دولت حمدانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
خط ۴۶: خط ۴۶:
درباره اين اثر چند نكته گفتنى است:
درباره اين اثر چند نكته گفتنى است:


# در پيشگفتار كتاب چنين مى‌خوانيم كه از ميان دولت‌هاى اسلامى، دولت حمدانيان، يكى از دولت‌هاى بااهميت در دنياى اسلام است. همزمانى اين دولت بزرگ اسلامى با دولت آل بويه، قدرت سياسى- نظامى آن در بخش‌هاى وسيعى از سرزمين‌هاى اسلامى، رويارويى آن با صليبيان طى سال‌هاى متمادى، به علاوه بسيارى از مسائل ديگرى كه ضمن اين كتاب مورد بررسى قرار خواهد گرفت، اهميت اين دولت را بيش از پيش آشكار خواهد كرد. به علاوه، علائق شيعى اين دولت و برخورد آن با تفكر ناصبى‌گرى در جهان اسلام، از نقاط قوت آن است، به‌طورى‌كه طى سال‌هاى برقرارى حاكميت دولت حمدانى، تشيع در بسيارى از شهرهاى شامات، به‌ويژه حلب گسترش فراوان يافت و عالمان شيعه فراوانى از اين ديار برخاستند. كتاب الدولة الحمدانية في الموصل و الحلب، به‌رغم آنكه نزديك به چهل سال از تأليف آن مى‌گذرد، اما به دليل اتكاى نويسنده به اسناد و مدارك گسترده، همچنان به عنوان يك اثر مطلوب و سودمند درباره اين دوره تاريخى مطرح است <ref>پيشگفتار، ص 1-2</ref>
# در پيشگفتار كتاب چنين مى‌خوانيم كه از ميان دولت‌هاى اسلامى، دولت حمدانيان، يكى از دولت‌هاى بااهميت در دنياى اسلام است. همزمانى اين دولت بزرگ اسلامى با دولت آل بويه، قدرت سياسى- نظامى آن در بخش‌هاى وسيعى از سرزمين‌هاى اسلامى، رويارويى آن با صليبيان طى سال‌هاى متمادى، به علاوه بسيارى از مسائل ديگرى كه ضمن اين كتاب مورد بررسى قرار خواهد گرفت، اهميت اين دولت را بيش از پيش آشكار خواهد كرد. به علاوه، علائق شيعى اين دولت و برخورد آن با تفكر ناصبى‌گرى در جهان اسلام، از نقاط قوت آن است، به‌طورى‌كه طى سال‌هاى برقرارى حاكميت دولت حمدانى، تشيع در بسيارى از شهرهاى شامات، به‌ويژه حلب گسترش فراوان يافت و عالمان شيعه فراوانى از اين ديار برخاستند. كتاب الدولة الحمدانية في الموصل و الحلب، به‌رغم آنكه نزديك به چهل سال از تأليف آن مى‌گذرد، اما به دليل اتكاى نويسنده به اسناد و مدارك گسترده، همچنان به عنوان يك اثر مطلوب و سودمند درباره اين دوره تاريخى مطرح است<ref>پيشگفتار، ص 1-2</ref>
# با تأسف، مترجم محترم مقدمه‌اى براى اثر حاضر ننوشته و هدف و روشش را روشن نكرده است. به عنوان مثال مترجم محترم توضيح نداده است كه چگونه كتابى دو جلدى را از عربى به فارسى در يك جلد ترجمه كرده است؟! به‌طور معمول ترجمه يك صفحه عربى، در يك صفحه به زبان فارسى نمى‌گنجد و به حجمى بيشتر نياز دارد و اين مطلب عجيب است كه در اين اثر، قضيه عكس شده است: كتابى عربى در دو جلد كه در مجموع بيش از 700 صفحه دارد به فارسى در حجمى حدود 400 صفحه ترجمه شده است! آيا مترجم محترم مطلبى از متن اصلى را بدون ترجمه رها كرده و يا از نسخه ديگرى استفاده كرده كه حجمش كمتر بوده و مثلاً يك جلد بيشتر نبوده؟.... هيچ معلوم نيست. به نظر مى‌رسد توضيح اين مطالب لازم بود هر چند در اين گفتار ناشر نيز ترديدى نيست: «تسلط استاد بر زبان عربى و لطايف و دقايق آن، همراه با تسلط ايشان به زبان فارسى، ترجمه‌اى بديع و زيبا از اين اثر پديد آورده است» <ref>همان، ص 2</ref>
# با تأسف، مترجم محترم مقدمه‌اى براى اثر حاضر ننوشته و هدف و روشش را روشن نكرده است. به عنوان مثال مترجم محترم توضيح نداده است كه چگونه كتابى دو جلدى را از عربى به فارسى در يك جلد ترجمه كرده است؟! به‌طور معمول ترجمه يك صفحه عربى، در يك صفحه به زبان فارسى نمى‌گنجد و به حجمى بيشتر نياز دارد و اين مطلب عجيب است كه در اين اثر، قضيه عكس شده است: كتابى عربى در دو جلد كه در مجموع بيش از 700 صفحه دارد به فارسى در حجمى حدود 400 صفحه ترجمه شده است! آيا مترجم محترم مطلبى از متن اصلى را بدون ترجمه رها كرده و يا از نسخه ديگرى استفاده كرده كه حجمش كمتر بوده و مثلاً يك جلد بيشتر نبوده؟.... هيچ معلوم نيست. به نظر مى‌رسد توضيح اين مطالب لازم بود هر چند در اين گفتار ناشر نيز ترديدى نيست: «تسلط استاد بر زبان عربى و لطايف و دقايق آن، همراه با تسلط ايشان به زبان فارسى، ترجمه‌اى بديع و زيبا از اين اثر پديد آورده است»<ref>همان، ص 2</ref>
# در كتاب و ترجمه حاضر در مواردى سهو و اشتباه در نگارش و ويرايش مطالب ديده مى‌شود به‌طور مثال تاريخ دفاع فيصل سامر از رساله دكترايش سال 1935م قيد شده <ref>مقدمه ص 7</ref> در حالى كه اين تاريخ صحيح نيست و تاريخ درست عبارت از 1953م است كه در متن عربى آمده است <ref>سامر، فيصل، ج 1، ص 9</ref>؛ و اين البته خطاى چاپى است كه در ترجمه فارسى روى داده است. و مثال ديگر در صفحه هفت از فهرست مطالب عنوان بخش دوم به اين صورت نوشته شده: «همدانيان در حلب» در حالى كه «همدانيان» صحيح نيست و «همدان» غير از «حمدان» است.
# در كتاب و ترجمه حاضر در مواردى سهو و اشتباه در نگارش و ويرايش مطالب ديده مى‌شود به‌طور مثال تاريخ دفاع فيصل سامر از رساله دكترايش سال 1935م قيد شده<ref>مقدمه ص 7</ref> در حالى كه اين تاريخ صحيح نيست و تاريخ درست عبارت از 1953م است كه در متن عربى آمده است<ref>سامر، فيصل، ج 1، ص 9</ref>؛ و اين البته خطاى چاپى است كه در ترجمه فارسى روى داده است. و مثال ديگر در صفحه هفت از فهرست مطالب عنوان بخش دوم به اين صورت نوشته شده: «همدانيان در حلب» در حالى كه «همدانيان» صحيح نيست و «همدان» غير از «حمدان» است.
# مترجم در مورادى در پاورقى توضيحاتى نوشته است: به عنوان مثال آورده است كه: ديلميان مستكفى را خلع و المطيع للّه را به جايش نشانده بودند؛ ناصر الدولة با برداشتن نام المطيع للّه از خطبه و سكّه، در واقع برخلاف ديلميان اقدام مى‌كرد و عليه خليفه دست‌نشانده ايشان عصيان مى‌نمود. <ref>متن كتاب، ص 152، پاورقى 2</ref> او همچنين در مواردى به انتقاد پرداخته است: به طور مثال، نويسنده نوشته است مقبره‌هايى هم به زيد بن على، و عون بن الحسن، و ابراهيم بن جعفر صادق[ع] نسبت داده مى‌شود، همچنين مقبره‌هاى دختران امام حسن و امام هادى[ع] و غير اين دو امام. پيداست كه اين مقبره‌ها واقعى نيستند، بلكه زيارتگاه‌هايى هستند كه محض تبرك ساخته شده و پيوند مستحكمى با ميراث دينى توده دارد. وجود چنين ساختمان‌هايى در شهرهاى مختلف نتيجه دلبستگى عامه به ائمه است <ref>همان، ص 209</ref> ولى مترجم يادآور شده كه: اين مطلب، ديدگاه نويسنده كتاب است. پيداست نظر دقيق و كارشناسانه در اين زمينه نيازمند پژوهش جداگانه است و از تشكيك در يك مقبره، كه دلائل آن نيز معلوم نيست، نمى‌توان در ديگر مقابر بدون ارائه دليل قطعى تشكيك كرد <ref>همان، ص 209، پاورقى 3</ref> مترجم گاه سليقه و نظر شخصى خودش را يادآور شده است: مثلاً در موردى چنين نوشته: در اينجا پاتريارك مناسب‌تر است كه به «بطريق» تعريب شده است <ref>همان، ص 295، پاورقى 1</ref> البته برخلاف نظر مترجم محترم، «بطريق» تعريب «پاتريك» است نه «پاتريارك».
# مترجم در مورادى در پاورقى توضيحاتى نوشته است: به عنوان مثال آورده است كه: ديلميان مستكفى را خلع و المطيع للّه را به جايش نشانده بودند؛ ناصر الدولة با برداشتن نام المطيع للّه از خطبه و سكّه، در واقع برخلاف ديلميان اقدام مى‌كرد و عليه خليفه دست‌نشانده ايشان عصيان مى‌نمود.<ref>متن كتاب، ص 152، پاورقى 2</ref> او همچنين در مواردى به انتقاد پرداخته است: به طور مثال، نويسنده نوشته است مقبره‌هايى هم به زيد بن على، و عون بن الحسن، و ابراهيم بن جعفر صادق[ع] نسبت داده مى‌شود، همچنين مقبره‌هاى دختران امام حسن و امام هادى[ع] و غير اين دو امام. پيداست كه اين مقبره‌ها واقعى نيستند، بلكه زيارتگاه‌هايى هستند كه محض تبرك ساخته شده و پيوند مستحكمى با ميراث دينى توده دارد. وجود چنين ساختمان‌هايى در شهرهاى مختلف نتيجه دلبستگى عامه به ائمه است<ref>همان، ص 209</ref> ولى مترجم يادآور شده كه: اين مطلب، ديدگاه نويسنده كتاب است. پيداست نظر دقيق و كارشناسانه در اين زمينه نيازمند پژوهش جداگانه است و از تشكيك در يك مقبره، كه دلائل آن نيز معلوم نيست، نمى‌توان در ديگر مقابر بدون ارائه دليل قطعى تشكيك كرد<ref>همان، ص 209، پاورقى 3</ref> مترجم گاه سليقه و نظر شخصى خودش را يادآور شده است: مثلاً در موردى چنين نوشته: در اينجا پاتريارك مناسب‌تر است كه به «بطريق» تعريب شده است<ref>همان، ص 295، پاورقى 1</ref> البته برخلاف نظر مترجم محترم، «بطريق» تعريب «پاتريك» است نه «پاتريارك».


==پانويس ==
==پانويس ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش