۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن ميثم بحرانى' به 'ابن ميثم بحرانى ') |
جز (جایگزینی متن - 'امير المؤمنين' به 'اميرالمؤمنين') |
||
| خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
كتاب حاضر، در آغاز با خطبهاى شيوا و بليغ و رسا آغاز مىشود. اين خطبه در عين اينكه از عذوبت خاصى برخوردار است، از لحاظ تعبير هم از فخامت ويژهاى بهرهمند است. مرحوم مير حبيب الله خويى پس از اين كه شرح خود را با آن خطبه افتتاح مىكند، مقدمهاى را تمهيد مىكند كه بسيار مفصل است. در اين مقدمه، انگيزه خود را براى اقدام به تدوين شرحى بر «نهج البلاغة» ذكر مىكند و يادآور مىشود كه كتاب «نهج البلاغة» ميان فضلا و دانشمندان و برجستگان، اهميت، شهرت و حيثيت خاصى كسب كرده و در نتيجه علما، به شرح و گزارش«نهج البلاغة» روى آوردهاند و شروح زيادى بر آن نوشتهاند كه در ميان اين شروح، چند شرح داراى شهرت بيشترى است؛ يكى از آن شروح، همنام همين شرح است و از قطب الدين راوندى مىباشد. شارح، در ادامه، از شرح ابن ابى الحديد معتزلى و شرح [[ابن میثم، میثم بن علی|ابن ميثم بحرانى]] ياد كرده است. | كتاب حاضر، در آغاز با خطبهاى شيوا و بليغ و رسا آغاز مىشود. اين خطبه در عين اينكه از عذوبت خاصى برخوردار است، از لحاظ تعبير هم از فخامت ويژهاى بهرهمند است. مرحوم مير حبيب الله خويى پس از اين كه شرح خود را با آن خطبه افتتاح مىكند، مقدمهاى را تمهيد مىكند كه بسيار مفصل است. در اين مقدمه، انگيزه خود را براى اقدام به تدوين شرحى بر «نهج البلاغة» ذكر مىكند و يادآور مىشود كه كتاب «نهج البلاغة» ميان فضلا و دانشمندان و برجستگان، اهميت، شهرت و حيثيت خاصى كسب كرده و در نتيجه علما، به شرح و گزارش«نهج البلاغة» روى آوردهاند و شروح زيادى بر آن نوشتهاند كه در ميان اين شروح، چند شرح داراى شهرت بيشترى است؛ يكى از آن شروح، همنام همين شرح است و از قطب الدين راوندى مىباشد. شارح، در ادامه، از شرح ابن ابى الحديد معتزلى و شرح [[ابن میثم، میثم بن علی|ابن ميثم بحرانى]] ياد كرده است. | ||
وى، با وجود اينكه اين شروح را از بهترين شروح معرفى مىكند، خود انتقاداتى بر آنها دارد و در ديباچه كتاب متذكر مىشود؛ بدين ترتيب كه شرح قطب الدين راوندى را، خالى از خصيصه تحقيق مىشمارد و شرح ابن ابى الحديد را تقريبا بهعنوان كالبدى بىروح معرفى مىكند و معتقد است كه در عين حال گرفتار نوعى اطناب ممل است و مباحث آن، بسيار كمرمق و بىجان است. او، همچنين مىگويد: مباحثى كه ابن ابى الحديد آورده، نمىتواند انسان را به جان، روح و ژرفاى سخنان على(ع) رهنمون سازد و با وجود اينكه از ميان اين شروح، نظر خوشترى نسبت به شرح [[ابن میثم، میثم بن علی|ابن ميثم بحرانى]] دارد، مع ذلك چون ملاحظه كرده است كه اين شرح، با آميزهاى از مباحث كلامى و حكمى آميخته است و در گزارش سخنان | وى، با وجود اينكه اين شروح را از بهترين شروح معرفى مىكند، خود انتقاداتى بر آنها دارد و در ديباچه كتاب متذكر مىشود؛ بدين ترتيب كه شرح قطب الدين راوندى را، خالى از خصيصه تحقيق مىشمارد و شرح ابن ابى الحديد را تقريبا بهعنوان كالبدى بىروح معرفى مىكند و معتقد است كه در عين حال گرفتار نوعى اطناب ممل است و مباحث آن، بسيار كمرمق و بىجان است. او، همچنين مىگويد: مباحثى كه ابن ابى الحديد آورده، نمىتواند انسان را به جان، روح و ژرفاى سخنان على(ع) رهنمون سازد و با وجود اينكه از ميان اين شروح، نظر خوشترى نسبت به شرح [[ابن میثم، میثم بن علی|ابن ميثم بحرانى]] دارد، مع ذلك چون ملاحظه كرده است كه اين شرح، با آميزهاى از مباحث كلامى و حكمى آميخته است و در گزارش سخنان اميرالمؤمنين، به روايات عامه استناد جسته، آن را هم مورد انتقاد قرار مىدهد و مىگويد: چون اين شروح، داراى عيب، نقص و نوعى كمبود است، من شرحى نسبتا جامع و رسا و كافى و تقريبا خالى از عيب و نقص آغاز كردم. | ||
ايشان، در مرحلهاى پس از اهتمام به آيات، در شرح و توضيح سخنان | ايشان، در مرحلهاى پس از اهتمام به آيات، در شرح و توضيح سخنان اميرالمؤمنين على(ع)، عنايت ويژهاى نسبت به اخبار و احاديث ائمه معصومين(ع)، مبذول مىكند و خيلى پاىبند است كه در زمينه گزارش سخنان على(ع)، به روايات ائمه(ع)، استناد جسته و به آنها استشهاد بكند. | ||
شايد نكتهاى كه موجب ناخوشنودى او نسبت به شروح ديگر «نهج البلاغة» شده و باعث شده است كه خود، از نو، با سبك خاص به شرح«نهج البلاغة» بپردازد، با همين مطلب پيوند مىخورد. | شايد نكتهاى كه موجب ناخوشنودى او نسبت به شروح ديگر «نهج البلاغة» شده و باعث شده است كه خود، از نو، با سبك خاص به شرح«نهج البلاغة» بپردازد، با همين مطلب پيوند مىخورد. | ||
| خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
ايشان، شرح هر خطبه را در بخشهاى مربوط به لغات و واژهها و مفاهيم و معانى آنها و تفسير و اعراب و قواعد زبان عربى دنبال كرده است. | ايشان، شرح هر خطبه را در بخشهاى مربوط به لغات و واژهها و مفاهيم و معانى آنها و تفسير و اعراب و قواعد زبان عربى دنبال كرده است. | ||
ديگر از مزاياى اين شرح، استفاده از روش شرح مزجى است، البته شايد شارحان ديگر نيز از اين روش استفاده كرده باشند، ولى ايشان بهعنوان يكى از خصيصههاى شرح خودش، اين مطلب را ياد مىكند و مىگويد: «هدف من اين بوده است كه مطالعه كننده وقتى كه خطبهها را توأم با شرح مىخواند، احساس گسستگى در بيان و كلام نكند؛ يعنى كافه سخن | ديگر از مزاياى اين شرح، استفاده از روش شرح مزجى است، البته شايد شارحان ديگر نيز از اين روش استفاده كرده باشند، ولى ايشان بهعنوان يكى از خصيصههاى شرح خودش، اين مطلب را ياد مىكند و مىگويد: «هدف من اين بوده است كه مطالعه كننده وقتى كه خطبهها را توأم با شرح مىخواند، احساس گسستگى در بيان و كلام نكند؛ يعنى كافه سخن اميرالمؤمنين با سخنى كه خود شارح بهعنوان شرح ذكر كرده، همدوش و همراه و همآهنگ است و از هم گسسته نيست». | ||
در اين ديباچه، بهعنوان مقدمه، مباحثى مطرح است كه اين مباحث به ضميمه مباحثى كه ايشان تحت عنوان مطالب مهم ذكر كرده است، مىتواند خود يك كتاب مستقلى در ادب عربى يا در فن بلاغت باشد. | در اين ديباچه، بهعنوان مقدمه، مباحثى مطرح است كه اين مباحث به ضميمه مباحثى كه ايشان تحت عنوان مطالب مهم ذكر كرده است، مىتواند خود يك كتاب مستقلى در ادب عربى يا در فن بلاغت باشد. | ||
| خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
در مطلب اول، سخنى ازحقيقت و مجاز به ميان مىآورد و بعد اين حقيقت و مجاز را از لحاظ لغوى بررسى مىكند؛ مثلا حقيقت و مجاز از لحاظ لغوى؛ يعنى چه؟ و چرا به آنها حقيقت و مجاز گفتهاند؟ و در ادامه بحث انواع حقيقت و مجاز، مثل حقيقت لغويه، حقيقت شرعيه و حقيقت عقليه، همچنين مجاز عقليه و مجاز شرعيه و نظاير اينها را ذكر مىكند و بعد وارد بحث مشترك و انواع اشتراك مىشود. | در مطلب اول، سخنى ازحقيقت و مجاز به ميان مىآورد و بعد اين حقيقت و مجاز را از لحاظ لغوى بررسى مىكند؛ مثلا حقيقت و مجاز از لحاظ لغوى؛ يعنى چه؟ و چرا به آنها حقيقت و مجاز گفتهاند؟ و در ادامه بحث انواع حقيقت و مجاز، مثل حقيقت لغويه، حقيقت شرعيه و حقيقت عقليه، همچنين مجاز عقليه و مجاز شرعيه و نظاير اينها را ذكر مىكند و بعد وارد بحث مشترك و انواع اشتراك مىشود. | ||
در مطلب دوم، پارهاى از مسائل و مباحث بلاغى را ذكر مىكند و معتقد است كه بسيارى از اين مباحث و هنرها در سخنهاى | در مطلب دوم، پارهاى از مسائل و مباحث بلاغى را ذكر مىكند و معتقد است كه بسيارى از اين مباحث و هنرها در سخنهاى اميرالمؤمنين(ع) به كار رفته است. مباحثى كه ايشان برمىشمارد، يكى، تشبيه است با تمام اركانش، دوم، استعاره و انواع آن، سوم، كنايه و اقسام آن، به اضافه محسنات بديعيه، از قبيل: حسن ابتدا، تخلص، طباق، مقابله، مراعات النظير و... | ||
در پايان بحث محسنات بديعيه، عنوان حذف را ذكر مىكند و آن را شرح داده، مىگويد: حذف، اين است كه انسان در سراسر سخن يا نوشته خود، يك يا چند حرف از حروف تهجى را به كار نبرد و يا انسان در سراسر سخنش از حروف بىنقطه استفاده بكند، چنانكه | در پايان بحث محسنات بديعيه، عنوان حذف را ذكر مىكند و آن را شرح داده، مىگويد: حذف، اين است كه انسان در سراسر سخن يا نوشته خود، يك يا چند حرف از حروف تهجى را به كار نبرد و يا انسان در سراسر سخنش از حروف بىنقطه استفاده بكند، چنانكه اميرالمؤمنين، على(ع)، خطبهاى دارد كه هرگز در آن حرف الف را استفاده نكرده و خطبهاى كه در آن فقط از حروف بىنقطه استفاده كرده است. | ||
مرحوم مير حبيب الله خويى، معتقد است كه | مرحوم مير حبيب الله خويى، معتقد است كه اميرالمؤمنين در ساير محسنات بديعيه نيز بسيار چيرهدست بوده است. | ||
مرحوم خويى، بعد از ذكر اين مقدمه مبسوط و بسيار گسترده، به شرح زندگانى | مرحوم خويى، بعد از ذكر اين مقدمه مبسوط و بسيار گسترده، به شرح زندگانى اميرالمؤمنين(ع)، آنگونه كه فراخور اين كتاب است، مىپردازد و هر يك از مباحث را زير عنوان «نور» مطرح مىكند؛ مثلا مىگويد: نور فى ميلاده، نور فى اسمه الثانى، نور فى نسبه الشريف، نور فى كناه الرفيعة، نور فى القابه الشامخة، نور فى شكله و صفته. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
ویرایش