۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
ايران در قرن اول هجرى - پس از آنكه مسلمين آن را فتح كردند - با ولا و محبت نسبت به اهلالبيت(ع) آشنايى نداشت. در قرن دوم همزمان با حكومت امويان بود كه تشيع در آن ريشه دوانيد و مردم با ولاى اهلالبيت(ع) تا حدّى مأنوس شدند. | ايران در قرن اول هجرى - پس از آنكه مسلمين آن را فتح كردند - با ولا و محبت نسبت به اهلالبيت(ع) آشنايى نداشت. در قرن دوم همزمان با حكومت امويان بود كه تشيع در آن ريشه دوانيد و مردم با ولاى اهلالبيت(ع) تا حدّى مأنوس شدند. | ||
تشيع در اواخر قرن دوم و سوم - در ثلث اول دوران حكومت بنى عباس و پس از اقامت امام رضا (ع) در خراسان - ظهور خود را آغاز كرد و در قرن چهارم و پنجم - همزمان با حكومت آل بويه - انتشار يافت و طىّ مدتى در عهد سلجوقيان گرفتار ركود و توقف گرديد؛ سرانجام در دوره حكومت مغولها (از قرن هفتم) دامنه تشيع در ايران رو به گسترش نهاد تاآنكه شاه اسماعيل صفوى در قرن دهم بر حكومت دست يافت و از همين قرن بود كه تشيع همه سرزمين ايران را زير پوشش خود گرفت <ref>متن كتاب، ص52 و 53</ref> | تشيع در اواخر قرن دوم و سوم - در ثلث اول دوران حكومت بنى عباس و پس از اقامت امام رضا (ع) در خراسان - ظهور خود را آغاز كرد و در قرن چهارم و پنجم - همزمان با حكومت آل بويه - انتشار يافت و طىّ مدتى در عهد سلجوقيان گرفتار ركود و توقف گرديد؛ سرانجام در دوره حكومت مغولها (از قرن هفتم) دامنه تشيع در ايران رو به گسترش نهاد تاآنكه شاه اسماعيل صفوى در قرن دهم بر حكومت دست يافت و از همين قرن بود كه تشيع همه سرزمين ايران را زير پوشش خود گرفت<ref>متن كتاب، ص52 و 53</ref> | ||
مؤلف درباره يكى از پادشاهان مغول به نام غازان و خدماتى كه به مذهب شيعه نموده و نيز تشرف او به اين مذهب مىگويد: | مؤلف درباره يكى از پادشاهان مغول به نام غازان و خدماتى كه به مذهب شيعه نموده و نيز تشرف او به اين مذهب مىگويد: | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
وى سه نهر از فرات حفر كرد كه يكى از آنها به شهر كربلا جارى مىشد. | وى سه نهر از فرات حفر كرد كه يكى از آنها به شهر كربلا جارى مىشد. | ||
و امثال اينگونه كارها كه موجب مىشود انسان به ظنّ قوى، او را شيعى بر شمارد؛ زيرا امثال اين كارها را غالباً جز كسى كه خون تشيع در عروق او جريان دارد انجام نمىدهد <ref>همان، ص36 و 37</ref> | و امثال اينگونه كارها كه موجب مىشود انسان به ظنّ قوى، او را شيعى بر شمارد؛ زيرا امثال اين كارها را غالباً جز كسى كه خون تشيع در عروق او جريان دارد انجام نمىدهد<ref>همان، ص36 و 37</ref> | ||
البته بايد توجه داشت عدهاى از اكراد در اين سرزمين بر مذهب اهل سنّت باقى ماندند (و در كردستان به سر مىبرند) و همچنين عدهاى از عربهاى جنوب (و مردمى از شمال و نيز گروهى از مردم زاهدان و بلوچستان ايران) پيرو مذهب اهل سنت مىباشند. وقتى چنين واقعيتى براى ما به مدد برهان و وجدان روشن شد، به اين نتيجه مىرسيم كه ايرانىها، همان مردمى هستند كه سالها پس از پيدايش تشيع، آن را پذيرا شدند و تشيع پس از قرنها توانست همه سرزمين ايران را در بر گيرد و اين تصور كه تشيع از ايران شروع شد را بايد تصورى واهى برشمرد. آيا صحيح است بگوييم آن پديدهاى كه همزمان با حيات نبىّ اكرم(ص) جوشيد و در عروق گروهى از صحابه برگزيده او جريان يافت، منبع آن را در قرن دهم در ايران جستجو كنيم؟ بايد از اين تصور واهى و اشتباه و بهتان بزرگ به خدا پناه برد؛ بلكه عناد و اصرار بر اختلاف، انسان را به آنجا مىكشاند كه دانسته و يا نادانسته وجود آفتاب را در حال طلوعش انكار مىكند و ديدگان او در رؤيت ماهتاب در شب چهارده از كار مىافتد. | البته بايد توجه داشت عدهاى از اكراد در اين سرزمين بر مذهب اهل سنّت باقى ماندند (و در كردستان به سر مىبرند) و همچنين عدهاى از عربهاى جنوب (و مردمى از شمال و نيز گروهى از مردم زاهدان و بلوچستان ايران) پيرو مذهب اهل سنت مىباشند. وقتى چنين واقعيتى براى ما به مدد برهان و وجدان روشن شد، به اين نتيجه مىرسيم كه ايرانىها، همان مردمى هستند كه سالها پس از پيدايش تشيع، آن را پذيرا شدند و تشيع پس از قرنها توانست همه سرزمين ايران را در بر گيرد و اين تصور كه تشيع از ايران شروع شد را بايد تصورى واهى برشمرد. آيا صحيح است بگوييم آن پديدهاى كه همزمان با حيات نبىّ اكرم(ص) جوشيد و در عروق گروهى از صحابه برگزيده او جريان يافت، منبع آن را در قرن دهم در ايران جستجو كنيم؟ بايد از اين تصور واهى و اشتباه و بهتان بزرگ به خدا پناه برد؛ بلكه عناد و اصرار بر اختلاف، انسان را به آنجا مىكشاند كه دانسته و يا نادانسته وجود آفتاب را در حال طلوعش انكار مىكند و ديدگان او در رؤيت ماهتاب در شب چهارده از كار مىافتد. | ||
هدف ما از اين سخن آن است كه اهل بصيرت و پويندگان حق را هشدارى باشد تا حقايق را از جادهاى مستقيم و روشن - و نه از طريقى گرفتار انحراف و اعوجاج كه انسان را از صراط مستقيم بهدور ساخته و موجب سقوط در چاه وَيل مىگردد - جويا گردند <ref>همان، ص53</ref> | هدف ما از اين سخن آن است كه اهل بصيرت و پويندگان حق را هشدارى باشد تا حقايق را از جادهاى مستقيم و روشن - و نه از طريقى گرفتار انحراف و اعوجاج كه انسان را از صراط مستقيم بهدور ساخته و موجب سقوط در چاه وَيل مىگردد - جويا گردند<ref>همان، ص53</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش