سهروردی، یحیی بن حبش: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين'
جز (جایگزینی متن - 'شهاب الدين' به 'شهاب‌الدين')
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين')
خط ۵۵: خط ۵۵:
'''شهاب‌الدين يحيى بن حبش سهروردى'''، معروف به «شيخ اشراق»، از برجسته‌ترين چهره‌هاى حكمت اسلامى و فرهنگ ايران‌زمين و گوهرى تابناك در ميان همه فرزانگان عالم است.
'''شهاب‌الدين يحيى بن حبش سهروردى'''، معروف به «شيخ اشراق»، از برجسته‌ترين چهره‌هاى حكمت اسلامى و فرهنگ ايران‌زمين و گوهرى تابناك در ميان همه فرزانگان عالم است.


وى در سال 549ق، در قريه‌ى سهرورد زنجان ديده به جهان گشود. در مراغه نزد مجد الدين جيلى به تحصيل پرداخت و اصول فقه را آموخت. در همين شهر و در محضر همين استاد، با [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] همدرس بود.
وى در سال 549ق، در قريه‌ى سهرورد زنجان ديده به جهان گشود. در مراغه نزد مجدالدين جيلى به تحصيل پرداخت و اصول فقه را آموخت. در همين شهر و در محضر همين استاد، با [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] همدرس بود.


وى براى تكميل تحصيلات و معلومات خود از مراغه، راهى اصفهان شد و در اين شهر با افكار و آراى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ([[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) كه در آن زمان در كمال شهرت بود، آشنايى كامل يافت.
وى براى تكميل تحصيلات و معلومات خود از مراغه، راهى اصفهان شد و در اين شهر با افكار و آراى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ([[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]) كه در آن زمان در كمال شهرت بود، آشنايى كامل يافت.


وى در بيان مسائل، بى‌باك بود و صراحت لهجه او گاهى به فاش شدن اسرار سير و سلوك و رموز عرفان منجر مى‌شد. سرانجام، فقهاى قشرى عامه كه تنها به ظواهر شريعت توجه داشتند، عليه او شوريدند و سخنانش را خلاف اصول دين پنداشتند؛ تا جايى كه «ملك ظاهر» را به قتل او تشويق كردند. ملك كه در باطن به شيخ ارادت مى‌ورزيد، به خواسته فقها وقعى ننهاد و از قتل او ابا كرد. فقها هم بيكار ننشستند و شكوائيه‌ها نزد «صلاح الدين ايوبى» فرستادند و انجام اين كار را از او خواستند.
وى در بيان مسائل، بى‌باك بود و صراحت لهجه او گاهى به فاش شدن اسرار سير و سلوك و رموز عرفان منجر مى‌شد. سرانجام، فقهاى قشرى عامه كه تنها به ظواهر شريعت توجه داشتند، عليه او شوريدند و سخنانش را خلاف اصول دين پنداشتند؛ تا جايى كه «ملك ظاهر» را به قتل او تشويق كردند. ملك كه در باطن به شيخ ارادت مى‌ورزيد، به خواسته فقها وقعى ننهاد و از قتل او ابا كرد. فقها هم بيكار ننشستند و شكوائيه‌ها نزد «صلاحالدين ايوبى» فرستادند و انجام اين كار را از او خواستند.


صلاح الدين، به ملك ظاهر نامه‌اى نوشت و به بهانه برخى ملاحظات سياسى، دستور قتل او را داد. فقها هم به اصرار خود ادامه دادند؛ تا سرانجام، ملك ظاهر، برخلاف ميل باطنى خود، وى را در حلب زندانى كرد. ايشان در زندان در سن 36 يا 38 سالگى، در سال 587، به‌نحو مرموزى بدرود حيات گفت.
صلاحالدين، به ملك ظاهر نامه‌اى نوشت و به بهانه برخى ملاحظات سياسى، دستور قتل او را داد. فقها هم به اصرار خود ادامه دادند؛ تا سرانجام، ملك ظاهر، برخلاف ميل باطنى خود، وى را در حلب زندانى كرد. ايشان در زندان در سن 36 يا 38 سالگى، در سال 587، به‌نحو مرموزى بدرود حيات گفت.


اكثر تذكره‌نويسان اسلامى، توجه زيادى به دقايق حيات وى نداشته و حتى برخى او را با اعضاى خانواده معروف سهروردى كه از بزرگان عرفان و تصوف بوده‌اند، اشتباه كرده‌اند.
اكثر تذكره‌نويسان اسلامى، توجه زيادى به دقايق حيات وى نداشته و حتى برخى او را با اعضاى خانواده معروف سهروردى كه از بزرگان عرفان و تصوف بوده‌اند، اشتباه كرده‌اند.


فقط شاگرد و مريد او، شمس الدين شهرزورى است كه در «نزهة الارواح و روضة الافراح»، فصل مفصل و بسيار مهمى را در باره استاد خود نگاشته است، اما حتى اين شرح كه خواننده را با بسيارى از خصوصيات اخلاقى و فكرى وى آشنا مى‌سازد، در باره چگونگى تحولات دوره آخر حيات او مطالب كافى در دسترس قرار نمى‌دهد؛ فقط خواننده را با نابغه‌اى بزرگ آشنا مى‌سازد كه به علت حدت ذهن توأم با نوعى گستاخى و بى‌سياستى، دائما با علماى زمان خود در ستيز و مجادله بود و سرانجام، به‌نحوى كه آشكار نيست، قربانى اين امر شد.
فقط شاگرد و مريد او، شمسالدين شهرزورى است كه در «نزهة الارواح و روضة الافراح»، فصل مفصل و بسيار مهمى را در باره استاد خود نگاشته است، اما حتى اين شرح كه خواننده را با بسيارى از خصوصيات اخلاقى و فكرى وى آشنا مى‌سازد، در باره چگونگى تحولات دوره آخر حيات او مطالب كافى در دسترس قرار نمى‌دهد؛ فقط خواننده را با نابغه‌اى بزرگ آشنا مى‌سازد كه به علت حدت ذهن توأم با نوعى گستاخى و بى‌سياستى، دائما با علماى زمان خود در ستيز و مجادله بود و سرانجام، به‌نحوى كه آشكار نيست، قربانى اين امر شد.


چگونگى قتل و يا وفات وى، درخور تحقيق دقيق‌ترى است، نه فقط براى روشن كردن جريانات حيات او، بلكه چون چگونگى اين واقعه و علل آن، با تحولات بعدى عالم اسلامى و سير حكمت اسلامى، توأم است و كليدى است براى فهم اين مطلب.
چگونگى قتل و يا وفات وى، درخور تحقيق دقيق‌ترى است، نه فقط براى روشن كردن جريانات حيات او، بلكه چون چگونگى اين واقعه و علل آن، با تحولات بعدى عالم اسلامى و سير حكمت اسلامى، توأم است و كليدى است براى فهم اين مطلب.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش