مقامات بديع‌الزمان الهمذاني: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين'
جز (جایگزینی متن - '»و' به '» و')
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
خط ۵۷: خط ۵۷:
شاهكار بديع الزمان، مقامات اوست، يعنى قطعات نثر مسجع و مصنوعى كه در آن، حادثه يا لطيفه‌اى درباره قهرمان داستان روايت مى‌شود. قهرمان مقامات، مرد فاضل، جهانديده و فهميده‌اى است كه به سبب قدرناشناسى مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعى، از راه كلاشى، اخّاذى و حيله‌گرى روزگار مى‌گذراند و در واقع خود و ديگران را به تمسخر گرفته است. طنزپردازى، بديهه‌سازى، تمثيل‌آفرينى و حفظ سياق طبيعى كلام، در عين صنعتگرى، در اين اثر جمع است. نويسنده نقش‌پرداز زندگى قرن چهارم است و حوادث كتابش در شهرها و نواحى بزرگ اسلامى و ايرانى (از جمله بلخ، سجستان، كوفه، آذربايجان، گرگان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوين، موصل، شيراز، حلوان، شام، مراغه، نيشابور و سارى) مى‌گذرد.
شاهكار بديع الزمان، مقامات اوست، يعنى قطعات نثر مسجع و مصنوعى كه در آن، حادثه يا لطيفه‌اى درباره قهرمان داستان روايت مى‌شود. قهرمان مقامات، مرد فاضل، جهانديده و فهميده‌اى است كه به سبب قدرناشناسى مردم زمانه و نادرست بودن نظام اجتماعى، از راه كلاشى، اخّاذى و حيله‌گرى روزگار مى‌گذراند و در واقع خود و ديگران را به تمسخر گرفته است. طنزپردازى، بديهه‌سازى، تمثيل‌آفرينى و حفظ سياق طبيعى كلام، در عين صنعتگرى، در اين اثر جمع است. نويسنده نقش‌پرداز زندگى قرن چهارم است و حوادث كتابش در شهرها و نواحى بزرگ اسلامى و ايرانى (از جمله بلخ، سجستان، كوفه، آذربايجان، گرگان، اصفهان، اهواز، بغداد، بصره، بخارا، قزوين، موصل، شيراز، حلوان، شام، مراغه، نيشابور و سارى) مى‌گذرد.


او به وصف واقعگرايانه اخلاق، مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گويى در پرده‌هاى نمايشى كوتاهى، گوشه‌هاى زشت و محكوم شدنى جامعه را از نظر خواننده مى‌گذراند و كارش بى‌آنكه جنبه موعظه و نصيحت داشته باشد، آگاه كننده و افشاگرانه است. واقعگرايى وى در صحنه آرايى و آدم‌هاى مقامه‌هايش و گاه در سخنان آن‌ها نيز مشهود است، چنان‌كه در «المقامة الدينار» از مصطلحات و حتى دشنام‌هاى رايج ميان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده كرده، در «المقامة الرصافية» از اسرار دنياى دزدان، كف زنان و طراران پرده برداشته و در «المقامة الشامية»، اشارات وقيح جنسى را گنجانده است. با آن‌كه غالب مقامه‌ها به يك شيوه شروع و ختم مى‌شود- يعنى راوى هربار قهرمان را در قيافه جديدى مى‌بيند و نه چندان دير او را به جا مى‌آورد- تنوع و تازگى مناظر و حوادث و گاه، اشخاص فرعى حفظ مى‌شود؛ مثلاً شرح وضع مضحكى كه روستايى ساده دل در «المقامة البغدادية» دچار آن شده، يا وصف حمامى و دلاك‌ها در بخش اول از «المقامة الحلوانية» فراموش نشدنى است. در بخش دوم اين مقامه، ابوالفتح اسكندرى، حَجّامِ پرچانه‌اى است كه دلاك خاموش هزار و يك شب را به ياد مى‌آورد. حَجّام آسمان و ريسمان را به هم مى بافد و با گفتن آنچه از ادب و كلام و امثال شنيده، خواننده را مسحور قلم جادويى نويسنده مى‌كند. اما ابوالفتح اسكندرى غالباً به صورت دريوزه‌گرى شيّاد ظاهر مى‌شود كه، به زور زبان‌آورى و سخنورى، از حاضران پول مى‌گيرد و خرج عيّاشى مى‌كند. اين، تصويرِ طنزآميزى است از اديب آن دوران كه مى‌بايد دريوزه‌گر دربارها و درگاه‌ها باشد و براى پيشرفت كارش هر روز به رنگى درآيد و شكّاكانه و فرصت طلبانه دم را غنيمت بداند. بدين‌گونه ابوالفتح اسكندرى گاه به هيئت سلحشوران و يكه سواران («المقامة الفرارية»، «المقامة الملوكية»)، گاه به لباس گدايان با عصا و انبان («المقامة الاسدية»)، و گاه در زىِّ غازيان داوطلب، كه براى جهاد با كفار كمك گردآورى مى‌كردند، ظاهر مى‌شود («المقامة القزوينية»)، در مقامه‌اى ديگر هم مطرب ميخانه است و هم پيشنماز مسجد («الخمرية»)، و در همان حال، اديبى است نقاد و در شعرشناسى استاد («المقامة القريضية»)؛ بار ديگر در جلسه‌اى ادبى، درباره نثر اظهار نظر مى‌كند و چون طلب زيادت مى‌كنند او نيز زيادت مى‌طلبد («المقامة الجاحظيّة»)؛ گاه رباينده دستار شيطان («المقامة الابليسية») و گاه نيز دعانويس («المقامة الحِرزية» و «المقامة الاصفهانية») است.
