۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
فصل ششم، ناسره بودن شوری در خلافت اسلامی را برمینماید و بر جریان حوادث در لحظه احتضار پیامبر(ص) و تدبیری که در سقیفه سگالیده شد، پرتوی میافکند. وی میگوید: ما نه در احادیث و روایات مأثور و نه در سیرت پیامبر(ص)، نمییابیم که پیامبر امت را به اجرای اصل شوری ملزم کرده باشد و اگر بود مینمود. سپس درباره صحابیان و آیه «انقلبتم علی اعقابکم...» مینویسد که: آیه اشاره دارد به وفات رسول(ص) و عقبگردی که پس از وی رخ مینماید...<ref>همان، ص156- 157</ref> | فصل ششم، ناسره بودن شوری در خلافت اسلامی را برمینماید و بر جریان حوادث در لحظه احتضار پیامبر(ص) و تدبیری که در سقیفه سگالیده شد، پرتوی میافکند. وی میگوید: ما نه در احادیث و روایات مأثور و نه در سیرت پیامبر(ص)، نمییابیم که پیامبر امت را به اجرای اصل شوری ملزم کرده باشد و اگر بود مینمود. سپس درباره صحابیان و آیه «انقلبتم علی اعقابکم...» مینویسد که: آیه اشاره دارد به وفات رسول(ص) و عقبگردی که پس از وی رخ مینماید...<ref>همان، ص156- 157</ref> | ||
نویسنده در فصل هفتم، به نقش تاریخ در رستاخیز جامعه اهتمام میورزد و بینش و بصیرتی که تاریخ به آدمیان عطا میکند. بعد از این، نمونههایی از تزویر مورخان را مینگارد و غرضورزی ایشان را به نمایش میگذارد. ابن هشام را مثال میآورد که چگونه در اقتباس از سیره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] ، فضایل امام علی(ع) و خاندانش را وامینهد و به صراحت میگوید: «برخی از آنچه [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نبشته، از این کتاب وانهادم و چیزهایی که زشت مینمود و برخی دیگر که ناخوشایند مردم است.» و نیز طبری که سبب چشم برداشتن از برخی حقایق را «بیطاقت شدن مردم در استماع آنها» میشمارد...<ref>همان، ص157</ref> | نویسنده در فصل هفتم، به نقش تاریخ در رستاخیز جامعه اهتمام میورزد و بینش و بصیرتی که تاریخ به آدمیان عطا میکند. بعد از این، نمونههایی از تزویر مورخان را مینگارد و غرضورزی ایشان را به نمایش میگذارد. ابن هشام را مثال میآورد که چگونه در اقتباس از سیره [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، فضایل امام علی(ع) و خاندانش را وامینهد و به صراحت میگوید: «برخی از آنچه [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]] نبشته، از این کتاب وانهادم و چیزهایی که زشت مینمود و برخی دیگر که ناخوشایند مردم است.» و نیز طبری که سبب چشم برداشتن از برخی حقایق را «بیطاقت شدن مردم در استماع آنها» میشمارد...<ref>همان، ص157</ref> | ||
در فصل هشتم سرگذشت هر یک از ائمه اربعه را نگاشته و نقاط خلاف و اختلاف را تبیین میکند و سیر تاریخی یکیک مذاهب و شعب آن را تتبع کرده که اختلاف تمام با مذاهب اصل داشته است. لمحهای نیز از فقه شیعی و منشأ آن را یادآور میشود. این فصل با مناظرهای در غایت اهمیت که بین یوحنا و علمای مذاهب اربعه گذشته، ختم میکند که برای عبرتگیری سزاوار دقت و تأمل است...<ref>همان</ref> | در فصل هشتم سرگذشت هر یک از ائمه اربعه را نگاشته و نقاط خلاف و اختلاف را تبیین میکند و سیر تاریخی یکیک مذاهب و شعب آن را تتبع کرده که اختلاف تمام با مذاهب اصل داشته است. لمحهای نیز از فقه شیعی و منشأ آن را یادآور میشود. این فصل با مناظرهای در غایت اهمیت که بین یوحنا و علمای مذاهب اربعه گذشته، ختم میکند که برای عبرتگیری سزاوار دقت و تأمل است...<ref>همان</ref> |
ویرایش