ممد الهمم در شرح فصوص الحكم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۷ مهٔ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:




«ممد الهمم در شرح فصوص الحكم»، شرحى است فارسى بر فصوص الحكم شيخ اكبر، محى الدين بن عربى كه حضرت استاد [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن‌زاده آملى]]، آن را در شهرستان آمل، حين تدريس فصوص، بر جمعى از طالبان معرفت و كمال املا نمود و پس از گذشت ساليانى، آن را مرتب و مهياى طبع و نشر كرد. استاد، در آخر كتاب پس از پايان يافتن ترجمه و شرح همه فصوص، فصى را به نام «فص حكمة عصمتية فى كلمة فاطمية» به عنوان مستدرك و متمم كتاب فصوص الحكم، اضافه فرموده است.
'''ممد الهمم در شرح فصوص الحكم'''، شرحى است فارسى بر فصوص الحكم شيخ اكبر، محى الدين بن عربى كه حضرت استاد [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن‌زاده آملى]]، آن را در شهرستان آمل، حين تدريس فصوص، بر جمعى از طالبان معرفت و كمال املا نمود و پس از گذشت ساليانى، آن را مرتب و مهياى طبع و نشر كرد. استاد، در آخر كتاب پس از پايان يافتن ترجمه و شرح همه فصوص، فصى را به نام «فص حكمة عصمتية فى كلمة فاطمية» به عنوان مستدرك و متمم كتاب فصوص الحكم، اضافه فرموده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۹: خط ۵۹:
پاره‌اى از مطالب كتاب «فصوص الحكم»، با توجه به ترجمه و شرح آن، اجمالا، عبارتند از: حمد عبدبا اقسام سه‌گانه‌اش(حمد قولى، حمد فعلى و حمد حالى)؛ حمد خالق با اقسام سه‌گانه‌اش؛ بيان رؤياى مؤلف؛ فص حكمة الهية فى كلمة آدمية(اسم در اصطلاح حكما و در اصطلاح عرفا، فيض اقدس و فيض مقدس، طبيعت در اصطلاح حكما، طبيعت در اصطلاح اهل عرفان...)؛ فص حكمة نفثية فى كلمة شيئية(نفث، در لغت، ارسال كردن نفس، انواع دعا و اقسام سائلين، جود خداوند و دعاى بندگان)؛ فص حكمة سبوحية فى كلمة نوحية(بحثى در معانى امكان در فلسفه و عرفان، قلب المؤمن عرش الرحمن، تشبيه و تنزيه)؛ فص حكمة قدوسية فى كلمة ادريسية(العلو نسبتان، و من اسمائه الحسنى العلى، فعالم الطبيعة صور فى مرآة واحدة)؛ فص حكمة مهيمية فى كلمة ابراهيمية... فص حكمة فردية فى كلمة محمدية(حكمت فردية به كلمه محمديه(ص) اختصاص دارد، محمد(ص) اوضح دليل بر رب خود است...).
پاره‌اى از مطالب كتاب «فصوص الحكم»، با توجه به ترجمه و شرح آن، اجمالا، عبارتند از: حمد عبدبا اقسام سه‌گانه‌اش(حمد قولى، حمد فعلى و حمد حالى)؛ حمد خالق با اقسام سه‌گانه‌اش؛ بيان رؤياى مؤلف؛ فص حكمة الهية فى كلمة آدمية(اسم در اصطلاح حكما و در اصطلاح عرفا، فيض اقدس و فيض مقدس، طبيعت در اصطلاح حكما، طبيعت در اصطلاح اهل عرفان...)؛ فص حكمة نفثية فى كلمة شيئية(نفث، در لغت، ارسال كردن نفس، انواع دعا و اقسام سائلين، جود خداوند و دعاى بندگان)؛ فص حكمة سبوحية فى كلمة نوحية(بحثى در معانى امكان در فلسفه و عرفان، قلب المؤمن عرش الرحمن، تشبيه و تنزيه)؛ فص حكمة قدوسية فى كلمة ادريسية(العلو نسبتان، و من اسمائه الحسنى العلى، فعالم الطبيعة صور فى مرآة واحدة)؛ فص حكمة مهيمية فى كلمة ابراهيمية... فص حكمة فردية فى كلمة محمدية(حكمت فردية به كلمه محمديه(ص) اختصاص دارد، محمد(ص) اوضح دليل بر رب خود است...).


دو نمونه از كار مؤلف و شارح: 1. مؤلف، در فص يكم مى‌گويد:...فاول ما القاه المالك على العبدمن ذلك، فص حكمة الهية فى كلمة آدمية...
دو نمونه از كار مؤلف و شارح:  


شارح، مى‌گويد: اول چيزى كه مالك، بر اين بنده، از آن كتاب، القا فرمود، فص حكمت الهيه در باره كلمه آدميت است. فص، نگين انگشتر است كه نام خود را بر آن حك مى‌كردند و گنجينه‌ها و خزاينشان را به آن مهر مى‌زدند، لذا قلب كلمه تامه را كه فص حلقه دو قوس نزولى و صعودى است و مجمع نقوش معارف و حقايق كه خلاصه و زبده هر چيز در او منتقش است، تعبير به فص كرده است و چون نگين، زينت است، آن‌گاه قلب انسان مزين مى‌شود كه نقوش معارف در آن منتقش شود...
#مؤلف، در فص يكم مى‌گويد:...فاول ما القاه المالك على العبدمن ذلك، فص حكمة الهية فى كلمة آدمية...
 
#:شارح، مى‌گويد: اول چيزى كه مالك، بر اين بنده، از آن كتاب، القا فرمود، فص حكمت الهيه در باره كلمه آدميت است. فص، نگين انگشتر است كه نام خود را بر آن حك مى‌كردند و گنجينه‌ها و خزاينشان را به آن مهر مى‌زدند، لذا قلب كلمه تامه را كه فص حلقه دو قوس نزولى و صعودى است و مجمع نقوش معارف و حقايق كه خلاصه و زبده هر چيز در او منتقش است، تعبير به فص كرده است و چون نگين، زينت است، آن‌گاه قلب انسان مزين مى‌شود كه نقوش معارف در آن منتقش شود...
2. مؤلف، در فص بيست و هفتم مى‌گويد: انما كانت حكمته فردية لانه اكمل موجود فى هذا النوع الانسانى و لهذا بدء به الامر و ختم فكان نبيا و آدم بين الماء و الطين ثم كان بنشأته العنصرية خاتم النبيين...
#مؤلف، در فص بيست و هفتم مى‌گويد: انما كانت حكمته فردية لانه اكمل موجود فى هذا النوع الانسانى و لهذا بدء به الامر و ختم فكان نبيا و آدم بين الماء و الطين ثم كان بنشأته العنصرية خاتم النبيين...


شارح، مى‌گويد: حكمت فرديه از آن روى به كلمه محمديه(ص) اختصاص دارد كه در اكمليت متفرد است، چه در نوع انسانى اكمل موجود است، لذا امر وجود به او آغاز شد كه در اول، روح او ايجاد شد و نبوت و رسالت بدو پايان يافت كه نبى بود و آدم بين ماء و طين بود، سپس به نشئه عنصرى‌اش خاتم نبيين است.
شارح، مى‌گويد: حكمت فرديه از آن روى به كلمه محمديه(ص) اختصاص دارد كه در اكمليت متفرد است، چه در نوع انسانى اكمل موجود است، لذا امر وجود به او آغاز شد كه در اول، روح او ايجاد شد و نبوت و رسالت بدو پايان يافت كه نبى بود و آدم بين ماء و طين بود، سپس به نشئه عنصرى‌اش خاتم نبيين است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش