۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ف' به ': ف') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''سعادت از نگاه | '''سعادت از نگاه فارابى'''، ترجمه دو كتاب از ابونصر، محمد بن طرخان بن اوزلغ [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] (259 - 339ق) با عنوان «تحصيل السعادة» و «التنبيه على سبيل السعادة» مىباشد كه توسط علىاكبر جابرى مقدم، گردآورى و ترجمه شده است. | ||
انتشار نه چندان مطلوب آثار نگاشته [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و ناكافى بودن پژوهشهاى انجام شده در اين باب از نظر نويسنده و احساس نياز وى به بايسته بودن پرداختن به پرسش ماهيت و طبيعت تفكر اسلامى، انگيزه او از تدوين اين اثر بوده است. (مقدمه كتاب). | انتشار نه چندان مطلوب آثار نگاشته [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و ناكافى بودن پژوهشهاى انجام شده در اين باب از نظر نويسنده و احساس نياز وى به بايسته بودن پرداختن به پرسش ماهيت و طبيعت تفكر اسلامى، انگيزه او از تدوين اين اثر بوده است. (مقدمه كتاب). | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
پس مىتوان گفت كه اساس اجتماع، بر عقل و تفكر است و حاصل عقل و تفكر، علم و معرفت كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از آنها به فضيلت هم تعبير كرده است. به نظر او، فضايل و علومى كه نزد مردم حاصل گشته، بر چهار نوع است: | پس مىتوان گفت كه اساس اجتماع، بر عقل و تفكر است و حاصل عقل و تفكر، علم و معرفت كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] از آنها به فضيلت هم تعبير كرده است. به نظر او، فضايل و علومى كه نزد مردم حاصل گشته، بر چهار نوع است: | ||
# فضيلت نظرى كه با براهين يقينى تحقق يافته است؛ | |||
# معقولاتى كه بهوسيله اعيان خودشان و يا از طريق اقناعى تحقق يافته است؛ | |||
# دانشهاى برآمده از سه گروه بالا بر حسب تدرج امتها در كسب كمال و فضيلت. | |||
آنگاه، رئيس مدينه (انسان مختار) به تنظيم مراتب اين امتها بر پايه فضيلت فكرى آنها همت مىگمارد و در اين راه درمىيابد كه برخى از آنها به سعادت غائى نزديكند و برخى ديگر محاذى اين گروهاند و از اينجا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به يك تقسيم ثنايى در مدينه و اهل آن قائل مىشود: گروهى خاصهاند و گروهى عامه. عامه كسانى هستند كه در معرفت نظرى خود، به آنچه در بادى نظر حاصل مىشود و ميان مردم مشترك است، اعتماد مىكنند؛ درحالىكه گروه خاصه، به مرتبهاى والاتر مىروند، زيرا اين گروه، بر مقدماتى استوارتر و اصولى دقيقتر، اعتماد مىكنند و در پرتو اين تقسيم، رياست مدينه (دولت) منحصرا از آن كسى مىشود كه «اخص خواص» باشد و معرفت نظرى و عملى او در عصر خودش، والاترين معارف باشد و از علمى پيروى كند كه اهل مدينه خود را به «سعادت قصوى» برساند و اين علم «سيد همه علوم» است كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] آن را «فلسفه» يا «حكمت مطلق» مىخواند و از اينجاست كه چون ميان رئيس مدينه و فيلسوف - از نظرگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] - مقايسه مىكنيم، از لحاظ منطقى، ميان آن دو فرقى نمىيابيم؛ چه، هر دوى آنها، قدرت و قوت كسب فضايل نظرى و عملى را دارند و خداوندان ميراثِ عقلى گرانبها و وسيعى هستند و مىتوانند آن فضايل يا «مواريث» را به اهل مدينه تعليم بدهند؛ خواه از طريق برهانى و خواه از طريق اقناعى. حال اگر اين فضايل، بهصورت مثالهايى كه اهل مدينه آنها را تقليد مىكنند، در نظر گرفته شود و از تخيل آنها، تصديق لازم آيد، آن را «ملت» مىگويند و هرگاه اين معلومات بذاتها و به طريق برهانى در نظر گرفته شود، «فلسفه» خوانده مىشود، پس «ملت، محاكى فلسفه است» بلكه مىتوان گفت «آنچه را كه فلسفه بهصورت معقول يا متصوَّر اعطاء مىكند، ملت آن را بهصورت متخيل ارائه مىكند و به عبارت ديگر، از اين امور، آنچه را كه فلسفه به برهان تعليم مىكند، ملت در آنها به شيوه اقناع دست مىيازد... و فلسفه به زمان، مقدم بر ملت است.» | آنگاه، رئيس مدينه (انسان مختار) به تنظيم مراتب اين امتها بر پايه فضيلت فكرى آنها همت مىگمارد و در اين راه درمىيابد كه برخى از آنها به سعادت غائى نزديكند و برخى ديگر محاذى اين گروهاند و از اينجا [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به يك تقسيم ثنايى در مدينه و اهل آن قائل مىشود: گروهى خاصهاند و گروهى عامه. عامه كسانى هستند كه در معرفت نظرى خود، به آنچه در بادى نظر حاصل مىشود و ميان مردم مشترك است، اعتماد مىكنند؛ درحالىكه گروه خاصه، به مرتبهاى والاتر مىروند، زيرا اين گروه، بر مقدماتى استوارتر و اصولى دقيقتر، اعتماد مىكنند و در پرتو اين تقسيم، رياست مدينه (دولت) منحصرا از آن كسى مىشود كه «اخص خواص» باشد و معرفت نظرى و عملى او در عصر خودش، والاترين معارف باشد و از علمى پيروى كند كه اهل مدينه خود را به «سعادت قصوى» برساند و اين علم «سيد همه علوم» است كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] آن را «فلسفه» يا «حكمت مطلق» مىخواند و از اينجاست كه چون ميان رئيس مدينه و فيلسوف - از نظرگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] - مقايسه مىكنيم، از لحاظ منطقى، ميان آن دو فرقى نمىيابيم؛ چه، هر دوى آنها، قدرت و قوت كسب فضايل نظرى و عملى را دارند و خداوندان ميراثِ عقلى گرانبها و وسيعى هستند و مىتوانند آن فضايل يا «مواريث» را به اهل مدينه تعليم بدهند؛ خواه از طريق برهانى و خواه از طريق اقناعى. حال اگر اين فضايل، بهصورت مثالهايى كه اهل مدينه آنها را تقليد مىكنند، در نظر گرفته شود و از تخيل آنها، تصديق لازم آيد، آن را «ملت» مىگويند و هرگاه اين معلومات بذاتها و به طريق برهانى در نظر گرفته شود، «فلسفه» خوانده مىشود، پس «ملت، محاكى فلسفه است» بلكه مىتوان گفت «آنچه را كه فلسفه بهصورت معقول يا متصوَّر اعطاء مىكند، ملت آن را بهصورت متخيل ارائه مىكند و به عبارت ديگر، از اين امور، آنچه را كه فلسفه به برهان تعليم مىكند، ملت در آنها به شيوه اقناع دست مىيازد... و فلسفه به زمان، مقدم بر ملت است.» | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۵: | ||
# مقدمه و متن كتاب؛ | |||
# حلبى، علىاصغر «بحثى در رساله تحصيل السعادة [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]»، مجلات علوم اسلام، نشر دانش، خرداد و تير 1362 - شماره 16، برگرفته از پايگاه اطلاعرسانى نورمگز. | |||
ویرایش