداد موافق و در بسيار از موارد با نظر عبدالجبّار مخالف است. درباره فلسفه طبيعى نيز آراء مفيد موافق آراء ابوالقاسم بلخى (يكى از معتزليان بغداد) است. | كلام معتزله به دو مكتب بصره و بغداد تقسيم مىشده است، و [[شيخ مفيد]] متأثر از كلام بغداديان بوده است، در حالى كه عبدالجبّار پيرو مذهب بصره بوده است. تماس [[شيخ مفيد]] با معتزله بغداد از طريق آثار ابوالقاسم بلخى بوده است. كلام شيخ، هم از لحاظ نقشى كه او براى عقل قائل شده و هم از لحاظ پاسخى كه به مسائل خاص كلامى مىدهد، به مذهب معتزله بغداد بسيار نزديك است. علىرغم شباهتهايى كه ميان آراء شيخ و معتزله وجود دارد، اختلاف نظرهايى نيز ميان آنان هست. به طور كلى، مهمترين وجه تمايز ميان كلام شيخ و معتزله در اعتقاد مفيد به امامت و امام زمان است؛ ولى حتى براى دفاع از مسأله امامت و مسأله غيبت امام نيز [[شيخ مفيد]] علاوه بر دلائل نقلى از نظريه معتزله (اصل معتزلى درباره اصلح) استفاده مىكند. به طور كلى در بسيارى از موارد آراء [[شيخ مفيد]] موافق آراء معتزله به خصوص مكتب بغداديان است، گر چه هر جا كه نظر شيعه با نظر معتزله مخالف است، شيخ به عنوان يك شيعه اماميه از مذهب خود دفاع مىكند؛مثلا درباره صفات الهى نظر [[شيخ مفيد]]؛ همانند نظر عبدالجّبار و برخلاف نظر اشاعره است. در مسأله عدل نيز [[شيخ مفيد]] با مكتب بغداد موافق و در بسيار از موارد با نظر عبدالجبّار مخالف است. درباره فلسفه طبيعى نيز آراء مفيد موافق آراء ابوالقاسم بلخى (يكى از معتزليان بغداد) است. | ||
در بخش دوم، مؤلف سعى كرده است، آراء خود را با آراء استادش ابن بابويه قمى مقايسه كند. در اين بخش همه آراء ابن بابويه خلاصه نشده است. مؤلف كوشيده است مواردى را كه [[شيخ مفيد]] و ابن بابويه با هم اختلاف داشتهاند، انتخاب و آنها را تحليل كند. آراء ابن بابويه در اين بخش با استفاده از رساله اعتقادات او(كه در ضمن مجموعه رسائل او تحت عنوان باب الحادى عشر چاپ شده) شرح داده شده است. در فصل اول اين بخش، به طور كلى نظر ابن بابويه درباره كلام بيان شده است. ابن بابويه در درجه اول يك محدّث بود و نظر او اين بود كه انسان در مسائل دينى و خداشناسى نبايد به جدل بپردازد، بلكه بايد به نقل احاديث و روايات اكتفا كند. | در بخش دوم، مؤلف سعى كرده است، آراء خود را با آراء استادش [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] قمى مقايسه كند. در اين بخش همه آراء [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] خلاصه نشده است. مؤلف كوشيده است مواردى را كه [[شيخ مفيد]] و [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] با هم اختلاف داشتهاند، انتخاب و آنها را تحليل كند. آراء [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] در اين بخش با استفاده از رساله اعتقادات او(كه در ضمن مجموعه رسائل او تحت عنوان باب الحادى عشر چاپ شده) شرح داده شده است. در فصل اول اين بخش، به طور كلى نظر [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] درباره كلام بيان شده است. [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] در درجه اول يك محدّث بود و نظر او اين بود كه انسان در مسائل دينى و خداشناسى نبايد به جدل بپردازد، بلكه بايد به نقل احاديث و روايات اكتفا كند. | ||
