۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | ||
1. نويسنده در مقدمهاش كه آن را در قم، سال 1385ش نوشته، چنين آورده است: «... هرچند بيش از چهارده قرن از حيات آن آخرين فرستاده خدا مىگذرد، ولى هر وقت سراغ مطالعه زندگى آن انسان برتر و آيينه كمال مىرويم يا از چشمه سخنان گهربار آن حضرت، جرعهاى مىنوشيم، طراوت و شادابى معنويت را با همه وجود، لمس مىكنيم. آنچه پيش روى شماست، گوشهاى از خلق و خوى نبوى و سيره رفتارى پيامبر خدا را، چه در زندگى شخصى و چه اجتماعى، نشان مىدهد...» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 1. نويسنده در مقدمهاش كه آن را در قم، سال 1385ش نوشته، چنين آورده است: «... هرچند بيش از چهارده قرن از حيات آن آخرين فرستاده خدا مىگذرد، ولى هر وقت سراغ مطالعه زندگى آن انسان برتر و آيينه كمال مىرويم يا از چشمه سخنان گهربار آن حضرت، جرعهاى مىنوشيم، طراوت و شادابى معنويت را با همه وجود، لمس مىكنيم. آنچه پيش روى شماست، گوشهاى از خلق و خوى نبوى و سيره رفتارى پيامبر خدا را، چه در زندگى شخصى و چه اجتماعى، نشان مىدهد...» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/10|ر.ك: مقدمه كتاب، ص10]]</ref> | ||
2. سادهزيستى، در همه مظاهر زندگى آن حضرت آشكار بود. رختخواب او پوستى بود كه داخل آن ليفه و پوشال خرما پر شده بود. بالش او نيز چنين بود. زيراندازش يك عبا بود كه گاهى هم آن را دولا مىكرد و بر آن مىنشست و يا مىخوابيد. اغلب بر حصيرى مىخوابيد و جز آن، زير آن حضرت چيزى نبود و چون به رختخواب مىرفت، به پهلوى راست مىخوابيد و دست راست خود را زير صورت راست خود قرار مىداد... <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 2. سادهزيستى، در همه مظاهر زندگى آن حضرت آشكار بود. رختخواب او پوستى بود كه داخل آن ليفه و پوشال خرما پر شده بود. بالش او نيز چنين بود. زيراندازش يك عبا بود كه گاهى هم آن را دولا مىكرد و بر آن مىنشست و يا مىخوابيد. اغلب بر حصيرى مىخوابيد و جز آن، زير آن حضرت چيزى نبود و چون به رختخواب مىرفت، به پهلوى راست مىخوابيد و دست راست خود را زير صورت راست خود قرار مىداد... <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/20|ر.ك: متن کتاب، ص20]]</ref> | ||
3. اى سوره عشق! | 3. اى سوره عشق! | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
اى نامت احمد! | اى نامت احمد! | ||
نامت بلند و جاودان باد، اى محمّد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | نامت بلند و جاودان باد، اى محمّد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/33|ر.ك: همان، ص33]]</ref> | ||
نويسنده محترم اين قطعه شعر را از كتاب ديگرش به نام «برگ و بار» نقل كرده است. | نويسنده محترم اين قطعه شعر را از كتاب ديگرش به نام «برگ و بار» نقل كرده است. | ||
4. هنر گوش دادن: صبورى و تحمل گاهى هم در بعد گوش دادن به سخنان ديگران تبلور پيدا مىكند. افراد عجول و كمظرفيّت تنها دوست دارند حرف بزنند؛ نه تحمّل گوش دادن دارند، نه حوصله اينكه تا پايان يافتن سخنان طرف، تحمل و سكوت كنند. حضرت رسول(ص) هم اصحاب را چنان عادت داده و تربيت كرده بود كه حرف گوينده را تا پايان گوش مىدادند و ساكت بودند تا از سخن گفتن فراغت يابد و هم خود آن حضرت هرگز كلام كسى را قطع نمىكرد: «من تكلم انصتوا له حتّى يفرغ». «و لا يقطع على أحد كلامه» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 4. هنر گوش دادن: صبورى و تحمل گاهى هم در بعد گوش دادن به سخنان ديگران تبلور پيدا مىكند. افراد عجول و كمظرفيّت تنها دوست دارند حرف بزنند؛ نه تحمّل گوش دادن دارند، نه حوصله اينكه تا پايان يافتن سخنان طرف، تحمل و سكوت كنند. حضرت رسول(ص) هم اصحاب را چنان عادت داده و تربيت كرده بود كه حرف گوينده را تا پايان گوش مىدادند و ساكت بودند تا از سخن گفتن فراغت يابد و هم خود آن حضرت هرگز كلام كسى را قطع نمىكرد: «من تكلم انصتوا له حتّى يفرغ». «و لا يقطع على أحد كلامه» <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/45|ر.ك: همان، ص45]]</ref> | ||
5. برخى از روى تنبلى و بىحالى، حاضر به پيادهروى نيستند. برخى هم اگر سواره رفت و آمد مىكنند، نوع وسيله نقليه برايشان مهم است و اگر مدتى بر وسيله عالى سوار مىشدهاند، عوض كردن آن و استفاده از مركب سادهتر برايشان دشوار است. اين نشانه نوعى وابستگى به «دنيا» است و تبديل شدن «وسيله» به «هدف»! پيامبر اكرم(ص) گاهى سوار اسب يا استر مىشد؛ گاهى سوار بر الاغ و گاهى هم سوار بر درازگوش بىپالان و كسى را هم همراه خود سوار مىكرد و اگر هم وسيلهاى نبود، پياده و يا بدون عبا و عمامه راه مىرفت. در تشييع جنازه شركت مىكرد و گاهى براى عيادت مريض به دورترين نقطه شهر مىرفت. اين نشان از حرّيت و وارستگى و زندگى مردمى و بىتكلّفى او دارد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 5. برخى از روى تنبلى و بىحالى، حاضر به پيادهروى نيستند. برخى هم اگر سواره رفت و آمد مىكنند، نوع وسيله نقليه برايشان مهم است و اگر مدتى بر وسيله عالى سوار مىشدهاند، عوض كردن آن و استفاده از مركب سادهتر برايشان دشوار است. اين نشانه نوعى وابستگى به «دنيا» است و تبديل شدن «وسيله» به «هدف»! پيامبر اكرم(ص) گاهى سوار اسب يا استر مىشد؛ گاهى سوار بر الاغ و گاهى هم سوار بر درازگوش بىپالان و كسى را هم همراه خود سوار مىكرد و اگر هم وسيلهاى نبود، پياده و يا بدون عبا و عمامه راه مىرفت. در تشييع جنازه شركت مىكرد و گاهى براى عيادت مريض به دورترين نقطه شهر مىرفت. اين نشان از حرّيت و وارستگى و زندگى مردمى و بىتكلّفى او دارد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/52|ر.ك: همان، ص52]]</ref>. | ||
6. رسول خدا(ص) چه در غذا خوردن و چه در آب نوشيدن «بسم اللَّه» و «الحمد للَّه» در آغاز و پايان مىگفت. هرگاه آب مىنوشيد، آب را بهصورت مكيدن مىنوشيد، نه با يك نفس و بهصورت بلعيدن و مىفرمود: درد كبد از بلعيدن آب به يك نفس پديد مىآيد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 6. رسول خدا(ص) چه در غذا خوردن و چه در آب نوشيدن «بسم اللَّه» و «الحمد للَّه» در آغاز و پايان مىگفت. هرگاه آب مىنوشيد، آب را بهصورت مكيدن مىنوشيد، نه با يك نفس و بهصورت بلعيدن و مىفرمود: درد كبد از بلعيدن آب به يك نفس پديد مىآيد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/78|ر.ك: همان، ص78]]</ref>. | ||
7. حضرت رسول(ص) پيوسته به ياد خدا بود، هم در دل و هم در زبان، هرگاه از مجلس برمىخاست مىگفت: «سُبحانَكَ اللّهمّ وَ بِحَمدِكَ...». هنگام خوابيدن، هنگام بيدار شدن از خواب، هنگام آمادگى براى نماز شب در رختخواب، سر سفره، بعد از غذا، هنگام سفر و... در همه حالات، دعا مىخواند و ياد خدا مىكرد. هنگام دعا مانند مسكينى كه غذا مىخواهد، متضرّعانه به درگاه خدا دست بلند مىكرد. روزى هفتاد بار مىگفت: «أستَغفِرُ اللَّه»، باآنكه معصوم بود و گناهى از حضرتش سر نزده بود. هنگام خواب به توصيه جبرئيل امين، «آية الكرسي» مىخواند <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 7. حضرت رسول(ص) پيوسته به ياد خدا بود، هم در دل و هم در زبان، هرگاه از مجلس برمىخاست مىگفت: «سُبحانَكَ اللّهمّ وَ بِحَمدِكَ...». هنگام خوابيدن، هنگام بيدار شدن از خواب، هنگام آمادگى براى نماز شب در رختخواب، سر سفره، بعد از غذا، هنگام سفر و... در همه حالات، دعا مىخواند و ياد خدا مىكرد. هنگام دعا مانند مسكينى كه غذا مىخواهد، متضرّعانه به درگاه خدا دست بلند مىكرد. روزى هفتاد بار مىگفت: «أستَغفِرُ اللَّه»، باآنكه معصوم بود و گناهى از حضرتش سر نزده بود. هنگام خواب به توصيه جبرئيل امين، «آية الكرسي» مىخواند <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/86|ر.ك: همان، ص86]]</ref>. | ||
8. هرگاه گروهى را به مأموريت نظامى مىفرستاد و كسى را به فرماندهى آنان مىگماشت، يكى از افراد مورد اطمينان خود را همراه او مىفرستاد تا كارها و خبرهاى او را مورد بررسى قرار دهد. وقتى كه فرماندهى را همراه جمعى به سريّه (مأموريت جنگى) اعزام مىكرد، او را بهخصوص به تقوا سفارش مىكرد، آنگاه عموم لشكريان را. سپس مىفرمود: به نام خدا و در راه خدا بجنگيد. با هركس كه كافر است بجنگيد، ولى نيرنگ نزنيد، خيانت نكنيد، كشتهها را مُثله نكنيد، به كودكان و صومعهنشينان كارى نداشته باشيد، درخت خرما را قطع نكنيد و آن را به آب غرق نكنيد و درختان ميوهدار را قطع نكنيد، زراعتها را آتش نزنيد، چه مىدانيد شايد به آنها نياز پيدا كرديد، چهارپايان حلالگوشت را پى نكنيد، مگر آنچه به خوردن آن ناچار شديد، وقتى با دشمن مسلمانان روبهرو شديد، آنان را به يكى از سه چيز فرا خوانيد: مسلمان شدن، جزيه دادن، دست از جنگ كشيدن؛ اگر هركدام را پذيرفتند از آنان بپذيريد و دست از آنان برداريد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/ | 8. هرگاه گروهى را به مأموريت نظامى مىفرستاد و كسى را به فرماندهى آنان مىگماشت، يكى از افراد مورد اطمينان خود را همراه او مىفرستاد تا كارها و خبرهاى او را مورد بررسى قرار دهد. وقتى كه فرماندهى را همراه جمعى به سريّه (مأموريت جنگى) اعزام مىكرد، او را بهخصوص به تقوا سفارش مىكرد، آنگاه عموم لشكريان را. سپس مىفرمود: به نام خدا و در راه خدا بجنگيد. با هركس كه كافر است بجنگيد، ولى نيرنگ نزنيد، خيانت نكنيد، كشتهها را مُثله نكنيد، به كودكان و صومعهنشينان كارى نداشته باشيد، درخت خرما را قطع نكنيد و آن را به آب غرق نكنيد و درختان ميوهدار را قطع نكنيد، زراعتها را آتش نزنيد، چه مىدانيد شايد به آنها نياز پيدا كرديد، چهارپايان حلالگوشت را پى نكنيد، مگر آنچه به خوردن آن ناچار شديد، وقتى با دشمن مسلمانان روبهرو شديد، آنان را به يكى از سه چيز فرا خوانيد: مسلمان شدن، جزيه دادن، دست از جنگ كشيدن؛ اگر هركدام را پذيرفتند از آنان بپذيريد و دست از آنان برداريد <ref>[[http://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/Text/5571/1/92|ر.ك: همان، ص92 و 93]]</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش