ابن هشام، عبدالملک بن هشام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' الدين' به '‌الدين'
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به '‌الدين')
خط ۴۶: خط ۴۶:
تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مى‌دانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود (قس: سقا، همانجا)، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست (قفطى، ذهبى، همانجاها). ابن هشام مى‌بايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مى‌كرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مى‌يافتند، تنها نام برخى به جا مانده است (نك‍: قاضى عياض، 134/3، 136) كه برجسته‌ترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است (همو، 84/3؛ ابن خير، 233-236؛ياقوت، 574/1؛ذهبى، 48/13).
تاريخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نيست، اما مى‌دانيم كه وى در اينجا كه آخرين منزل سفرهاى علمى او بود (قس: سقا، همانجا)، مقيم شد و تا پايان عمر در مصر زيست (قفطى، ذهبى، همانجاها). ابن هشام مى‌بايست پيش از ورود به مصر از بكائى استماع كرده باشد، زيرا وى در مصر سيره را روايت مى‌كرد. از گروه بسيارى كه در مجلس حديث ابن هشام حضور مى‌يافتند، تنها نام برخى به جا مانده است (نك‍: قاضى عياض، 134/3، 136) كه برجسته‌ترين آنان عبدالرحيم بن برقى راوى سيره در مصر است (همو، 84/3؛ ابن خير، 233-236؛ياقوت، 574/1؛ذهبى، 48/13).


ابن هشام در ادب و شعر نيز دستى توانا داشت و در اين زمينه پيشواى بلامنازع مصر به شمار مى‌آمد. شايد به همين سبب بود كه هنگام ورود شافعى در 198 ق814/ م به مصر (اسنوى، 12/1؛قاضى عياض، 382/1)، ابن هشام در ديدار از او درنگ كرد، اما چون يكديگر را ملاقات كردند، به انشاد شعر براى هم پرداختند و ابن هشام پس از اين ديدار شافعى را ستود (ذهبى، 429/10؛[[ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، 294/10). توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت مى‌توان در آنچه او از امتيازات شافعى دانسته، ملاحظه كرد (نك‍: قاضى عياض، 388/1؛[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، 96). جز لغت آنچه از دانش او در سيره بازتاب يافته، عموما به احاطۀ وى در نسب‌شناسى و شناخت گويندگان اشعار بازمى‌گردد. با اينهمه، به نظر مصححان سيره، وى اشعارى از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل كرده كه آشكارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظرى قطعى ابراز كند (سقا، «ف-ص»)، گر چه ابن هشام خود به تأكيد گفته كه از آوردن چنين اشعارى خوددارى كرده است (السيرة، 4/1). وى بنا بر گفتۀ سهيلى (همانجا) در 213 ق در گذشت، اما قفطى و ذهبى (همانجاها) نظر سهيلى را مردود دانسته و 218 ق را اختيار كرده‌اند. قمى (452/1) مرثيۀ ابن نباته در مرگ جمال الدين عبداللّه ابن هشام (نك‍: ابن نباته، 466) را به خطا رثاى شاعر در حق اين ابن هشام دانسته است.
ابن هشام در ادب و شعر نيز دستى توانا داشت و در اين زمينه پيشواى بلامنازع مصر به شمار مى‌آمد. شايد به همين سبب بود كه هنگام ورود شافعى در 198 ق814/ م به مصر (اسنوى، 12/1؛قاضى عياض، 382/1)، ابن هشام در ديدار از او درنگ كرد، اما چون يكديگر را ملاقات كردند، به انشاد شعر براى هم پرداختند و ابن هشام پس از اين ديدار شافعى را ستود (ذهبى، 429/10؛[[ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]]، 294/10). توجه ابن هشام را به نسب، ادب، لغت و فصاحت مى‌توان در آنچه او از امتيازات شافعى دانسته، ملاحظه كرد (نك‍: قاضى عياض، 388/1؛[[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، 96). جز لغت آنچه از دانش او در سيره بازتاب يافته، عموما به احاطۀ وى در نسب‌شناسى و شناخت گويندگان اشعار بازمى‌گردد. با اينهمه، به نظر مصححان سيره، وى اشعارى از [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نقل كرده كه آشكارا مجعول و سست است و نتوانسته دربارۀ آنها نظرى قطعى ابراز كند (سقا، «ف-ص»)، گر چه ابن هشام خود به تأكيد گفته كه از آوردن چنين اشعارى خوددارى كرده است (السيرة، 4/1). وى بنا بر گفتۀ سهيلى (همانجا) در 213 ق در گذشت، اما قفطى و ذهبى (همانجاها) نظر سهيلى را مردود دانسته و 218 ق را اختيار كرده‌اند. قمى (452/1) مرثيۀ ابن نباته در مرگ جمال‌الدين عبداللّه ابن هشام (نك‍: ابن نباته، 466) را به خطا رثاى شاعر در حق اين ابن هشام دانسته است.


==آثار==
==آثار==
خط ۹۰: خط ۹۰:
قمى، عباس، الكنى و الالقاب، تهران، 1397 ق؛
قمى، عباس، الكنى و الالقاب، تهران، 1397 ق؛


مقالح، عبدالعزيز، مقدمه بر التيجان (نك‍: ابن هشام در همين مآخذ)، مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سيرت رسول اللّه، تلخيص شرف الدين محمد بن عبداللّه، تهران، 1368 ش؛ياقوت، بلدان؛نيز: GAS
مقالح، عبدالعزيز، مقدمه بر التيجان (نك‍: ابن هشام در همين مآخذ)، مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصۀ سيرت رسول اللّه، تلخيص شرف‌الدين محمد بن عبداللّه، تهران، 1368 ش؛ياقوت، بلدان؛نيز: GAS
   
   
شرح حال ابن هشام از دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج 5
شرح حال ابن هشام از دائرة المعارف بزرگ اسلامى ج 5
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش