در آستانه قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۵۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'بلاشر' به 'بلاشر '
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»')
جز (جایگزینی متن - 'بلاشر' به 'بلاشر ')
خط ۱۰: خط ۱۰:
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[بلاشر، رژیس]] (نويسنده)
|data-type='authors'|[[[[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ، رژیس]] (نويسنده)


[[رامیار، محمود]] (مترجم)
[[رامیار، محمود]] (مترجم)
خط ۴۵: خط ۴۵:




'''در آستانه قرآن''' نوشته [[بلاشر، رژیس|رژیس بلاشر]] و ترجمه دکتر [[رامیار، محمود|محمود رامیار]] است.
'''در آستانه قرآن''' نوشته [[[[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ، رژیس|رژیس [[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ]] و ترجمه دکتر [[رامیار، محمود|محمود رامیار]] است.


در سال 1945 ميلادى كه نخستين بار ترجمه فرانسوى قرآن از «بلاشر» منتشر شد.  
در سال 1945 ميلادى كه نخستين بار ترجمه فرانسوى قرآن از «[[بلاشر، رژیس|بلاشر]] » منتشر شد.  


مقدمۀ آن سخت مورد توجّه علاقه‌مندان قرار گرفت.اين مقدّمه پس از مدّتى، با تلاش بيش‌تر به عنوان كتابى مستقل كه توسط [[رامیار، محمود|دكتر راميار]]، تحت عنوان «در آستانه قرآن» به فارسى برگردانده شد، پا به عرصه پژوهش‌هاى قرآنى نهاد.
مقدمۀ آن سخت مورد توجّه علاقه‌مندان قرار گرفت.اين مقدّمه پس از مدّتى، با تلاش بيش‌تر به عنوان كتابى مستقل كه توسط [[رامیار، محمود|دكتر راميار]]، تحت عنوان «در آستانه قرآن» به فارسى برگردانده شد، پا به عرصه پژوهش‌هاى قرآنى نهاد.
خط ۵۶: خط ۵۶:
كتاب شامل مقدّمه و پنج عنوان و بخش كلى است.
كتاب شامل مقدّمه و پنج عنوان و بخش كلى است.


مترجم در مقدّمه درباره بلاشر و كتاب‌هاى او سخن به ميان آورده، آن‌گاه از چگونگى ترجمه و تاريخ آن سخن مى‌گويد.
مترجم در مقدّمه درباره [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  و كتاب‌هاى او سخن به ميان آورده، آن‌گاه از چگونگى ترجمه و تاريخ آن سخن مى‌گويد.


اينك به گزارش پنج عنوان و بخش كلى كتاب مى‌پردازيم:
اينك به گزارش پنج عنوان و بخش كلى كتاب مى‌پردازيم:
خط ۷۹: خط ۷۹:
از خصوصيات بارز اين ترجمه آن است كه [[رامیار، محمود|دكتر راميار]] هرجا كه لازم بوده يادداشت و تعليقه‌اى براى روشن نمودن متن با منبع ذكر كرده و براى اطلاع بيشتر خوانندگان مراجع تازه‌ترى مطرح نموده است و هر كجا كه لغزشى از مؤلف به نظرشان رسيده آنرا تصحيح و جوابى درخور و مناسب به آنها داده است و اين پاورقيها در دو زمينه فوق، نشانگر توانايى علمى ايشان مى‌باشد.
از خصوصيات بارز اين ترجمه آن است كه [[رامیار، محمود|دكتر راميار]] هرجا كه لازم بوده يادداشت و تعليقه‌اى براى روشن نمودن متن با منبع ذكر كرده و براى اطلاع بيشتر خوانندگان مراجع تازه‌ترى مطرح نموده است و هر كجا كه لغزشى از مؤلف به نظرشان رسيده آنرا تصحيح و جوابى درخور و مناسب به آنها داده است و اين پاورقيها در دو زمينه فوق، نشانگر توانايى علمى ايشان مى‌باشد.


==نقد آراء بلاشر==
==نقد آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ==




جوامع اسلامى از ديرباز با ساير جوامع، به ويژه جوامع مسيحى ارتباط عميق داشته‌اند.بواسطه همين ارتباطات و تبادلات، استشراق غرب در حوزه قرآن‌پژوهى متخصصان برجسته‌اى را در طول چند قرن اخير وارد حوزه تفسير و علوم قرآنى نموده است كه يكى از نمونه‌هاى بارز آن «[[بلاشر، رژیس|رژى بلاشر]]»، مستشرق فرانسوى الاصل، نسبت به سايرين از جايگاهى ويژه‌اى برخوردار است.
جوامع اسلامى از ديرباز با ساير جوامع، به ويژه جوامع مسيحى ارتباط عميق داشته‌اند.بواسطه همين ارتباطات و تبادلات، استشراق غرب در حوزه قرآن‌پژوهى متخصصان برجسته‌اى را در طول چند قرن اخير وارد حوزه تفسير و علوم قرآنى نموده است كه يكى از نمونه‌هاى بارز آن «[[[[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ، رژیس|رژى [[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ]]»، مستشرق فرانسوى الاصل، نسبت به سايرين از جايگاهى ويژه‌اى برخوردار است.


مستشرقان قرآن‌پژوه و دانشمندان مسيحى و يهودى صاحب‌نظر در شئون قرآنى در چهار حوزه مصدر و منبع آيات قرآن،
مستشرقان قرآن‌پژوه و دانشمندان مسيحى و يهودى صاحب‌نظر در شئون قرآنى در چهار حوزه مصدر و منبع آيات قرآن،
تاريخ جمع و تدوين قرآن، ادبيات و ساختار آيات و سوره‌هاى قرآن و معارف و محتواى قرآن وارد تحقيق و اظهار نظر شدند كه انديشه‌ها و آراء بلاشر بيشتر مربوط به حوزه تاريخ جمع و تدوين قرآن مى‌باشد.كه گوشه‌اى از آنها در ترجمه «در آستانه قرآن» مطرح شده است.
تاريخ جمع و تدوين قرآن، ادبيات و ساختار آيات و سوره‌هاى قرآن و معارف و محتواى قرآن وارد تحقيق و اظهار نظر شدند كه انديشه‌ها و آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  بيشتر مربوط به حوزه تاريخ جمع و تدوين قرآن مى‌باشد.كه گوشه‌اى از آنها در ترجمه «در آستانه قرآن» مطرح شده است.


انديشه و آراء او در اين اثر به دو بخش قابل تقسيم است.
انديشه و آراء او در اين اثر به دو بخش قابل تقسيم است.


1)بلاشر و جمع و تدوين قرآن در عصر پيامبر(ص)2-بلاشر و جمع قرآن بعد از رحلت رسول خدا(ص) كه هركدام از اين دو بخش داراى زير مجموعه‌هايى است كه خواننده اثر با آنها روبرو مى‌شود.
1)[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  و جمع و تدوين قرآن در عصر پيامبر(ص)2-[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  و جمع قرآن بعد از رحلت رسول خدا(ص) كه هركدام از اين دو بخش داراى زير مجموعه‌هايى است كه خواننده اثر با آنها روبرو مى‌شود.


==بخش اول:بلاشر و جمع وتدوين قرآن در عصر پيامبر(ص)==
==بخش اول:[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  و جمع وتدوين قرآن در عصر پيامبر(ص)==


زيرمجموعه‌هاى بخش اوّل كه بلاشر مطرح مى‌كند:
زيرمجموعه‌هاى بخش اوّل كه [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  مطرح مى‌كند:


-خط و كتابت زبان عربى در آغاز اسلام چه وضعيتى داشته است؟
-خط و كتابت زبان عربى در آغاز اسلام چه وضعيتى داشته است؟
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
ما براى تحليل و مستندسازى موارد بالا سخنان او را از كتاب مى‌آوريم.
ما براى تحليل و مستندسازى موارد بالا سخنان او را از كتاب مى‌آوريم.


بلاشر در صفحه 11 اينگونه بيان مى‌كند: «بايد اذعان داشت كه هنوز نكات فراوانى در تاريخ قرآن همچنان مبهم و مرموز،
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در صفحه 11 اينگونه بيان مى‌كند: «بايد اذعان داشت كه هنوز نكات فراوانى در تاريخ قرآن همچنان مبهم و مرموز،
و از بسيارى جهات دور از دسترس باقى مانده است».
و از بسيارى جهات دور از دسترس باقى مانده است».


او با اين بيان، اوّلين قدم را در ايجاد شبهه و ابهام در تاريخ قرآن شروع مى‌كند.
او با اين بيان، اوّلين قدم را در ايجاد شبهه و ابهام در تاريخ قرآن شروع مى‌كند.


از نظر بلاشر، مشكل اساسى در عصر بعثت كه كتابت وحى را مشكل يا غير ممكن مى‌كند دو عامل است:يكى خط عربى كه در ذات خود امكان خواندن يك كلمه را به دو يا چند نحو فراهم مى‌آورد يعنى استفاده از خطى بسيار ناقص الاصل براى نوشتن قرآن و عامل ديگر تعداد اندك باسوادان در شبه جزيره عربستان<ref>در آستانه قرآن ص 16</ref>
از نظر [[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ، مشكل اساسى در عصر بعثت كه كتابت وحى را مشكل يا غير ممكن مى‌كند دو عامل است:يكى خط عربى كه در ذات خود امكان خواندن يك كلمه را به دو يا چند نحو فراهم مى‌آورد يعنى استفاده از خطى بسيار ناقص الاصل براى نوشتن قرآن و عامل ديگر تعداد اندك باسوادان در شبه جزيره عربستان<ref>در آستانه قرآن ص 16</ref>


از اينجا وارد زير مجموعه دوم از آراء بلاستر مى‌شويم او مى‌آورد: «هيچ سندى نداريم كه نشان دهد، پيامبر به نوشتن وحى كه خود دريافت مى‌كرد، بپردازد، بلكه او اين مأموريت را به كاتبان وحى واگذار كرده است».<ref>همو،ص 26</ref>
از اينجا وارد زير مجموعه دوم از آراء بلاستر مى‌شويم او مى‌آورد: «هيچ سندى نداريم كه نشان دهد، پيامبر به نوشتن وحى كه خود دريافت مى‌كرد، بپردازد، بلكه او اين مأموريت را به كاتبان وحى واگذار كرده است».<ref>همو،ص 26</ref>
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
و در جاى ديگر مى‌آورد: «از تاريخ نزول آيات اوّليه، تا موقعى كه اين آيات به قيد تحرير درآمد،يك فاصله زمانى وجود داشته است...محمد(ص)بنابر احاديث، وحشت عظيمى احساس كرد، او در آغاز ندانست كه برگزيده خداى قادر است.»<ref>همو،ص 29</ref>
و در جاى ديگر مى‌آورد: «از تاريخ نزول آيات اوّليه، تا موقعى كه اين آيات به قيد تحرير درآمد،يك فاصله زمانى وجود داشته است...محمد(ص)بنابر احاديث، وحشت عظيمى احساس كرد، او در آغاز ندانست كه برگزيده خداى قادر است.»<ref>همو،ص 29</ref>


از اينجا بلاشر دلائل عدم نگارش و تدوين كامل قرآن از طرف پيامبر(ص)را معرفى مى‌كند.عدم آگاهى پيامبر(ص) از رسالتش،فقدان امكانات مادى و موضوع وجود قرائت‌هاى مختلف كه پيامبر(ص) از برترى دادن يك قرائت‌بر قرائت ديگر احتراز مى‌جست.<ref>همو،ص 42 تا 45</ref>
از اينجا [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  دلائل عدم نگارش و تدوين كامل قرآن از طرف پيامبر(ص)را معرفى مى‌كند.عدم آگاهى پيامبر(ص) از رسالتش،فقدان امكانات مادى و موضوع وجود قرائت‌هاى مختلف كه پيامبر(ص) از برترى دادن يك قرائت‌بر قرائت ديگر احتراز مى‌جست.<ref>همو،ص 42 تا 45</ref>


و در مورد بلاشر با استناد به گفت‌وگويى كه زيد بن ثابت با خليفه اوّل دارد اين كه گفته «چگونه كارى را انجام خواهيد داد كه پيامبر(ص) انجام نداده است» مطرح مى‌كند: «هيچ‌گونه دليل قطعى نداريم كه تصور كنيم محمد(ص)شخصا به تشكيل مجموعه‌اى از آيات قرآنى دستور فرموده باشد حتى دلائل در اختيار داريم كه طبق آنها مى‌توان گفت، اين امر بوسيله خود او طرح‌ريزى نشده است.»<ref>همو،ص 36</ref>و در صفحه 42 دليل آنرا اينگونه بيان مى‌كند.«امروز ما بدين سوال به كمك فرضيه مى‌توانيم پاسخ دهيم شايد محمد(ص) و معاصرين او مبادرت به كارى را كه منجر به ايجاد نسخه‌اى از معيار كتاب آسمانى شود، كفرآميز مى‌دانستند». وارد بحث وحى تا چه‌اندازه مى‌توانند مورد وثوق و اطمينان باشند
و در مورد [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  با استناد به گفت‌وگويى كه زيد بن ثابت با خليفه اوّل دارد اين كه گفته «چگونه كارى را انجام خواهيد داد كه پيامبر(ص) انجام نداده است» مطرح مى‌كند: «هيچ‌گونه دليل قطعى نداريم كه تصور كنيم محمد(ص)شخصا به تشكيل مجموعه‌اى از آيات قرآنى دستور فرموده باشد حتى دلائل در اختيار داريم كه طبق آنها مى‌توان گفت، اين امر بوسيله خود او طرح‌ريزى نشده است.»<ref>همو،ص 36</ref>و در صفحه 42 دليل آنرا اينگونه بيان مى‌كند.«امروز ما بدين سوال به كمك فرضيه مى‌توانيم پاسخ دهيم شايد محمد(ص) و معاصرين او مبادرت به كارى را كه منجر به ايجاد نسخه‌اى از معيار كتاب آسمانى شود، كفرآميز مى‌دانستند». وارد بحث وحى تا چه‌اندازه مى‌توانند مورد وثوق و اطمينان باشند


