۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
اهميت علل نحوى در علم نحو واضح است. از خلال اين كتاب به دست مىآيد كه احتمالاً [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]] | اهميت علل نحوى در علم نحو واضح است. از خلال اين كتاب به دست مىآيد كه احتمالاً [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]] استاد ورّاق بوده است و لذا كتابش را بر مبناى آراء [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]] نوشته است ...<ref>همان</ref> | ||
اين اثر از جمله آثارى است كه از اسلوبى روان برخوردار است و خواننده، بهراحتى مىتواند مطالب آن را بفهمد. البته محقق كتاب در تحقيق اين اثر با دشوارىهايى روبهرو بوده است؛ مهمتر از همه اينكه نويسنده، نحوىاى است كه احدى از او ياد نكرده است و شرححالنويسان، زندگانى او را ننوشتهاند و بااينكه صاحب اين اثرِ ارزشمند است، جزئيات زندگى او را ذكر نكردهاند ...<ref>همان</ref> | اين اثر از جمله آثارى است كه از اسلوبى روان برخوردار است و خواننده، بهراحتى مىتواند مطالب آن را بفهمد. البته محقق كتاب در تحقيق اين اثر با دشوارىهايى روبهرو بوده است؛ مهمتر از همه اينكه نويسنده، نحوىاى است كه احدى از او ياد نكرده است و شرححالنويسان، زندگانى او را ننوشتهاند و بااينكه صاحب اين اثرِ ارزشمند است، جزئيات زندگى او را ذكر نكردهاند ...<ref>همان</ref> | ||
[[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] | [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] كتابى را با عنوان «العلل في النحو» به قطرب محمد بن المستنير (ت 249ق)، نسبت داده است. همچنين در شرح حال مازنى (ت 206ق) نوشته كه او كتابى با نام «العلل في النحو» تأليف كرده و مشخص نيست كه چه بر سر اين دو كتاب آمده است. اولين كتابى كه به دست ما رسيده است، كتاب «الإيضاح في علل النحو» ابوالقاسم زجاجى (ت 337ق) است كه در آن، زجاجى علل نحوى را به علل تعليمى، قياسى و جدلى تقسيم كرده و هركدام را با مثالهايى توضيح داده است ...<ref>نبهان، عبدالإله احمد، ص 203</ref> | ||
در همين قرن، نحو به كمال رسيد و آثار فراوانى تأليف شد و علماى نحو به بحث علل و استنباط آن اهتمام ورزيدند. ابن جنى (ت 392ق) بسيارى از علل را در كتابش «الخصائص» و «المصنف في شرح تصريف المازني» ذكر كرد و الورّاق نيز معاصر ابن جنى بود كه با كتاب «العلل في النحو» به بحث علل در نحو پرداخت. | در همين قرن، نحو به كمال رسيد و آثار فراوانى تأليف شد و علماى نحو به بحث علل و استنباط آن اهتمام ورزيدند. ابن جنى (ت 392ق) بسيارى از علل را در كتابش «الخصائص» و «المصنف في شرح تصريف المازني» ذكر كرد و الورّاق نيز معاصر ابن جنى بود كه با كتاب «العلل في النحو» به بحث علل در نحو پرداخت. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
كتاب «العلل في النحو» از جمله آثارى است كه تا چندى پيش نزد معاصرين ناشناخته بود و آن را جزء آثار مفقود مىشمردند تا اينكه يك نسخه خطى از آن در دارالكتب تونس پيدا شد ...<ref>همان</ref> | كتاب «العلل في النحو» از جمله آثارى است كه تا چندى پيش نزد معاصرين ناشناخته بود و آن را جزء آثار مفقود مىشمردند تا اينكه يك نسخه خطى از آن در دارالكتب تونس پيدا شد ...<ref>همان</ref> | ||
ورّاق شيوه زجاجى را در تقسيم علل پيروى نكرد و كتابش را در 62 باب تأليف نمود و از [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]] | ورّاق شيوه زجاجى را در تقسيم علل پيروى نكرد و كتابش را در 62 باب تأليف نمود و از [[سیبویه، عمرو بن عثمان|سيبويه]] در نامگذارى ابواب پيروى نمود. | ||
مطالعه كتاب، اين مطلب را بر ما آشكار مىكند كه ورّاق همانند نحويون ديگر در ذيل عنوان يك باب از موضوع آن باب بحث نكرده است، بلكه بلافاصله به ذكر علل متعلق به آن موضوع پرداخته است. چهبسا ورّاق مفروض گرفته كه خواننده كتابش قضاياى علم نحو را بهخوبى مىداند و نيازى به تلخيص مطالب نحو نيست. تنها انگيزه او ذكر علل مختص به هر باب است؛ بهعنوان مثال در باب حروف قَسَم، اين حروف را شماره و عمل و اوضاع و شواهد استعمال حروف قسم را ذكر نكرده است و فوراً به طرح اين سؤال و پاسخ به آن پرداخته است: «چرا اصل حروف قَسَم باء است؟» ...<ref>همان، ص 204</ref> | مطالعه كتاب، اين مطلب را بر ما آشكار مىكند كه ورّاق همانند نحويون ديگر در ذيل عنوان يك باب از موضوع آن باب بحث نكرده است، بلكه بلافاصله به ذكر علل متعلق به آن موضوع پرداخته است. چهبسا ورّاق مفروض گرفته كه خواننده كتابش قضاياى علم نحو را بهخوبى مىداند و نيازى به تلخيص مطالب نحو نيست. تنها انگيزه او ذكر علل مختص به هر باب است؛ بهعنوان مثال در باب حروف قَسَم، اين حروف را شماره و عمل و اوضاع و شواهد استعمال حروف قسم را ذكر نكرده است و فوراً به طرح اين سؤال و پاسخ به آن پرداخته است: «چرا اصل حروف قَسَم باء است؟» ...<ref>همان، ص 204</ref> |
ویرایش