نظر مفيد در اين باب با نظر استادش فرق دارد. وى نقش عقل را در مسائل كلامى نه تنها فراموش نمىكند، بلكه بر آن تأكيد هم مىكند و حتى در مواردى كه هم از طريق وحى و هم از طريق عقل مىتوان مطلبى را اثبات كرد، وى دلائل عقلى را مقدم مىدارد و از دلائل نقلى براى تحكيم مدعاى خود استفاده مىكند. در مسائل خاص كلامى، به طور كلى نظر ابن بابويه و شاگردش در بسيارى از موارد يكى است، گر چه در پارهاى از مسائل نيز ميان ايشان اختلافاتى وجود دارد. | نظر مفيد در اين باب با نظر استادش فرق دارد. وى نقش عقل را در مسائل كلامى نه تنها فراموش نمىكند، بلكه بر آن تأكيد هم مىكند و حتى در مواردى كه هم از طريق وحى و هم از طريق عقل مىتوان مطلبى را اثبات كرد، وى دلائل عقلى را مقدم مىدارد و از دلائل نقلى براى تحكيم مدعاى خود استفاده مىكند. در مسائل خاص كلامى، به طور كلى نظر [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] و شاگردش در بسيارى از موارد يكى است، گر چه در پارهاى از مسائل نيز ميان ايشان اختلافاتى وجود دارد. | ||
حاصل مقايسهاى كه مؤلف در اين بخش كرده، اين است كه | حاصل مقايسهاى كه مؤلف در اين بخش كرده، اين است كه «[[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] محدثى است كه بسيارى از آرائش با آراء معتزله موافق است. اما [[شيخ مفيد]] متكلّمى است كه در عين حال محدّث نيز هست و آراء او اگر چه اساسا شبيه به آراء [[ابنبابویه، محمد بن علی|ابن بابويه]] است، در جهت مذهب معتزله پيش مىرود»(متن انگليسى، ص 361). | ||
سومين و آخرين بخش كتاب به مقايسه آراء [[شيخ مفيد]] و شاگردش [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] اختصاص دارد. در اين بخش كه كوتاهترين بخشهاى كتاب است، مؤلف آراء [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] را درباره مسائلى كه در بخش اول به تفصيل شرح داده است، اجمالا بيان مىكند و پس از مقايسه آنها با آراء استادش [[شيخ مفيد]] نتيجه مىگيرد كه شيخ و سيد هر دو در مسائل توحيد و عدل از معتزله پيروى مىكنند، گر چه شيخ متمايل به بغداديان و سيد متمايل به بصريان بوده است. در مورد مسأله امامت و مرتكب گناهان كبيره نيز هر دو با معتزله مخالفند. بزرگترين اختلاف نظر اين دو در مورد جايگاه عقل در خداشناسى است. مفيد مىگويد كه ما بايد فقط زمانى از عقل و استدلال عقلى استفاده كنيم كه در مقام دفاع باشيم، ولى [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] معتقد است كه در مباحث كلامى لازم است كه ما استدلال و تعقل را در خدمت خود درآوريم. | سومين و آخرين بخش كتاب به مقايسه آراء [[شيخ مفيد]] و شاگردش [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] اختصاص دارد. در اين بخش كه كوتاهترين بخشهاى كتاب است، مؤلف آراء [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] را درباره مسائلى كه در بخش اول به تفصيل شرح داده است، اجمالا بيان مىكند و پس از مقايسه آنها با آراء استادش [[شيخ مفيد]] نتيجه مىگيرد كه شيخ و سيد هر دو در مسائل توحيد و عدل از معتزله پيروى مىكنند، گر چه شيخ متمايل به بغداديان و سيد متمايل به بصريان بوده است. در مورد مسأله امامت و مرتكب گناهان كبيره نيز هر دو با معتزله مخالفند. بزرگترين اختلاف نظر اين دو در مورد جايگاه عقل در خداشناسى است. مفيد مىگويد كه ما بايد فقط زمانى از عقل و استدلال عقلى استفاده كنيم كه در مقام دفاع باشيم، ولى [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] معتقد است كه در مباحث كلامى لازم است كه ما استدلال و تعقل را در خدمت خود درآوريم. |
ویرایش