۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب مشتمل بر مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف و متن اصلی در نه مشرع است که هر مشرع مشتمل بر چندین فصل و در مجموع بالغ بر پنجاه فصل است. | کتاب مشتمل بر مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف و متن اصلی در نه مشرع است که هر مشرع مشتمل بر چندین فصل و در مجموع بالغ بر پنجاه فصل است. | ||
شیخ اشراق این کتاب را با شیوه ابن سینا در کتاب اشارات و تنبیهات، تحریر و تنظیم نموده، آن را به نقد کشیده و تهذیب و تکمیل کرده است. متن کتاب یک متن تحلیلى - انتقادى است و نوآورى در همه بخشهاى آن - حداقل در تبیین - به چشم مىخورد...<ref>مقدمه مصحح، صفحه ده</ref>خود او در مقدمه، شیوه نگارش را چنین توضیح داده است: «باید دانست که من در این کتاب تـرتیبى را رعـایت نـکردهام و گاهى خود را ملتزم به علمى نساختهام، بلکه غرضم طرح بحث بوده است؛ گرچه مـمکن اسـت در این بحث کار به بررسى علوم مختلف کشیده شده باشد...<ref>مرادخانی، زهرا، ص42؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref> | شیخ اشراق این کتاب را با شیوه ابن سینا در کتاب اشارات و تنبیهات، تحریر و تنظیم نموده، آن را به نقد کشیده و تهذیب و تکمیل کرده است. متن کتاب یک متن تحلیلى - انتقادى است و نوآورى در همه بخشهاى آن - حداقل در تبیین - به چشم مىخورد....<ref>مقدمه مصحح، صفحه ده</ref>خود او در مقدمه، شیوه نگارش را چنین توضیح داده است: «باید دانست که من در این کتاب تـرتیبى را رعـایت نـکردهام و گاهى خود را ملتزم به علمى نساختهام، بلکه غرضم طرح بحث بوده است؛ گرچه مـمکن اسـت در این بحث کار به بررسى علوم مختلف کشیده شده باشد....<ref>مرادخانی، زهرا، ص42؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
سهروردى در مقدمه، این کتاب را به همه کسانى توصیه مىکند که تبحرى در علوم اسـتدلالى بـه دسـت نیاورده و بنابراین مسیر خود را در جهت حکمت متعالى اشـراق مـسدود کردهاند. وى در این مقدمه مىنویسد: «این کتاب داراى سه علم است که من به خواسته شما برادران نوشتهام. در این کتـاب مـباحث و قواعدى را آوردهام که در کتابهاى دیگر یافت نمىشود و بسیار سودمند است؛ آنـها نتیجه برداشتها و تأملات خود من است و درعینحال از روش مشائیان عدول نکردهام؛ گرچه نکات و لطایفى را در آن نهادهام که آنها بـه قـواعدى شـریف و افزون بر قواعد مشائیان اشاره دارد...<ref>همان، ص42-41؛ همان، ص2</ref> | سهروردى در مقدمه، این کتاب را به همه کسانى توصیه مىکند که تبحرى در علوم اسـتدلالى بـه دسـت نیاورده و بنابراین مسیر خود را در جهت حکمت متعالى اشـراق مـسدود کردهاند. وى در این مقدمه مىنویسد: «این کتاب داراى سه علم است که من به خواسته شما برادران نوشتهام. در این کتـاب مـباحث و قواعدى را آوردهام که در کتابهاى دیگر یافت نمىشود و بسیار سودمند است؛ آنـها نتیجه برداشتها و تأملات خود من است و درعینحال از روش مشائیان عدول نکردهام؛ گرچه نکات و لطایفى را در آن نهادهام که آنها بـه قـواعدى شـریف و افزون بر قواعد مشائیان اشاره دارد....<ref>همان، ص42-41؛ همان، ص2</ref> | ||
وی با پیشبینی اینکه پژوهشگران غیر ماهر در مطالعه «حكمة الإشراق» با چالش مواجه خواهند شد، جایگاه مطالعه کتاب را مشخص کرده و در مقدمه چنین مینویسد: این کتاب باید بعد از کتاب تلویحات و قبل از کتاب «حكمة الإشراق» خوانده شود؛ زیرا مادامی که انسان در علوم بحثى مهارت پیدا نکرده نمىتواند وارد بحث و تحقیق در حکمت اشراق گردد...<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه سیزده؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref> | وی با پیشبینی اینکه پژوهشگران غیر ماهر در مطالعه «حكمة الإشراق» با چالش مواجه خواهند شد، جایگاه مطالعه کتاب را مشخص کرده و در مقدمه چنین مینویسد: این کتاب باید بعد از کتاب تلویحات و قبل از کتاب «حكمة الإشراق» خوانده شود؛ زیرا مادامی که انسان در علوم بحثى مهارت پیدا نکرده نمىتواند وارد بحث و تحقیق در حکمت اشراق گردد....<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحه سیزده؛ مقدمه مؤلف، ص2</ref> | ||
وی رمزوار به چـگونگى انـتقال حـکمت اشراق از عهد باستان تا زمان خود اشاره مىکند؛ چنانکه از این اشارات برمىآید در نـظر او حـکمت حقیقى یکى است و حکیمانى که نام مىبرد همه شارحان یک حقیقت و مفسران یک پیام بودهاند. خمیره «حکمت خالده» که اساس آن از سوى هـرمس، والدالحـکماء، از طریق وحى و مکاشفه دریافت شده، بهوسیله دو سلسله از حکیمان ادامه یافته اسـت: دانـایان یونان و فرزانگان ایران. پس از اسلام ذوالنون مصرى در شاخه یونـانى و فـیثاغورسى و بـایزید بسطامى در شاخه ایرانى و خسروانى وارثان معنوى این حـکمت مـىشوند. خمیرهاى از حکماى خسروانى با طریقهاى از جریان فیثاغورسى و یونانى به هم مىپیوندند و به حـکیمانى مـىرسد که به «سکینه» یا مقام تمکین و یقـین و آرامـش قلبى دسـت یافتهاند...<ref>مرادخانی، زهرا، ص42</ref> | وی رمزوار به چـگونگى انـتقال حـکمت اشراق از عهد باستان تا زمان خود اشاره مىکند؛ چنانکه از این اشارات برمىآید در نـظر او حـکمت حقیقى یکى است و حکیمانى که نام مىبرد همه شارحان یک حقیقت و مفسران یک پیام بودهاند. خمیره «حکمت خالده» که اساس آن از سوى هـرمس، والدالحـکماء، از طریق وحى و مکاشفه دریافت شده، بهوسیله دو سلسله از حکیمان ادامه یافته اسـت: دانـایان یونان و فرزانگان ایران. پس از اسلام ذوالنون مصرى در شاخه یونـانى و فـیثاغورسى و بـایزید بسطامى در شاخه ایرانى و خسروانى وارثان معنوى این حـکمت مـىشوند. خمیرهاى از حکماى خسروانى با طریقهاى از جریان فیثاغورسى و یونانى به هم مىپیوندند و به حـکیمانى مـىرسد که به «سکینه» یا مقام تمکین و یقـین و آرامـش قلبى دسـت یافتهاند....<ref>مرادخانی، زهرا، ص42</ref> | ||
سهروردی مىگوید: انسان در زمره حـکیمان بـشمار نمىآید، مگر اینکه بر خمیره مقدس حکمت دست یابد و بر خـلع بـدن و عروج به عالم انوار توانا بـاشد و نیز نام حکیم جـز دربـاره کسى که مشاهده امور علوى کنـد و ذوق و تـألّه داشته باشد، به کار نمىرود...<ref>همان، ص42</ref> | سهروردی مىگوید: انسان در زمره حـکیمان بـشمار نمىآید، مگر اینکه بر خمیره مقدس حکمت دست یابد و بر خـلع بـدن و عروج به عالم انوار توانا بـاشد و نیز نام حکیم جـز دربـاره کسى که مشاهده امور علوى کنـد و ذوق و تـألّه داشته باشد، به کار نمىرود....<ref>همان، ص42</ref> | ||
شیخ در آغاز فصلها بهجاى اینکه موضوعات مورد بحث را تعریف کند و سپس اقسام و احکام آن را مورد بررسى و تحقیق قرار دهد، معمولاً با نقادى از نقطه نظرات منطقدانان درباره تعریف موضوعات منطق و تبیین احکام آنها آغاز مىکند و آنها را به چالش مىگیرد و پس از بیان نقطه ضعف آنها، نظر مختار خود را مطرح مىکند...<ref>مقدمه مصحح، صفحه پانزده</ref> | شیخ در آغاز فصلها بهجاى اینکه موضوعات مورد بحث را تعریف کند و سپس اقسام و احکام آن را مورد بررسى و تحقیق قرار دهد، معمولاً با نقادى از نقطه نظرات منطقدانان درباره تعریف موضوعات منطق و تبیین احکام آنها آغاز مىکند و آنها را به چالش مىگیرد و پس از بیان نقطه ضعف آنها، نظر مختار خود را مطرح مىکند....<ref>مقدمه مصحح، صفحه پانزده</ref> | ||
طولانیترین و مفصلترین بخش کتاب، مشرع پنجم در حدود دویست صفحه است و کوتاهترین بخش، مشرع هفتم در حدود ده صفحه است. مصححین در مقدمه به معرفی اجمالی بخشهای نهگانه کتاب پرداختهاند که خواننده میتواند با مطالعه آن بهاجمال از محتوای کتاب آگاهی یابد...<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده تا سیونه</ref> | طولانیترین و مفصلترین بخش کتاب، مشرع پنجم در حدود دویست صفحه است و کوتاهترین بخش، مشرع هفتم در حدود ده صفحه است. مصححین در مقدمه به معرفی اجمالی بخشهای نهگانه کتاب پرداختهاند که خواننده میتواند با مطالعه آن بهاجمال از محتوای کتاب آگاهی یابد....<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده تا سیونه</ref> | ||
شیخ اشراق، مغالطات را مهمترین بخش منطق مىداند و به همین دلیل بیش از دیگران در اینباره داد سخن داده و بهتفصیل به بحث پرداخته است. شیخ در خاتمه بخش مغالطه که خاتمه کتاب نیز هست مىگوید: این مواردى که درباره مغالطات در اینجا آوردیم، اصول وامهات مغالطه هستند و هیچ مغالطهاى بیرون از اینها نیست. ما این موارد را با ذکر مثال آوریم تا طبع انسانى کسب مهارت کند. من دریافتهام که مهمترین مسئله در منطق همانا توجه به بحث مغالطات است؛ زیراکه منطق، براى صیانت ذهن از خطا وضع شده است، بعضى از مسائل مهم منطق مانند انتاج شکل اول، از امور اولیه بوده، براى طبایع بهراحتى قابل فهمند. بقیه مسائل منطق در سودمندى متوسطند و چهبسا که بیشتر طبایع نسبت به آنها نیز شناخت اجمالى داشته باشند. مسائلى مانند قیاس عکس، قیاس دور و برگرداندن قیاس خلف به مستقیم نیز سود چندانى ندارند و هیچ فایدهاى جز کسب مهارت از آنها حاصل نمىشود و اما بحث مغالطات، امرى است بسیار دشوار و درعینحال بسیار مهم. مراتب علمى اهل تحقیق و جایگاه اهل نظر در مغالطات آشکار مىشود. بنابراین اگر در این کتاب هیچ مطلبى نبود جز این باب (مغالطات)، بهتنهایى بسیار گرانقدر و ارزشمند بود؛ درصورتىکه هر بخش از این کتاب، شامل مباحث جالب و ارزشمندى است و بیشتر آنها بىسابقه است...<ref>ر.ک: همان، صفحه سیونه و چهل</ref> | شیخ اشراق، مغالطات را مهمترین بخش منطق مىداند و به همین دلیل بیش از دیگران در اینباره داد سخن داده و بهتفصیل به بحث پرداخته است. شیخ در خاتمه بخش مغالطه که خاتمه کتاب نیز هست مىگوید: این مواردى که درباره مغالطات در اینجا آوردیم، اصول وامهات مغالطه هستند و هیچ مغالطهاى بیرون از اینها نیست. ما این موارد را با ذکر مثال آوریم تا طبع انسانى کسب مهارت کند. من دریافتهام که مهمترین مسئله در منطق همانا توجه به بحث مغالطات است؛ زیراکه منطق، براى صیانت ذهن از خطا وضع شده است، بعضى از مسائل مهم منطق مانند انتاج شکل اول، از امور اولیه بوده، براى طبایع بهراحتى قابل فهمند. بقیه مسائل منطق در سودمندى متوسطند و چهبسا که بیشتر طبایع نسبت به آنها نیز شناخت اجمالى داشته باشند. مسائلى مانند قیاس عکس، قیاس دور و برگرداندن قیاس خلف به مستقیم نیز سود چندانى ندارند و هیچ فایدهاى جز کسب مهارت از آنها حاصل نمىشود و اما بحث مغالطات، امرى است بسیار دشوار و درعینحال بسیار مهم. مراتب علمى اهل تحقیق و جایگاه اهل نظر در مغالطات آشکار مىشود. بنابراین اگر در این کتاب هیچ مطلبى نبود جز این باب (مغالطات)، بهتنهایى بسیار گرانقدر و ارزشمند بود؛ درصورتىکه هر بخش از این کتاب، شامل مباحث جالب و ارزشمندى است و بیشتر آنها بىسابقه است....<ref>ر.ک: همان، صفحه سیونه و چهل</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
براى ثبت نسخهبدلها، ابتدا کلمه و یا عبارت متن عیناً در پاورقى با شماره مخصوص ذکر شده و بعد از آن این علامت «:» و سپس نسخهبدلها ثبت گردیده و بلافاصله رموز نسخهها و یا منابع، نوشته شده است؛ درصورتىکه یکى از نسخهها، کلمه و یا عبارتى بیشتر از عبارت متن داشته، با علامت «+» و درصورتىکه کمتر از عبارت متن داشته، با علامت «-» مشخص گردیده است...<ref>ر.ک: همان، صفحه چهلوسه</ref> | براى ثبت نسخهبدلها، ابتدا کلمه و یا عبارت متن عیناً در پاورقى با شماره مخصوص ذکر شده و بعد از آن این علامت «:» و سپس نسخهبدلها ثبت گردیده و بلافاصله رموز نسخهها و یا منابع، نوشته شده است؛ درصورتىکه یکى از نسخهها، کلمه و یا عبارتى بیشتر از عبارت متن داشته، با علامت «+» و درصورتىکه کمتر از عبارت متن داشته، با علامت «-» مشخص گردیده است....<ref>ر.ک: همان، صفحه چهلوسه</ref> | ||
فهرست مطالب در ابتدا و نمایه الفاظ و اصطلاحات در انتهای کتاب آمده است. | فهرست مطالب در ابتدا و نمایه الفاظ و اصطلاحات در انتهای کتاب آمده است. |
ویرایش