۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لالدين' به 'لالدين') |
جز (جایگزینی متن - 'نالدين' به 'نالدين') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وى نزد شيخ نجمالدين، مراحل سير و سلوك را طى كرد و پس از مدت كوتاهى، خرقه خلافت گرفت و شيخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدين كبرى]] او را با القابى چون امام العارف، شرف الاسلام، مقدم الطائفه و حجة السالكين ستود. آنگاه به اشارت مراد خود، رهسپار بخارا شد و در اين شهر، در محله فتحآباد، خانقاهى بنا نهاد و در آنجا و نيز در مسجد صرافان، مجالس وعظ و اندرز بر پا كرد و مشتاقان و مريدانش، از اطراف و اكناف، به گرد او جمع شدند. وى در اين شهر، چنان شهرت و احترامى كسب كرد كه او را شيخ بزرگ خواندند و خاندانش به شاهان بخارا شهرت يافتند. | وى نزد شيخ نجمالدين، مراحل سير و سلوك را طى كرد و پس از مدت كوتاهى، خرقه خلافت گرفت و شيخ [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدين كبرى]] او را با القابى چون امام العارف، شرف الاسلام، مقدم الطائفه و حجة السالكين ستود. آنگاه به اشارت مراد خود، رهسپار بخارا شد و در اين شهر، در محله فتحآباد، خانقاهى بنا نهاد و در آنجا و نيز در مسجد صرافان، مجالس وعظ و اندرز بر پا كرد و مشتاقان و مريدانش، از اطراف و اكناف، به گرد او جمع شدند. وى در اين شهر، چنان شهرت و احترامى كسب كرد كه او را شيخ بزرگ خواندند و خاندانش به شاهان بخارا شهرت يافتند. | ||
سيور قوتى، مادر مسيحى منكوقاآن، وقتى در بخارا مدرسهاى بنا كرد، باخرزى را سرپرست و متولى آن گردانيد. خود منكوقاآن و وزير او، | سيور قوتى، مادر مسيحى منكوقاآن، وقتى در بخارا مدرسهاى بنا كرد، باخرزى را سرپرست و متولى آن گردانيد. خود منكوقاآن و وزير او، برهانالدين مسعود يلواج نيز شيخ را بزرگ مىشمردند. | ||
باخرزى با آنكه در بخارا، در شمار مشايخ بزرگ تصوف بود، باز از جمالالدين على بن ابراهيم كردرى، ابورشيد اصفهانى و احمد محبوبى حديث مىشنيد و روايت مىكرد. | باخرزى با آنكه در بخارا، در شمار مشايخ بزرگ تصوف بود، باز از جمالالدين على بن ابراهيم كردرى، ابورشيد اصفهانى و احمد محبوبى حديث مىشنيد و روايت مىكرد. |
ویرایش