۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#در بخش نخست كتاب، تاريخ و فلسفهى مذهب شيخيه مورد بررسى قرار گرفته است. | #در بخش نخست كتاب، تاريخ و فلسفهى مذهب شيخيه مورد بررسى قرار گرفته است. | ||
#:نويسنده در ابتدا شيخيه را اينگونه معرفى مىكند: «مذهب شيخيه، يا «شيخىگرى» يك نوع تشيع جديدى است كه در قرن دوازدهم هجرى قمرى از مذهب شيعهى اثناعشرى منشعب شده است و پيشواى آن، يك روحانى شيعى بسيار زاهدى بود كه بهوسيلهى اظهار بعضى نظريات تازه در مسائل معاد و معراج و مفهوم امامت، پيروان بسيارى پيدا كرد و روش تازهاى در تشيع به وجود آورد. اين روحانى، شيخ احمد احسائى بود» ...<ref>متن كتاب، ص 21</ref> | #:نويسنده در ابتدا شيخيه را اينگونه معرفى مىكند: «مذهب شيخيه، يا «شيخىگرى» يك نوع تشيع جديدى است كه در قرن دوازدهم هجرى قمرى از مذهب شيعهى اثناعشرى منشعب شده است و پيشواى آن، يك روحانى شيعى بسيار زاهدى بود كه بهوسيلهى اظهار بعضى نظريات تازه در مسائل معاد و معراج و مفهوم امامت، پيروان بسيارى پيدا كرد و روش تازهاى در تشيع به وجود آورد. اين روحانى، شيخ احمد احسائى بود» ...<ref>متن كتاب، ص 21</ref> | ||
#:شيخ احمد احسائى، سيد كاظم رشتى و حاج محمدكريمخان کرمانى پيشوايان شيخيه هستند كه نويسنده در ادامه، تأليفات آنها را ذكر كرده است ...<ref>همان، ص 41 - 43</ref> در آخر نيز اصول اعتقادات شيخ احمد كسائى را مورد بررسى قرار داده است ...<ref>همان، ص 49 - 65</ref> | #:شيخ احمد احسائى، سيد كاظم رشتى و حاج محمدكريمخان کرمانى پيشوايان شيخيه هستند كه نويسنده در ادامه، تأليفات آنها را ذكر كرده است ...<ref>همان، ص 41 - 43</ref>در آخر نيز اصول اعتقادات شيخ احمد كسائى را مورد بررسى قرار داده است ...<ref>همان، ص 49 - 65</ref> | ||
#بخش دوم كتاب به تاريخ و فلسفهى آئين بابيه اختصاص دارد. آئينهاى «بابىگرى» و «بهائىگرى» كه در اين كتاب از تاريخ و فلسفهى آنها تحقيق مىكنيم، در درجه اول از بعضى روايات شيعه و در درجه دوم از عقايد كلامى مذهب «شيخيه» سرچشمه گرفتهاند كه اكنون بهطور غير رسمى به تحولات تاريخى خود ادامه مىدهند ...<ref>همان، ص 68</ref> | #بخش دوم كتاب به تاريخ و فلسفهى آئين بابيه اختصاص دارد. آئينهاى «بابىگرى» و «بهائىگرى» كه در اين كتاب از تاريخ و فلسفهى آنها تحقيق مىكنيم، در درجه اول از بعضى روايات شيعه و در درجه دوم از عقايد كلامى مذهب «شيخيه» سرچشمه گرفتهاند كه اكنون بهطور غير رسمى به تحولات تاريخى خود ادامه مىدهند ...<ref>همان، ص 68</ref> | ||
#:بررسى عوامل فكرى و عقيدتى قيام سيد باب، عوامل اجتماعى قيام سيد باب، عقيده سيد باب در مسئله امامت، از جمله مباحث مطرحشده در اين بخش از كتاب است. چنانكه در مقدمه چاپ ششم اشارت شد، قيام باب و شورشهاى بابيان در شهرهاى ايران بر دولت قاجارى تنها معلول علل و عوامل فكرى و عقيدتى نبود، بلكه زمينههاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى قيام باب و پديد آمدن آئين او و شورش بابيان در بعضى شهرهاى ايران، بيشتر معلول و نتيجهى وجود اختلاف طبقاتى و نابسامانى اوضاع اقتصادى و اجتماعى بوده است ...<ref>همان، ص 83</ref> | #:بررسى عوامل فكرى و عقيدتى قيام سيد باب، عوامل اجتماعى قيام سيد باب، عقيده سيد باب در مسئله امامت، از جمله مباحث مطرحشده در اين بخش از كتاب است. چنانكه در مقدمه چاپ ششم اشارت شد، قيام باب و شورشهاى بابيان در شهرهاى ايران بر دولت قاجارى تنها معلول علل و عوامل فكرى و عقيدتى نبود، بلكه زمينههاى اجتماعى، اقتصادى و سياسى قيام باب و پديد آمدن آئين او و شورش بابيان در بعضى شهرهاى ايران، بيشتر معلول و نتيجهى وجود اختلاف طبقاتى و نابسامانى اوضاع اقتصادى و اجتماعى بوده است ...<ref>همان، ص 83</ref> | ||