او به وصف واقعگرايانه اخلاق، مرام و رفتار معاصران معتقد است؛ گويى در پرده‌هاى نمايشى كوتاهى، گوشه‌هاى زشت و محكوم شدنى جامعه را از نظر خواننده مى‌گذراند و كارش بى‌آنكه جنبه موعظه و نصيحت داشته باشد، آگاه كننده و افشاگرانه است. واقعگرايى وى در صحنه آرايى و آدم‌هاى مقامه‌هايش و گاه در سخنان آن‌ها نيز مشهود است، چنان‌كه در «المقامةالدينار» از مصطلحات و حتى دشنام‌هاى رايج ميان اوباش و ولگردان آن زمان استفاده كرده، در «المقامة الرصافية» از اسرار دنياى دزدان، كف زنان و طراران پرده برداشته و در «المقامة الشامية»، اشارات وقيح جنسى را گنجانده است. با آن‌كه غالب مقامه‌ها به يك شيوه شروع و ختم مى‌شود- يعنى راوى هربار قهرمان را در قيافه جديدى مى‌بيند و نه چندان دير او را به جا مى‌آورد- تنوع و تازگى مناظر و حوادث و گاه، اشخاص فرعى حفظ مى‌شود؛ مثلاً شرح وضع مضحكى كه روستايى ساده دل در «المقامة البغدادية» دچار آن شده، يا وصف حمامى و دلاك‌ها در بخش اول از «المقامة الحلوانية» فراموش نشدنى است. در بخش دوم اين مقامه، ابوالفتح اسكندرى، حَجّامِ پرچانه‌اى است كه دلاك خاموش هزار و يك شب را به ياد مى‌آورد. حَجّام آسمان و ريسمان را به هم مى بافد و با گفتن آنچه از ادب و كلام و امثال شنيده، خواننده را مسحور قلم جادويى نويسنده مى‌كند. اما ابوالفتح اسكندرى غالباً به صورت دريوزه‌گرى شيّاد ظاهر مى‌شود كه، به زور زبان‌آورى و سخنورى، از حاضران پول مى‌گيرد و خرج عيّاشى مى‌كند. اين، تصويرِ طنزآميزى است از اديب آن دوران كه مى‌بايد دريوزه‌گر دربارها و درگاه‌ها باشد و براى پيشرفت كارش هر روز به رنگى درآيد و شكّاكانه و فرصت طلبانه دم را غنيمت بداند. بدين‌گونه ابوالفتح اسكندرى گاه به هيئت سلحشوران و يكه سواران («المقامة الفرارية»، «المقامة الملوكية»)، گاه به لباس گدايان با عصا و انبان («المقامة الاسدية»)، و گاه در زىِّ غازيان داوطلب، كه براى جهاد با كفار كمك گردآورى مى‌كردند، ظاهر مى‌شود («المقامة القزوينية»)، در مقامه‌اى ديگر هم مطرب ميخانه است و هم پيشنماز مسجد («الخمرية»)، و در همان حال، اديبى است نقاد و در شعرشناسى استاد («المقامة القريضية»)؛ بار ديگر در جلسه‌اى ادبى، درباره نثر اظهار نظر مى‌كند و چون طلب زيادت مى‌كنند او نيز زيادت مى‌طلبد («المقامة الجاحظيّة»)؛ گاه رباينده دستار شيطان («المقامة الابليسية») و گاه نيز دعانويس («المقامة الحِرزية» و «المقامة الاصفهانية») است.


در «المقامة الوصية»، نويسنده موفق شده است كه پيش از مولير، افكار يك «خسيس» تمام عيار را بيان كند؛ اما شاهكار او «المقامة المضيرية» است كه در آن جزئيات خانه و زندگى و كسب و معيشت بازارى تازه به دوران رسيده‌اى را وصف كرده و توانسته است خصلت‌هاى گروه را در قالب فرد بنماياند.
در «المقامة الوصية»، نويسنده موفق شده است كه پيش از مولير، افكار يك «خسيس» تمام عيار را بيان كند؛ اما شاهكار او «المقامة المضيرية» است كه در آن جزئيات خانه و زندگى و كسب و معيشت بازارى تازه به دوران رسيده‌اى را وصف كرده و توانسته است خصلت‌هاى گروه را در قالب فرد بنماياند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش