۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (') |
جز (جایگزینی متن - ' (ع) ' به '(ع)') |
||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
وى «ظهور روش معنوى و سير و سلوك باطنى» را معلول مجموعهاى از عوامل همچون: 1. نفوذ و سرايت تعليمات معنوى اهل بيت(ع) كه در رأس آن بيانات علمى و تربيت عملى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] قرار گرفته بود؛ 2. مساعدتى كه گرفتارىهاى عمومى طبعا نسبت به اين مقصد داشت و 3. اين مسئله كه پيوسته جمعى از مردان خدا كه تربيتيافتگان اين مكتب بودند و در حال گمنامى زندگى مىكردند، در ميان مردم بودند و در مورد مناسب، از حق و حقيقت گوشههايى مىزدند، دانسته و معتقد است كه اين عوامل، موجب شد تا عدهاى در قرن دوم هجرى از همان اكثريت، به مجاهدتهاى باطنى و تصفيه نفس تمايل نموده و در خط «سير و سلوك» افتادند و جمعى ديگر، از عامه مردم به ارادت آنها برخاستند. | وى «ظهور روش معنوى و سير و سلوك باطنى» را معلول مجموعهاى از عوامل همچون: 1. نفوذ و سرايت تعليمات معنوى اهل بيت(ع) كه در رأس آن بيانات علمى و تربيت عملى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] قرار گرفته بود؛ 2. مساعدتى كه گرفتارىهاى عمومى طبعا نسبت به اين مقصد داشت و 3. اين مسئله كه پيوسته جمعى از مردان خدا كه تربيتيافتگان اين مكتب بودند و در حال گمنامى زندگى مىكردند، در ميان مردم بودند و در مورد مناسب، از حق و حقيقت گوشههايى مىزدند، دانسته و معتقد است كه اين عوامل، موجب شد تا عدهاى در قرن دوم هجرى از همان اكثريت، به مجاهدتهاى باطنى و تصفيه نفس تمايل نموده و در خط «سير و سلوك» افتادند و جمعى ديگر، از عامه مردم به ارادت آنها برخاستند. | ||
وى يكى از بهترين شواهدى كه دلالت بر سرچشمه گرفتن ظهور اين طايفه از تربيت ائمه شيعه (ع) دارد را اين دانسته كه همه اين طوايف، به استثناى يك طايفه، سلسله طريقت و ارشاد خود را به پيشواى اول شيعه منتسب مىسازند. | وى يكى از بهترين شواهدى كه دلالت بر سرچشمه گرفتن ظهور اين طايفه از تربيت ائمه شيعه(ع)دارد را اين دانسته كه همه اين طوايف، به استثناى يك طايفه، سلسله طريقت و ارشاد خود را به پيشواى اول شيعه منتسب مىسازند. | ||
علامه به فهم اين نكته نيز تأكيد دارد كه فساد و اختلالات موجود در روش و اعمال طايفهاى كه از يك مشرب و مسلك عمومى كلى منشعب شدهاند، دلالت بر فساد و بطلان اصول اولى آن طايفه نداشته و به همين سبب، بحث و كنجكاوى از چگونگى اصول اولى آنها را نبايد در روش و اعمال فرعى از آنها انجام داد، بلكه بايد به سراغ مواد اولى اصول آنها رفت. | علامه به فهم اين نكته نيز تأكيد دارد كه فساد و اختلالات موجود در روش و اعمال طايفهاى كه از يك مشرب و مسلك عمومى كلى منشعب شدهاند، دلالت بر فساد و بطلان اصول اولى آن طايفه نداشته و به همين سبب، بحث و كنجكاوى از چگونگى اصول اولى آنها را نبايد در روش و اعمال فرعى از آنها انجام داد، بلكه بايد به سراغ مواد اولى اصول آنها رفت. |
ویرایش