#:نويسنده در انتهاى اين باب به بعضى از مهمترين و جالبترين احكام و حدود آئين باب اشارت و عين گفتار و نوشتار باب را از كتابهايش، بهويژه كتاب «بيان»، نقل كرده است ...<ref>همان، ص 147</ref> سيد باب، مهمترين احكامى را كه در آئين خود آورده، مربوط به ارث است، كه همه مواد آن با مواد ارث دين اسلام، مغاير و مخالف است. بهاءاللّه هم آنها را در آئينش وارد كرده است ...<ref>همان، ص 147</ref> از جمله بخشهاى قابل توجه در اين بخش از كتاب، مطالبى است كه نويسنده از كتاب «بيان» نقل كرده و به اغلاط عربى آن اشاره كرده است ...<ref>همان، ص 149</ref> | #:نويسنده در انتهاى اين باب به بعضى از مهمترين و جالبترين احكام و حدود آئين باب اشارت و عين گفتار و نوشتار باب را از كتابهايش، بهويژه كتاب «بيان»، نقل كرده است ...<ref>همان، ص 147</ref>سيد باب، مهمترين احكامى را كه در آئين خود آورده، مربوط به ارث است، كه همه مواد آن با مواد ارث دين اسلام، مغاير و مخالف است. بهاءاللّه هم آنها را در آئينش وارد كرده است ...<ref>همان، ص 147</ref>از جمله بخشهاى قابل توجه در اين بخش از كتاب، مطالبى است كه نويسنده از كتاب «بيان» نقل كرده و به اغلاط عربى آن اشاره كرده است ...<ref>همان، ص 149</ref> | ||
#نويسنده در بخش سوم به تاريخ و فلسفهى آئين بهاء (بهائىگرى) پرداخته است. نويسنده در اين بخش، از آئين بهائىگرى كه از آئين بابىگرى زاده شده و در حقيقت، از نظر تحول و تكامل، صورت مترقى و متكامل بابىگرى مىباشد، گفتگو كرده است. وى عوامل و علل پيدايش آئين بهاء و سر موفقيت بهاءاللّه را در دينآورى خود به دو دسته عوامل سياستهاى استعمارى خارجى و مقدمات و عوامل عقيدتى و مذهبى آئين باب تقسيم كرده است ...<ref>همان، ص 165</ref> | #نويسنده در بخش سوم به تاريخ و فلسفهى آئين بهاء (بهائىگرى) پرداخته است. نويسنده در اين بخش، از آئين بهائىگرى كه از آئين بابىگرى زاده شده و در حقيقت، از نظر تحول و تكامل، صورت مترقى و متكامل بابىگرى مىباشد، گفتگو كرده است. وى عوامل و علل پيدايش آئين بهاء و سر موفقيت بهاءاللّه را در دينآورى خود به دو دسته عوامل سياستهاى استعمارى خارجى و مقدمات و عوامل عقيدتى و مذهبى آئين باب تقسيم كرده است ...<ref>همان، ص 165</ref> | ||
#نويسنده در بخش آخر كتاب به بعضى افكار و خصوصيات مكتب اجتماعى - مذهبى كسروى، تحت عنوان «كسروىگرائى» كه طرفداران او آن را «پاكدينى» مىنامند، اشاره كرده است. وى پس از اشارهاى كوتاه به زندگى [[کسروی، احمد|احمد كسروى]]، تأليفات و افكار او را مورد بررسى قرار داده است. وى متذكر مىشود كه اگرچه بهطور صريح ديده نمىشود كه كسروى ادعاى پيامبرى كرده باشد، اما از مجموع سخنان و مقالات او، بهطور تلويحى، چنين استنباط مىشود كه او داعيه رهبرى دينى داشته و گويا دينآور جديدى بوده است؛ ازاينرو، مكتب خود را يك شيوه دينى به نام «پاكدينى» خوانده و آن مكتب دينى - اجتماعى خود را جايگزين اديان و مذاهب سابق مىشمرده است ...<ref>همان، ص 267</ref> | #نويسنده در بخش آخر كتاب به بعضى افكار و خصوصيات مكتب اجتماعى - مذهبى كسروى، تحت عنوان «كسروىگرائى» كه طرفداران او آن را «پاكدينى» مىنامند، اشاره كرده است. وى پس از اشارهاى كوتاه به زندگى [[کسروی، احمد|احمد كسروى]]، تأليفات و افكار او را مورد بررسى قرار داده است. وى متذكر مىشود كه اگرچه بهطور صريح ديده نمىشود كه كسروى ادعاى پيامبرى كرده باشد، اما از مجموع سخنان و مقالات او، بهطور تلويحى، چنين استنباط مىشود كه او داعيه رهبرى دينى داشته و گويا دينآور جديدى بوده است؛ ازاينرو، مكتب خود را يك شيوه دينى به نام «پاكدينى» خوانده و آن مكتب دينى - اجتماعى خود را جايگزين اديان و مذاهب سابق مىشمرده است ...<ref>همان، ص 267</ref> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
پيش از مقدمه چاپ ششم كتاب، متن نامه دستور ساواك براى توقيف چاپ اول كتاب آمده است ...<ref>متن كتاب، ص 11</ref> فهرست منابع و مطالب در انتهاى كتاب آمده است. نويسنده، برخى اصطلاحات اصولى و فقهى كتاب را به منابع اصلى شيعى ارجاع داده است؛ بهعنوان مثال اصل تخيير و اصول عقليه را به «كفايه» [[آخوند خراسانى]] ارجاع داده است ...<ref>همان، ص 22</ref> آدرس مطالب و برخى توضيحات و ارجاعات در پاورقى كتاب ذكر شده است. | پيش از مقدمه چاپ ششم كتاب، متن نامه دستور ساواك براى توقيف چاپ اول كتاب آمده است ...<ref>متن كتاب، ص 11</ref>فهرست منابع و مطالب در انتهاى كتاب آمده است. نويسنده، برخى اصطلاحات اصولى و فقهى كتاب را به منابع اصلى شيعى ارجاع داده است؛ بهعنوان مثال اصل تخيير و اصول عقليه را به «كفايه» [[آخوند خراسانى]] ارجاع داده است ...<ref>همان، ص 22</ref>آدرس مطالب و برخى توضيحات و ارجاعات در پاورقى كتاب ذكر شده است. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش