۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' »' به '»') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
در فصل اول کتاب ابتدا حيات علامه امينى و آثار او بررسى شده است. پس از آن شخصيت علامه امينى در چهار بخش زير، ترسيم گرديده است: | در فصل اول کتاب ابتدا حيات علامه امينى و آثار او بررسى شده است. پس از آن شخصيت علامه امينى در چهار بخش زير، ترسيم گرديده است: | ||
الف) شناخت تكليف: بزرگمردان تاريخ ازآنرو به قلههاى كمال دست يافتند كه به تناسب استعداد و زمان خويش، تكليف خود را شناختند و تكاليف خود را در لحظه و زمان خود با تمام وجود به انجام رساندند؛ مترجم معتقد است علامه نيز همواره درصدد شناخت تكليف بود تا نقشى تازه بر ايوان هستى به يادگار نهد و شعرى جديد از حق و عدالت و فضيلت بسرايد و چه نيكو سرود شعر همواره تاريخ، شعر حقيقت انسان، شعر كمالطلبى بشر و شعر حماسه «[[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] » را ...<ref>نمتن کتاب، ص23</ref> | الف) شناخت تكليف: بزرگمردان تاريخ ازآنرو به قلههاى كمال دست يافتند كه به تناسب استعداد و زمان خويش، تكليف خود را شناختند و تكاليف خود را در لحظه و زمان خود با تمام وجود به انجام رساندند؛ مترجم معتقد است علامه نيز همواره درصدد شناخت تكليف بود تا نقشى تازه بر ايوان هستى به يادگار نهد و شعرى جديد از حق و عدالت و فضيلت بسرايد و چه نيكو سرود شعر همواره تاريخ، شعر حقيقت انسان، شعر كمالطلبى بشر و شعر حماسه «[[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]» را ...<ref>نمتن کتاب، ص23</ref> | ||
ب) عشق به اهل بيت(ع): علامه امينى، فانى در عشق آل الله(ع) بود. ايشان، پروانهاى پرسوخته در آتش عشق بودند كه هيچگاه از تلاش و پويش، تا آخرين دم حيات، دست نكشيد تا سوخت و فانى و وجهاللهى شد و باقى ماند (همان، ص28). به اعتقاد مترجم، آثار علامه، همه گواه عشق سوزان ايشان است؛ «[[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]] » با فرياد حقيقتطلبى، افشاى رازهاى ناگفته و شعرهاى ناخوانده، امت اسلام را به دريافت حقيقت و وحدت صفوف اسلامى، تحت لواى آل محمد(ص) فرا مىخواند و آن اجابت امت اسلام، بلكه همه انسانهاى آزاده از هر مذهب و دينى، به نداى جاودانه اين رادمرد علوى است ...<ref>نهمان، ص33</ref> | ب) عشق به اهل بيت(ع): علامه امينى، فانى در عشق آل الله(ع) بود. ايشان، پروانهاى پرسوخته در آتش عشق بودند كه هيچگاه از تلاش و پويش، تا آخرين دم حيات، دست نكشيد تا سوخت و فانى و وجهاللهى شد و باقى ماند (همان، ص28). به اعتقاد مترجم، آثار علامه، همه گواه عشق سوزان ايشان است؛ «[[الغدير في الكتاب و السنة و الأدب|الغدير]]» با فرياد حقيقتطلبى، افشاى رازهاى ناگفته و شعرهاى ناخوانده، امت اسلام را به دريافت حقيقت و وحدت صفوف اسلامى، تحت لواى آل محمد(ص) فرا مىخواند و آن اجابت امت اسلام، بلكه همه انسانهاى آزاده از هر مذهب و دينى، به نداى جاودانه اين رادمرد علوى است ...<ref>نهمان، ص33</ref> | ||
ج) عشق به قرآن كريم و امور معنوى: مترجم به اين نكته اصرار دارد كه لحظهلحظه از سرزمين عمر علامه امينى، روشن از آفتاب عشق و مهر معنويت و قرآن و اهل بيت(ع) بود كه اگر جز اين بود، ساقى كوثر از شراب طهور در كام جانش فرو نمىريخت و او را سرمست نمىكرد و او را از هر چه جز خداست، تطهير نمىنمود ...<ref>نهمان، ص46-47</ref> | ج) عشق به قرآن كريم و امور معنوى: مترجم به اين نكته اصرار دارد كه لحظهلحظه از سرزمين عمر علامه امينى، روشن از آفتاب عشق و مهر معنويت و قرآن و اهل بيت(ع) بود كه اگر جز اين بود، ساقى كوثر از شراب طهور در كام جانش فرو نمىريخت و او را سرمست نمىكرد و او را از هر چه جز خداست، تطهير نمىنمود ...<ref>نهمان، ص46-47</ref> |
ویرایش