را از نظر بلاشر مرور مى‌كنيم.وى معتقد است گردآورى قرآن امرى تقليدى از يهود و نصارى بوده است و ديگر فراموشى بخشى از آيات نزد خود حضرت(ص)بوده و از همه عجيب‌تر اينكه وى اشاره مى‌كند.دلايلى مبنى براينكه پيامبر(ص)دستور به تشكيل مجموعه‌اى به نام قرآن داده باشد در دست نيست و بدين وسيله امر كتابت را ابتكارى از ناحيه صحابه مى‌داند<ref>همو 33 تا 37</ref>
را از نظر [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  مرور مى‌كنيم.وى معتقد است گردآورى قرآن امرى تقليدى از يهود و نصارى بوده است و ديگر فراموشى بخشى از آيات نزد خود حضرت(ص)بوده و از همه عجيب‌تر اينكه وى اشاره مى‌كند.دلايلى مبنى براينكه پيامبر(ص)دستور به تشكيل مجموعه‌اى به نام قرآن داده باشد در دست نيست و بدين وسيله امر كتابت را ابتكارى از ناحيه صحابه مى‌داند<ref>همو 33 تا 37</ref>


بلاشر سپس كتابت كاتبان وحى را اينگونه توصيف مى‌كند.«احاديث بارها به ما نشان ميدهند كه محمد(ص) وحى الهى را در همان لحظه نزول به كاتبان خود املاء مى‌فرموده است باوجود اينها شايد كاملا متناسب نباشد كه به اين آگاهى اعتماد مطلقى داشته باشيم زيرا چنين بنظر ميرسد كه همه اين معلومات به منظور اثبات اين فرضيه است كه پيغمبر(ص)در حيات خود به وسيله كتابت به تثبيت همه قرآن پرداخته است<ref>همو،ص 29</ref>
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  سپس كتابت كاتبان وحى را اينگونه توصيف مى‌كند.«احاديث بارها به ما نشان ميدهند كه محمد(ص) وحى الهى را در همان لحظه نزول به كاتبان خود املاء مى‌فرموده است باوجود اينها شايد كاملا متناسب نباشد كه به اين آگاهى اعتماد مطلقى داشته باشيم زيرا چنين بنظر ميرسد كه همه اين معلومات به منظور اثبات اين فرضيه است كه پيغمبر(ص)در حيات خود به وسيله كتابت به تثبيت همه قرآن پرداخته است<ref>همو،ص 29</ref>


عامل ديگرى كه بلاشر در خصوص كتابت كاتبان وحى با ترديد برگزار مى‌كند.از طرف ديگر، آيا آيات و سور روى چه چيزهايى نوشته مى‌شد و آيااين نوشته‌ها محفوظ مى‌ماند؟از سوى ديگر نگارش آيات وحى بلافاصله پس از نزول صورت نپذيرفت، مدتها
عامل ديگرى كه [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در خصوص كتابت كاتبان وحى با ترديد برگزار مى‌كند.از طرف ديگر، آيا آيات و سور روى چه چيزهايى نوشته مى‌شد و آيااين نوشته‌ها محفوظ مى‌ماند؟از سوى ديگر نگارش آيات وحى بلافاصله پس از نزول صورت نپذيرفت، مدتها


بعد از نخستين نزول وحى بود كه مسلمين به فكر حفظ كتبى آيات نازله افتادند و سپس بلاشر به اين نتيجه ميرسد در آن زمان با روش محكمى تعقيب شده باشد نتيجه حاصله اطمينان خيلى زيادى به بار نخواهد آورد همه اين اسناد، امروز از بين رفته‌اند و درباره آنها جزء فرضيه كلمه ديگرى را نمى‌توانيم به كار ببريم و ما امروز تنها بر مصحفى اتكا مى‌كنيم كه پس از دوران محمد(ص)گردآمده‌اند.<ref>همو،ص 31</ref>
بعد از نخستين نزول وحى بود كه مسلمين به فكر حفظ كتبى آيات نازله افتادند و سپس [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  به اين نتيجه ميرسد در آن زمان با روش محكمى تعقيب شده باشد نتيجه حاصله اطمينان خيلى زيادى به بار نخواهد آورد همه اين اسناد، امروز از بين رفته‌اند و درباره آنها جزء فرضيه كلمه ديگرى را نمى‌توانيم به كار ببريم و ما امروز تنها بر مصحفى اتكا مى‌كنيم كه پس از دوران محمد(ص)گردآمده‌اند.<ref>همو،ص 31</ref>


بلاشر با اين سخنان، كتابت كاتبان وحى را زير سوال مى‌برد و بعد ادامه ميدهد: «اساسا در دوران محمد(ص)حافظه به عنوان وسيله اساسى نقل و حفظ قرآن شمرده مى‌شود»<ref>همو،ص 31</ref>
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  با اين سخنان، كتابت كاتبان وحى را زير سوال مى‌برد و بعد ادامه ميدهد: «اساسا در دوران محمد(ص)حافظه به عنوان وسيله اساسى نقل و حفظ قرآن شمرده مى‌شود»<ref>همو،ص 31</ref>


حال به نقل سخنان بلاشر در رابطه با زير مجموعه چهارم ميرسيم در قسمت قبل كه احاديث منقوله در كتب اهل سنّت بر عدم توانايى حفظ كامل در رابطه با پيامبر اكرم(ص)را مطرح نمود در اينجا مى‌گويد:وقتى پيامبر(ص)نتواند به حفظ كامل قرآن نائل شود و آيات را فراموش كند، تكليف صحابه معلوم است.و در ص 31 مى‌آورد.
حال به نقل سخنان [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در رابطه با زير مجموعه چهارم ميرسيم در قسمت قبل كه احاديث منقوله در كتب اهل سنّت بر عدم توانايى حفظ كامل در رابطه با پيامبر اكرم(ص)را مطرح نمود در اينجا مى‌گويد:وقتى پيامبر(ص)نتواند به حفظ كامل قرآن نائل شود و آيات را فراموش كند، تكليف صحابه معلوم است.و در ص 31 مى‌آورد.


آيا دليلى داريم كه در زمان حيات محمد(ص)آن عدّه از صحابه كه قرآن را حفظ داشتند و تعدادشان هم محدود است تمامى قرآن را در حافظه خود ضبط نموده بودند؟و نتيجه مى‌گيرد:دومين وسيله حفظ قرآن (حافظۀ صحابه) در نخستين نسل اسلامى نمى‌توانسته عارى از نقص باشد.<ref>همو،ص 33</ref>
آيا دليلى داريم كه در زمان حيات محمد(ص)آن عدّه از صحابه كه قرآن را حفظ داشتند و تعدادشان هم محدود است تمامى قرآن را در حافظه خود ضبط نموده بودند؟و نتيجه مى‌گيرد:دومين وسيله حفظ قرآن (حافظۀ صحابه) در نخستين نسل اسلامى نمى‌توانسته عارى از نقص باشد.<ref>همو،ص 33</ref>


خلاصه ديدگاه بلاشر در اين بخش:
خلاصه ديدگاه [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در اين بخش:


جمع‌آورى قرآن به صورت مصحفى جامع(ميان دو جلد)در حيات رسول خدا مورد نگارش قرار نگرفت و دلائل آن عبارتند از:1-تبعيت از آيات قرآن'''انّ علينا جمعه و قرآنه'''،2-احتمال تغيير در آيات تا زمان رحلت خود، ايجاد نسخه‌اى از معيار كتاب آسمانى شدن كه اين را كفر مى‌دانستند و احتراز از برترى دادن يك قرائت برقرائتهاى ديگر<ref>همو،ص 41 تا 45</ref>
جمع‌آورى قرآن به صورت مصحفى جامع(ميان دو جلد)در حيات رسول خدا مورد نگارش قرار نگرفت و دلائل آن عبارتند از:1-تبعيت از آيات قرآن'''انّ علينا جمعه و قرآنه'''،2-احتمال تغيير در آيات تا زمان رحلت خود، ايجاد نسخه‌اى از معيار كتاب آسمانى شدن كه اين را كفر مى‌دانستند و احتراز از برترى دادن يك قرائت برقرائتهاى ديگر<ref>همو،ص 41 تا 45</ref>


==بخش دوم:بلاشر و جمع قرآن بعد از رحلت رسول خدا(ص)==
==بخش دوم:[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  و جمع قرآن بعد از رحلت رسول خدا(ص)==




خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
-عثمان و جمع قرآن
-عثمان و جمع قرآن


بلاشر جمع قرآن در دوره خلافت ابوبكر را مى‌پذيرد.و در تحليل انگيزه ابوبكر و عمر نسبت به جمع قرآن نكات ارزنده و قابل توجهى را مطرح مى‌كند و آن اينكه در فكر آنها مسالۀ تحميل يك نسخه معين به جامعه مؤمنان مطرح نبوده بلكه هدف آنها آن بوده كه در فضيلت جمع قرآن با صاحب مصحف بودن، از ساير اصحاب پيامبر عقب نباشند لذا اين قرآن به عنوان مصحف حكومتى از عمر به عثمان منتقل نگشت بلكه به عنوان ارث در اختيار دختر عمر، حفصه قرار گرفت<ref>همانجا،ص 71</ref>
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  جمع قرآن در دوره خلافت ابوبكر را مى‌پذيرد.و در تحليل انگيزه ابوبكر و عمر نسبت به جمع قرآن نكات ارزنده و قابل توجهى را مطرح مى‌كند و آن اينكه در فكر آنها مسالۀ تحميل يك نسخه معين به جامعه مؤمنان مطرح نبوده بلكه هدف آنها آن بوده كه در فضيلت جمع قرآن با صاحب مصحف بودن، از ساير اصحاب پيامبر عقب نباشند لذا اين قرآن به عنوان مصحف حكومتى از عمر به عثمان منتقل نگشت بلكه به عنوان ارث در اختيار دختر عمر، حفصه قرار گرفت<ref>همانجا،ص 71</ref>


مصاحف صحابه
مصاحف صحابه


بلاشر وجود مصاحف صحابه را همزمان با تدوين مصحف در دوره ابوبكر با استناد به روايات تاريخى مى‌پذيرد. و از مصاحف سالم بن معقل، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابى بن كعب، ابوموسى اشعرى و على بن ابى طالب(ع) ياد كرده است.در جاى ديگر بلاشر مقايسه‌اى ميان ترتيب سور در قرآن كنونى و برخى از مصاحف انجام داده است‌و به اين نتيجه رسيده است كه اگر پيامبر(ص)در دوران حيات خود قرآن را جمع كرده بود(ميان دو جلد)
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  وجود مصاحف صحابه را همزمان با تدوين مصحف در دوره ابوبكر با استناد به روايات تاريخى مى‌پذيرد. و از مصاحف سالم بن معقل، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابى بن كعب، ابوموسى اشعرى و على بن ابى طالب(ع) ياد كرده است.در جاى ديگر [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  مقايسه‌اى ميان ترتيب سور در قرآن كنونى و برخى از مصاحف انجام داده است‌و به اين نتيجه رسيده است كه اگر پيامبر(ص)در دوران حيات خود قرآن را جمع كرده بود(ميان دو جلد)


اين اختلافات وجود نداشت به دليل اينكه هيچيك از شاگردان بدون شك جرأت نمى‌يافت نظمى را كه استاد برقرار كرده درهم ريزد<ref>همو،67</ref>
اين اختلافات وجود نداشت به دليل اينكه هيچيك از شاگردان بدون شك جرأت نمى‌يافت نظمى را كه استاد برقرار كرده درهم ريزد<ref>همو،67</ref>
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
-عثمان و جمع قرآن
-عثمان و جمع قرآن


بلاشر به اختلاف قرائات مى‌پردازد و مى‌گويد:هر مصحفى طرفدارانى و مخالفانى دارد، ولى ديگر كسى در آنجا نيست تا اختلافات آنها را حلّ كند و زمينه براى تفرقه‌افكنى و فرقه‌سازى آماده مى‌شود.» به دنبال آن، وى ضرورت بوجود آمدن يك متن غير قابل تغيير و ثابت را مطرح مى‌كند.بدين‌سان جمع‌آورى قرآن به اين شكل با دستور عثمان انجام مى‌گيرد.عثمان، هيأتى مركب از زيد بن ثابت، عبدالله بن زيبر، سعيد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث را مسئول تدوين قرآن نمود.بلاشر،قصد عثمان و هيأت او را چنين بيان مى‌كند.مطلب اصلى بر سر اين بود كه تاج افتخار تهيّه يك نص قرآنى را براى جامعه اسلامى بر سر يك دسته كلى بگذارد.»
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  به اختلاف قرائات مى‌پردازد و مى‌گويد:هر مصحفى طرفدارانى و مخالفانى دارد، ولى ديگر كسى در آنجا نيست تا اختلافات آنها را حلّ كند و زمينه براى تفرقه‌افكنى و فرقه‌سازى آماده مى‌شود.» به دنبال آن، وى ضرورت بوجود آمدن يك متن غير قابل تغيير و ثابت را مطرح مى‌كند.بدين‌سان جمع‌آورى قرآن به اين شكل با دستور عثمان انجام مى‌گيرد.عثمان، هيأتى مركب از زيد بن ثابت، عبدالله بن زيبر، سعيد بن عاص و عبدالرحمن بن حارث را مسئول تدوين قرآن نمود.[[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ،قصد عثمان و هيأت او را چنين بيان مى‌كند.مطلب اصلى بر سر اين بود كه تاج افتخار تهيّه يك نص قرآنى را براى جامعه اسلامى بر سر يك دسته كلى بگذارد.»


بلاشر چنين نظر مى‌دهد كه اين اقدام عثمان از نظر سياسى شايسته است ولى در نحوه اجراء آن، به شايستگى آن معتقد نمى‌باشد.
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  چنين نظر مى‌دهد كه اين اقدام عثمان از نظر سياسى شايسته است ولى در نحوه اجراء آن، به شايستگى آن معتقد نمى‌باشد.


بلاشر در مورد ادامه كار عثمان چنين بيان مى‌كند كه عثمان دستور داد كه چهار نسخه از آن تهيّه گردد و به شهرهاى بزرگ اسلامى فرستاده شود.
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در مورد ادامه كار عثمان چنين بيان مى‌كند كه عثمان دستور داد كه چهار نسخه از آن تهيّه گردد و به شهرهاى بزرگ اسلامى فرستاده شود.


اما در صفحه 77 كتاب عبارتى آمده كه مى‌گويد:گروهى كه از قدرت مذهبى على(ع)پشتيبانى مى‌كنند.علنا عثمان را متهم مى‌سازند كه در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف كرده است.
اما در صفحه 77 كتاب عبارتى آمده كه مى‌گويد:گروهى كه از قدرت مذهبى على(ع)پشتيبانى مى‌كنند.علنا عثمان را متهم مى‌سازند كه در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف كرده است.


و نيز وى مى‌گويد:اگر به اخبار روايى،يعنى تنها منبع هميشگى خود تن در دهيم، اين انجمن، مصحف ابوبكر را كه همان اوراق صحف امانتى نزد«حفصه» بود به عنوان اساس كار خود انتخاب كرد.بدين هسته اصلى، تمام قسمتهاى متفرقه‌اى كه با يافتنش امكان‌پذير بود افزوده شد.در واقع امر و بطور كلى، كار با يك جمع اضافه و تصحيح مصحف ابوبكر-زيد بن ثابت پايان گرفت»<ref>همانجا،ص 78</ref>و اين آخرين ترديدى است كه از آراء بلاشر در اين مقاله مى‌آوريم و آن اينكه مصحف تدوين يافته در عصر ابوبكر اساس كار عثمان بوده و قسمت‌هاى متفرقه‌اى را به آن افزوده است يعنى آياتى در عصر خليفه اوّل فوت شده بود كه در جمع عثمان تدوين يافت و افزوده شد.
و نيز وى مى‌گويد:اگر به اخبار روايى،يعنى تنها منبع هميشگى خود تن در دهيم، اين انجمن، مصحف ابوبكر را كه همان اوراق صحف امانتى نزد«حفصه» بود به عنوان اساس كار خود انتخاب كرد.بدين هسته اصلى، تمام قسمتهاى متفرقه‌اى كه با يافتنش امكان‌پذير بود افزوده شد.در واقع امر و بطور كلى، كار با يك جمع اضافه و تصحيح مصحف ابوبكر-زيد بن ثابت پايان گرفت»<ref>همانجا،ص 78</ref>و اين آخرين ترديدى است كه از آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در اين مقاله مى‌آوريم و آن اينكه مصحف تدوين يافته در عصر ابوبكر اساس كار عثمان بوده و قسمت‌هاى متفرقه‌اى را به آن افزوده است يعنى آياتى در عصر خليفه اوّل فوت شده بود كه در جمع عثمان تدوين يافت و افزوده شد.


==نقد آراء بلاشر==
==نقد آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ==




خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
شاهد بر تعداد زياد حافظان قرآن در عصر رسول(ص)، كشته شدن چهار صد نفر از حافظان و قاريان در جنگ يمامه كه هفتاد نفر آنها را حافظان تشكيل مى‌دهند و همزمان با حيات رسول خدا(ص)همين تعداد از حفاظ قرآن در جنگ بئر معونه شهيد شدند<ref>الاتقان قرطبى،ج 1،ص 122</ref>
شاهد بر تعداد زياد حافظان قرآن در عصر رسول(ص)، كشته شدن چهار صد نفر از حافظان و قاريان در جنگ يمامه كه هفتاد نفر آنها را حافظان تشكيل مى‌دهند و همزمان با حيات رسول خدا(ص)همين تعداد از حفاظ قرآن در جنگ بئر معونه شهيد شدند<ref>الاتقان قرطبى،ج 1،ص 122</ref>


بنابر آنچه آمد ترديدى را كه بلاشر براى خواننده از نظر عدم توانايى حفظ كامل قرآن براى صحابه و تعداد كم آنها
بنابر آنچه آمد ترديدى را كه [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  براى خواننده از نظر عدم توانايى حفظ كامل قرآن براى صحابه و تعداد كم آنها


ذكر نموده است(كه در زير مجموعه چهارم بخش اوّل مطرح شد)قابل مناقشه مى‌باشد زيرا با منابع تاريخى و احاديث زيادى كه در اين خصوص در متون اهل سنّت و شيعه نقل شده (و گوشه‌اى از آنها در منابعى كه ذكر شد آمده) و شواهد فوق قابل قبول و پذيرش نيست.
ذكر نموده است(كه در زير مجموعه چهارم بخش اوّل مطرح شد)قابل مناقشه مى‌باشد زيرا با منابع تاريخى و احاديث زيادى كه در اين خصوص در متون اهل سنّت و شيعه نقل شده (و گوشه‌اى از آنها در منابعى كه ذكر شد آمده) و شواهد فوق قابل قبول و پذيرش نيست.
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:
اما نويسنده التمهيد عقيده دارد كه در تعدادى اندك از سوره‌هاى قرآن كريم ترتيب طبيعى نزول وجود ندارد و نص خاصى هم از طرف پيامبر(ص)در ارتباط با تنظيم آيات آن در دست نيست، بنابراين به ناچار بايد حكم به توقيفى نبودن ترتيب اين سوره‌ها نمود<ref>ج 1،ص 214</ref>(براى اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به درسنامه علوم قرآنى سطح 2، حسين جوان آراسته)
اما نويسنده التمهيد عقيده دارد كه در تعدادى اندك از سوره‌هاى قرآن كريم ترتيب طبيعى نزول وجود ندارد و نص خاصى هم از طرف پيامبر(ص)در ارتباط با تنظيم آيات آن در دست نيست، بنابراين به ناچار بايد حكم به توقيفى نبودن ترتيب اين سوره‌ها نمود<ref>ج 1،ص 214</ref>(براى اطلاعات بيشتر رجوع كنيد به درسنامه علوم قرآنى سطح 2، حسين جوان آراسته)


دليل اين امر كه كتابت و نگارش قطعا در حيات رسول اكرم(ص)صورت گرفته رواياتى فراوانى است كه در كتب [[صحيح بخارى]]،ج 9،ص 47، البرهان،ج 1،ص 331 و 334، بحار الانوار،ج 89،ص 77 و منابع تاريخى كه اين مسالۀ را بازگو نموده‌اند.و با مطالبى كه ذكر شد آراء بلاشر مبنى بر اينكه پيامبر دستور به تشكيل مجموعه‌اى به نام قرآن داده باشد در دست نيست و بدين وسيله امر كتابت را ابتكارى از ناحيه صحابه مى‌پندارد(كه در زيرمجموعه سوم بخش اول مطرح شد)قابل نقد است و ما با استناد
دليل اين امر كه كتابت و نگارش قطعا در حيات رسول اكرم(ص)صورت گرفته رواياتى فراوانى است كه در كتب [[صحيح بخارى]]،ج 9،ص 47، البرهان،ج 1،ص 331 و 334، بحار الانوار،ج 89،ص 77 و منابع تاريخى كه اين مسالۀ را بازگو نموده‌اند.و با مطالبى كه ذكر شد آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  مبنى بر اينكه پيامبر دستور به تشكيل مجموعه‌اى به نام قرآن داده باشد در دست نيست و بدين وسيله امر كتابت را ابتكارى از ناحيه صحابه مى‌پندارد(كه در زيرمجموعه سوم بخش اول مطرح شد)قابل نقد است و ما با استناد
به منابع تاريخى و روايى نشان داديم علاوه بر اينكه پيامبر(ص)قرآن را بر طبق وحى ديكته مى‌كرده ترتيب آيات در
به منابع تاريخى و روايى نشان داديم علاوه بر اينكه پيامبر(ص)قرآن را بر طبق وحى ديكته مى‌كرده ترتيب آيات در
سوره‌ها را نيز معين نموده است ولى اگر منظور او از تشكيل مجموعه‌اى به نام قرآن مصحف(بين دو جلد) و تنظيم سور باشد در بخش بعدى جمع قرآن به آن مى‌پردازيم.
سوره‌ها را نيز معين نموده است ولى اگر منظور او از تشكيل مجموعه‌اى به نام قرآن مصحف(بين دو جلد) و تنظيم سور باشد در بخش بعدى جمع قرآن به آن مى‌پردازيم.
خط ۲۰۹: خط ۲۰۹:
پس از رحلت رسول اكرم(ص)به صورت مصحف درآمده و قرآن بصورتى كه سوره‌هاى آن مانند آيات مرتب شده باشد جمع‌آورى و تدوين شده است و عده‌اى معتقدند قرآن به‌همين صورت كه فعلا وجود دارد تماما در زمان رسول خدا(ص)نوشته شده و به صورت مصحف(ميان دو جلد) مرتب گشته است.
پس از رحلت رسول اكرم(ص)به صورت مصحف درآمده و قرآن بصورتى كه سوره‌هاى آن مانند آيات مرتب شده باشد جمع‌آورى و تدوين شده است و عده‌اى معتقدند قرآن به‌همين صورت كه فعلا وجود دارد تماما در زمان رسول خدا(ص)نوشته شده و به صورت مصحف(ميان دو جلد) مرتب گشته است.


بنابراين اختلاف موجود ميان دو نظريه را مى‌توان با اين سؤال مطرح نمود.آيا تنظيم قرآن به صورت «مصحف» قبل از رحلت يا پس از رحلت انجام گرفته است؟و از اينجا مى‌توان اين نتيجه را گرفت كه هيچ اختلاف ريشه‌اى و اساسى در مساله تدوين و نگارش قرآن وجود ندارد و ملتزم شدن به هريك از اين دو نظريه به هيچ وجه به اهتمام و عنايت پيامبر و مسلمانان به قرآن لطمه‌اى وارد نمى‌كند.بلاشر از كسانى است كه قائل است تنظيم قرآن به صورت مصحف پس از رحلت انجام گرفته.دليل اين مطلب اينكه ايشان بعد از مقايسه سوره‌ها در مصاحف ابى بن كعب و عبدالله بن مسعود اختلاف زياد موجود در توالى سوره‌ها با ترتيب مصحف كنونى را نشان مى‌دهد مى‌گويد:آنچه مورد اطمينان است اين است كه پيغمبر اسلام در حيات خود شخصا به مقابله وحى پرداخته بود، اين اختلافات بوجود نمى‌آمد.اگر چنين كارى براستى تحقق يافته بود هيچيك از تلميذان بدون شك جرأت نمى‌يافت نظمى را كه استاد برقرار كرده درهم ريزد.
بنابراين اختلاف موجود ميان دو نظريه را مى‌توان با اين سؤال مطرح نمود.آيا تنظيم قرآن به صورت «مصحف» قبل از رحلت يا پس از رحلت انجام گرفته است؟و از اينجا مى‌توان اين نتيجه را گرفت كه هيچ اختلاف ريشه‌اى و اساسى در مساله تدوين و نگارش قرآن وجود ندارد و ملتزم شدن به هريك از اين دو نظريه به هيچ وجه به اهتمام و عنايت پيامبر و مسلمانان به قرآن لطمه‌اى وارد نمى‌كند.[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  از كسانى است كه قائل است تنظيم قرآن به صورت مصحف پس از رحلت انجام گرفته.دليل اين مطلب اينكه ايشان بعد از مقايسه سوره‌ها در مصاحف ابى بن كعب و عبدالله بن مسعود اختلاف زياد موجود در توالى سوره‌ها با ترتيب مصحف كنونى را نشان مى‌دهد مى‌گويد:آنچه مورد اطمينان است اين است كه پيغمبر اسلام در حيات خود شخصا به مقابله وحى پرداخته بود، اين اختلافات بوجود نمى‌آمد.اگر چنين كارى براستى تحقق يافته بود هيچيك از تلميذان بدون شك جرأت نمى‌يافت نظمى را كه استاد برقرار كرده درهم ريزد.


اما اينكه بعضى از نويسندگان گمان كرده‌اند كسانى كه مى‌گويند قرآن پس از رحلت به صورت مصحف درآمده‌به كتابت و نگارش قرآن در زمان حيات پيامبر اكرم عقيده ندارند همينطور كه در مورد بلاشر در برخى از موارد اينگونه برداشته شده است در صورتى كه اينگونه نيست زيرا وى در صفحه 27 از ذكر دو وسيله‌اى كه محمد(ص) براى حفظ وحى بكار برده است نام مى‌برد اول حفظ متن وحى توسط صحابه و ديگرى كتابت وحى در زمان رسول خدا(ص)كه تعداد آنها را تا 40 نفر نام مى‌برد درست است بعد در بعضى از افراد آن خدشه مى‌كند.
اما اينكه بعضى از نويسندگان گمان كرده‌اند كسانى كه مى‌گويند قرآن پس از رحلت به صورت مصحف درآمده‌به كتابت و نگارش قرآن در زمان حيات پيامبر اكرم عقيده ندارند همينطور كه در مورد [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در برخى از موارد اينگونه برداشته شده است در صورتى كه اينگونه نيست زيرا وى در صفحه 27 از ذكر دو وسيله‌اى كه محمد(ص) براى حفظ وحى بكار برده است نام مى‌برد اول حفظ متن وحى توسط صحابه و ديگرى كتابت وحى در زمان رسول خدا(ص)كه تعداد آنها را تا 40 نفر نام مى‌برد درست است بعد در بعضى از افراد آن خدشه مى‌كند.


ولى آنچه در نقد آراء بلاشر مهم است دلائلى است كه بلاشر براى عدم تدوين مصحف بوسيله رسول خدا(ص)به‌طور مستقيم يا در شكل غير مستقيم و زيرمجموعه‌ايى بيان مى‌كند و براى خواننده ايجاد شبهه و ترديد حاصل مى‌شود كه ما به اختصار بازگو مى‌كنيم.
ولى آنچه در نقد آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  مهم است دلائلى است كه [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  براى عدم تدوين مصحف بوسيله رسول خدا(ص)به‌طور مستقيم يا در شكل غير مستقيم و زيرمجموعه‌ايى بيان مى‌كند و براى خواننده ايجاد شبهه و ترديد حاصل مى‌شود كه ما به اختصار بازگو مى‌كنيم.


-تبعيّت از آيه'''ان علينا جمعه و قرانه'''زيرا در اين آيه خداوند به پيامبر(ص) وعده داده كه حفظ و صيانت قرآن از آن اوست و اگر پيامبر(ص) و اصحاب بدان مبادرت ورزند اين عمل كفرآميز است.
-تبعيّت از آيه'''ان علينا جمعه و قرانه'''زيرا در اين آيه خداوند به پيامبر(ص) وعده داده كه حفظ و صيانت قرآن از آن اوست و اگر پيامبر(ص) و اصحاب بدان مبادرت ورزند اين عمل كفرآميز است.
خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:
-آگاه نبودن پيامبر(ص) از رسالتش در آغاز وحى
-آگاه نبودن پيامبر(ص) از رسالتش در آغاز وحى


-فراموشى نبى اكرم اسلام بعضى از آيات قرآن را ما به نقد كامل تمام اين آراء در اين مختصر نمى‌توانيم بپردازيم ولى بطور خلاصه و كلى آراء بلاشر را مى‌توانيم بغير از آنچه قبلا ذكر كرديم به موارد ذيل نقد كنيم.
-فراموشى نبى اكرم اسلام بعضى از آيات قرآن را ما به نقد كامل تمام اين آراء در اين مختصر نمى‌توانيم بپردازيم ولى بطور خلاصه و كلى آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  را مى‌توانيم بغير از آنچه قبلا ذكر كرديم به موارد ذيل نقد كنيم.


بلاشر در خيلى از موارد(من‌جمله فراموش نمودن پيامبر(ص)بخشى از آيات)به روايات نقل شده در كتب اهل سنّت من‌جمله‌كتاب [[صحيح بخارى]] مراجعه و اين مسئله بازگو و براى خواننده خود ايجاد شبهه مى‌كند ولى به آياتى كه در زمينه‌ها
[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در خيلى از موارد(من‌جمله فراموش نمودن پيامبر(ص)بخشى از آيات)به روايات نقل شده در كتب اهل سنّت من‌جمله‌كتاب [[صحيح بخارى]] مراجعه و اين مسئله بازگو و براى خواننده خود ايجاد شبهه مى‌كند ولى به آياتى كه در زمينه‌ها
همچون عدم فراموشى پيامبر(ص)، سوره اعلى آيه 7 و 8 و سوره اسراء آيه 82 و واقف بودن رسول خدا(ص) به رسالت خود از همان آغاز بعثت'''«قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى»'''(سوره يوسف) آمده توجه نكرده و مطلب صحيح را ارائه نمى‌دهد.نقد ديگر بر او اين است كه در همان كتب، روايات متعارض در همين مسئله را از كتب اهل سنّت نقل نمى‌كند و به جمع‌آورى و نقد آنها نمى‌پردازد و تفكيك بين روايات صحيح و غير صحيح و سره از ناسره را در پيش نمى‌گيرد از نقل روايات آحاد و ضعف سندها و پژوهش در متن حديث (دراية الحديث) و مراجعه به كتب تفسير سخن به ميان نمى‌آورد و اگر در جايى ذكرى مى‌كند و دو دسته روايات را كنار هم قرار ميدهد بحث از مرجحات احاديث به ميان نمى‌آورد و در جاهايى همچون وعده الهى كه'''«انّ علينا جمعه و قرانه»'''(قيامت،17)كه تعارضى با سياست‌هاى پيامبر(ص)در توصيه به نگارش وحى ندارد نمى‌پردازد
همچون عدم فراموشى پيامبر(ص)، سوره اعلى آيه 7 و 8 و سوره اسراء آيه 82 و واقف بودن رسول خدا(ص) به رسالت خود از همان آغاز بعثت'''«قل هذه سبيلى ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى»'''(سوره يوسف) آمده توجه نكرده و مطلب صحيح را ارائه نمى‌دهد.نقد ديگر بر او اين است كه در همان كتب، روايات متعارض در همين مسئله را از كتب اهل سنّت نقل نمى‌كند و به جمع‌آورى و نقد آنها نمى‌پردازد و تفكيك بين روايات صحيح و غير صحيح و سره از ناسره را در پيش نمى‌گيرد از نقل روايات آحاد و ضعف سندها و پژوهش در متن حديث (دراية الحديث) و مراجعه به كتب تفسير سخن به ميان نمى‌آورد و اگر در جايى ذكرى مى‌كند و دو دسته روايات را كنار هم قرار ميدهد بحث از مرجحات احاديث به ميان نمى‌آورد و در جاهايى همچون وعده الهى كه'''«انّ علينا جمعه و قرانه»'''(قيامت،17)كه تعارضى با سياست‌هاى پيامبر(ص)در توصيه به نگارش وحى ندارد نمى‌پردازد


برخلاف نظر بلاشر ضرورت وجود كتابت و نگارش آيات در همان عصر رسالت احساس گرديد اين موضوع ارتباطى به ابتكار صحابه و اخذ صحابه از يهوديان و مسيحيان ندارد اين‌ها ادعاهايى است كه مدرك بر آنها ارائه نداده و در مواردى همچون اين مورد اگر آمده از تواريخى است كه در صحّت آنها شك است.و ديگر موضوع اختلاف قرائتها را در عدم تدوين بازگو مى‌كند كه اين از اساس واقعيت ندارد و بنابر عقيده محققان شيعه اختلاف قراءات و قرائت‌هاى خاص هريك از صحابه، ريشه‌اى در دوران رسول خدا(ص)ندارد.يا در صفحه 77 كتاب بيان مى‌كند شيعه علنا عثمان را متهم مى‌سازند در مصحفى كه جمع‌آورى و تدوين نموده در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف كرده است اينهم ازمواردى است كه از اساس واقعيت ندارد و منابع آنرا ذكر نمى‌كند آيا با حضور على(ع)در آن عصر و سكوت ايشان و نظارت دقيق بر عملكرد كميته،جايى براى اظهار نظر و حتى اعتراض شيعه باقى مى‌ماند؟لذا در سكوت على(ع) و ائمه اطهار(ع) و بيانات جامع علماى شيعه درباره قرآن و امضاى همان قرآن كه در عصر حكومت عثمان معمول بود.دليل محكم و قاطعى است بر اين‌كه قرآن در زمان عثمان مورد دستبرد قرار نگرفته است.بلاشر خط عربى را ناقص الاصل معرفى مى‌كند اما اين به هيچ‌وجه ايرادى نيست و خللى در حفظ و نگهدارى آيات به همان
برخلاف نظر [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  ضرورت وجود كتابت و نگارش آيات در همان عصر رسالت احساس گرديد اين موضوع ارتباطى به ابتكار صحابه و اخذ صحابه از يهوديان و مسيحيان ندارد اين‌ها ادعاهايى است كه مدرك بر آنها ارائه نداده و در مواردى همچون اين مورد اگر آمده از تواريخى است كه در صحّت آنها شك است.و ديگر موضوع اختلاف قرائتها را در عدم تدوين بازگو مى‌كند كه اين از اساس واقعيت ندارد و بنابر عقيده محققان شيعه اختلاف قراءات و قرائت‌هاى خاص هريك از صحابه، ريشه‌اى در دوران رسول خدا(ص)ندارد.يا در صفحه 77 كتاب بيان مى‌كند شيعه علنا عثمان را متهم مى‌سازند در مصحفى كه جمع‌آورى و تدوين نموده در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف كرده است اينهم ازمواردى است كه از اساس واقعيت ندارد و منابع آنرا ذكر نمى‌كند آيا با حضور على(ع)در آن عصر و سكوت ايشان و نظارت دقيق بر عملكرد كميته،جايى براى اظهار نظر و حتى اعتراض شيعه باقى مى‌ماند؟لذا در سكوت على(ع) و ائمه اطهار(ع) و بيانات جامع علماى شيعه درباره قرآن و امضاى همان قرآن كه در عصر حكومت عثمان معمول بود.دليل محكم و قاطعى است بر اين‌كه قرآن در زمان عثمان مورد دستبرد قرار نگرفته است.[[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  خط عربى را ناقص الاصل معرفى مى‌كند اما اين به هيچ‌وجه ايرادى نيست و خللى در حفظ و نگهدارى آيات به همان


صورت اوليه وارد نكرده است به دليل اينكه قرآن را شفاهى مى‌آموختند.(پاورقى [[رامیار، محمود|دكتر راميار]]،ذيل بحث) اضافه براين هرسال
صورت اوليه وارد نكرده است به دليل اينكه قرآن را شفاهى مى‌آموختند.(پاورقى [[رامیار، محمود|دكتر راميار]]،ذيل بحث) اضافه براين هرسال
پيغمبر خدا قرآن را با جبرئيل امين مقابله مى‌فرمود كه در سال آخر اين مقابله دوبار پيش آمد پس چگونه رأى بلاشر بر اين قرار مى‌گيرد كه كتابت و نگارش قرآن را زير سؤال ببرد و حفظ كامل قرآن را توسط بعضى از صحابه و قرائت آنها بر پيامبر(ص)را مورد شك و ترديد قرار دهد<ref>البيان، آيه اللّه خوئى،ص 278-255</ref>
پيغمبر خدا قرآن را با جبرئيل امين مقابله مى‌فرمود كه در سال آخر اين مقابله دوبار پيش آمد پس چگونه رأى [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  بر اين قرار مى‌گيرد كه كتابت و نگارش قرآن را زير سؤال ببرد و حفظ كامل قرآن را توسط بعضى از صحابه و قرائت آنها بر پيامبر(ص)را مورد شك و ترديد قرار دهد<ref>البيان، آيه اللّه خوئى،ص 278-255</ref>


از طرف ديگر مبناى دكتر بلاشر در كتاب معماى محمد(ص)كليه روايات اسلامى را غير قابل وثوق مى‌داند ولى در اين كتاب روايات را ذكر و به آنها استناد مى‌كند<ref>ترجمان وحى،شماره 2،دكتر مجتبوى</ref>
از طرف ديگر مبناى دكتر [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در كتاب معماى محمد(ص)كليه روايات اسلامى را غير قابل وثوق مى‌داند ولى در اين كتاب روايات را ذكر و به آنها استناد مى‌كند<ref>ترجمان وحى،شماره 2،دكتر مجتبوى</ref>


شايد همين‌گونه موضع گيرى‌هاست كه برخى از محققان را در صداقت و بى‌غرضى او دچار ترديد كرده است.
شايد همين‌گونه موضع گيرى‌هاست كه برخى از محققان را در صداقت و بى‌غرضى او دچار ترديد كرده است.


از موارد ديگرى كه آراء بلاشر را زير سؤال مى‌برد اين است كه روايات را كه نقل مى‌كند آنها را عرضه بر كتاب نمى‌كند
از موارد ديگرى كه آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  را زير سؤال مى‌برد اين است كه روايات را كه نقل مى‌كند آنها را عرضه بر كتاب نمى‌كند


زيرا اين از اصول ميان علماء اسلام است كه آنچه از احاديث، مخالف با كتاب باشد بايد كنار گذاشته شود كه بلاشر در هيچ موردى اين امر را انجام نداده و اگر موردى هم ذكر مى‌كند باز با روايت براى خواننده ايجاد ترديد و شبهه بوجود مى‌آورد.و يكى ديگر از موارد نقد بلاشر، اين است با آنكه از شيعيان و عقايد و آراء آنها صحبت مى‌كندولى هيچ وقت و در هيچ‌جا به كتب آنها مراجعه نمى‌كند و كتب علماء شيعه را مورد بررسى قرار نمى‌دهد و عقايد آنها را از كتب ايشان بيان نمى‌كند و به آنها استناد نمى‌كند و فقط آراء آنها را از كتب اهل سنّت اخذ و بيان مى‌كند و اگر در همه شبهه‌ها و ايرادهايى كه در كتاب بيان كرده است به كتب احاديث شيعه، تاريخ و آراء علماء آن مراجعه مى‌كرد شايد بحث و آراء او اينگونه بيان و طرح نمى‌شد.
زيرا اين از اصول ميان علماء اسلام است كه آنچه از احاديث، مخالف با كتاب باشد بايد كنار گذاشته شود كه [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  در هيچ موردى اين امر را انجام نداده و اگر موردى هم ذكر مى‌كند باز با روايت براى خواننده ايجاد ترديد و شبهه بوجود مى‌آورد.و يكى ديگر از موارد نقد [[بلاشر، رژیس|بلاشر]] ، اين است با آنكه از شيعيان و عقايد و آراء آنها صحبت مى‌كندولى هيچ وقت و در هيچ‌جا به كتب آنها مراجعه نمى‌كند و كتب علماء شيعه را مورد بررسى قرار نمى‌دهد و عقايد آنها را از كتب ايشان بيان نمى‌كند و به آنها استناد نمى‌كند و فقط آراء آنها را از كتب اهل سنّت اخذ و بيان مى‌كند و اگر در همه شبهه‌ها و ايرادهايى كه در كتاب بيان كرده است به كتب احاديث شيعه، تاريخ و آراء علماء آن مراجعه مى‌كرد شايد بحث و آراء او اينگونه بيان و طرح نمى‌شد.


اينها نقدهاى كلى به آراء بلاشر و نمونه‌هايى هم كه آمد بر شاهدى براى نقد آراء او بود.
اينها نقدهاى كلى به آراء [[بلاشر، رژیس|بلاشر]]  و نمونه‌هايى هم كه آمد بر شاهدى براى نقد آراء او بود.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش