۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مهدی رجایی' به 'مهدی رجایی ') |
جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنین(ع)' به 'امیرالمؤمنین(ع) ') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب بعد از دو مقدمه از محقق و مؤلف، حاوی چهل دلیل روایی و غیر روایی جهت اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) است و در پایان خاتمه ذکر شده است. | کتاب بعد از دو مقدمه از محقق و مؤلف، حاوی چهل دلیل روایی و غیر روایی جهت اثبات امامت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است و در پایان خاتمه ذکر شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
مؤلف در مقدمه به اهمیت موضوع کتاب و دلیل نامگذاری آن به اربعین اشاره کرده است و میگوید: برترین چیزی که باعث قرب به خداوند متعال میشود بعد از شناخت خداوند و پیامبرش، شناخت ائمه دوازدهگانه است؛ بنابراین معرفت و شناخت آنها مهمترین اصل از اصول دین بشمار میرود و چون این کتاب مشتمل بر چهل دلیل بر امامت ائمه دوازدهگانه بعد از پیامبر است، بنابراین کتاب را به نام «الأربعين في إمامة الأئمة الطاهرين» نامگذاری کردم...<ref>ر.ک، مقدمه مؤلف، ص31</ref> | مؤلف در مقدمه به اهمیت موضوع کتاب و دلیل نامگذاری آن به اربعین اشاره کرده است و میگوید: برترین چیزی که باعث قرب به خداوند متعال میشود بعد از شناخت خداوند و پیامبرش، شناخت ائمه دوازدهگانه است؛ بنابراین معرفت و شناخت آنها مهمترین اصل از اصول دین بشمار میرود و چون این کتاب مشتمل بر چهل دلیل بر امامت ائمه دوازدهگانه بعد از پیامبر است، بنابراین کتاب را به نام «الأربعين في إمامة الأئمة الطاهرين» نامگذاری کردم...<ref>ر.ک، مقدمه مؤلف، ص31</ref> | ||
کتاب دربردارنده متون و جملاتی از منابع اهل سنت درباره امامت امیرالمؤمنین(ع) است. در لابهلای این متون شبهاتی نیز مطرح شده که مؤلف به آنها پاسخ داده است. | کتاب دربردارنده متون و جملاتی از منابع اهل سنت درباره امامت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است. در لابهلای این متون شبهاتی نیز مطرح شده که مؤلف به آنها پاسخ داده است. | ||
برخی از اهل سنت درباره فضائل امام علی(ع) لب به سخن گشوده و برخی از فضائل آن حضرت را در کتب خود بازگو نمودهاند. در این بین کسانی چون ابن عبدالبر گفته است که ما از حصر فضائل آن حضرت عاجز هستیم...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص32</ref> و برخی دیگر از آنها چون ابن جریر، ابن شاهین، ابن شیبه، جاحظ و بسیاری دیگر، فضائل آن حضرت را در یک یا چند جلد کتاب گردآوری نمودهاند...<ref>ر.ک: همان، ص33</ref> و در این زمینه آن شاعر چه خوب گفته است: | برخی از اهل سنت درباره فضائل امام علی(ع) لب به سخن گشوده و برخی از فضائل آن حضرت را در کتب خود بازگو نمودهاند. در این بین کسانی چون ابن عبدالبر گفته است که ما از حصر فضائل آن حضرت عاجز هستیم...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص32</ref> و برخی دیگر از آنها چون ابن جریر، ابن شاهین، ابن شیبه، جاحظ و بسیاری دیگر، فضائل آن حضرت را در یک یا چند جلد کتاب گردآوری نمودهاند...<ref>ر.ک: همان، ص33</ref> و در این زمینه آن شاعر چه خوب گفته است: | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در این عرصه، علمای شیعه نیز بیکار ننشسته و فضائل آن حضرت را از منابع اهل سنت استخراج نموده و بهصورت کتاب منتشر نمودهاند؛ کسانی چون ابن بطریق که کتاب «العمدة»، علی بن عیسی اربلی کتاب «كشف الغمة في معرفة الأئمة» و علامه حلی کتاب «الألفين»، «نهج الحق و كشف الصدق» و «منهاج الكرامة» را نگاشته است...<ref>ر.ک: همان، ص34 و 35</ref> | در این عرصه، علمای شیعه نیز بیکار ننشسته و فضائل آن حضرت را از منابع اهل سنت استخراج نموده و بهصورت کتاب منتشر نمودهاند؛ کسانی چون ابن بطریق که کتاب «العمدة»، علی بن عیسی اربلی کتاب «كشف الغمة في معرفة الأئمة» و علامه حلی کتاب «الألفين»، «نهج الحق و كشف الصدق» و «منهاج الكرامة» را نگاشته است...<ref>ر.ک: همان، ص34 و 35</ref> | ||
اولین دسته از روایاتی که مؤلف درباره حقانیت امام علی(ع) مطرح میکند، روایاتی است که امیرالمؤمنین(ع) را وصی رسول خدا و خلیفه او معرفی نموده است. ایشان با رجوع به کتب اهل سنت، همچون فضائل الصحابة احمد بن حنبل، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاریخ طبری]] ، کامل ابن اثیر، الطرائف، إحقاق الحق، المناقب ابن مغزلی، مستدرک حاکم، شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید و... تفسیر و شأن نزول آیاتی را که درباره خلافت بلافصل امام علی(ع) نقل شده، استخراج نموده و بهصورت مستند نقل نموده و در پایان میگوید: چطور ممکن است که پیامبر(ص) از دنیا رفته باشد و برای خود وصی و خلیفه انتخاب نکرده باشد؟! او همان کسی است که وقتی برای غزوه و جنگی از مدینه خارج میشد، برای خود در مدینه جانشین تعیین مینمود؛ حال چگونه است که او برای بعد از خود اهمال کرده و وصیای انتخاب نکرده است، درحالیکه خداوند به او فرموده است: «فبهداهم اقتده» (انعام: 90) و ما بهیقین میدانیم که پیامران بدون وصی و تعیین جانشین از این دنیا به سرای باقی عزیمت نمیکردند؛ پس طبق این آیه شریفه واجب است که پیامبر اسلام به انبیای قبل تاسی جسته، وصی و جانشین خود را تعیین نماید...<ref>ر.ک: همان، ص72 و 73</ref> | اولین دسته از روایاتی که مؤلف درباره حقانیت امام علی(ع) مطرح میکند، روایاتی است که [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] را وصی رسول خدا و خلیفه او معرفی نموده است. ایشان با رجوع به کتب اهل سنت، همچون فضائل الصحابة احمد بن حنبل، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاریخ طبری]] ، کامل ابن اثیر، الطرائف، إحقاق الحق، المناقب ابن مغزلی، مستدرک حاکم، شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید و... تفسیر و شأن نزول آیاتی را که درباره خلافت بلافصل امام علی(ع) نقل شده، استخراج نموده و بهصورت مستند نقل نموده و در پایان میگوید: چطور ممکن است که پیامبر(ص) از دنیا رفته باشد و برای خود وصی و خلیفه انتخاب نکرده باشد؟! او همان کسی است که وقتی برای غزوه و جنگی از مدینه خارج میشد، برای خود در مدینه جانشین تعیین مینمود؛ حال چگونه است که او برای بعد از خود اهمال کرده و وصیای انتخاب نکرده است، درحالیکه خداوند به او فرموده است: «فبهداهم اقتده» (انعام: 90) و ما بهیقین میدانیم که پیامران بدون وصی و تعیین جانشین از این دنیا به سرای باقی عزیمت نمیکردند؛ پس طبق این آیه شریفه واجب است که پیامبر اسلام به انبیای قبل تاسی جسته، وصی و جانشین خود را تعیین نماید...<ref>ر.ک: همان، ص72 و 73</ref> | ||
مبحث بعدی، برشمردن روایاتی از پیامبر است که در آنها [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] ، امیرالمؤمنین(ع) نامیده شده است. مؤلف در این بخش از کتاب، روایات زیادی را در این موضوع آورده است و میگوید: شیعه اجماع دارند بر اینکه پیامبر(ص)، علی(ع) را امیرالمؤمنین خطاب کرده و این نامگذاری به اذن خداوند بوده است...<ref>ر.ک: همان، ص90</ref> | مبحث بعدی، برشمردن روایاتی از پیامبر است که در آنها [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] ، [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] نامیده شده است. مؤلف در این بخش از کتاب، روایات زیادی را در این موضوع آورده است و میگوید: شیعه اجماع دارند بر اینکه پیامبر(ص)، علی(ع) را امیرالمؤمنین خطاب کرده و این نامگذاری به اذن خداوند بوده است...<ref>ر.ک: همان، ص90</ref> | ||
دسته سوم اشاره به روایاتی دارد که در متن یا مضمون آنها «علي مع الحق» میباشد. نویسنده بعد از ذکر روایاتی چند در اینباره میگوید: بر هیچکس پوشیده و مخفی نیست که این روایت: «علي مع الحق و الحق معه»، متواتر است و دلیل روشنی است بر امامت آن حضرت و طاعت از او و بر هیچکس نیز پوشیده نیست که آن حضرت با خلافت خلیفه اول موافق نبوده، لذا بهگونهای ناخوشایند و اکراه از او بیعت گرفتند و اگر در قضایای بیعت، خلافت خلیفه اول حق بوده، سرپیچی [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] از بیعت و اطاعت، روی برگرداندن از حق بوده است، درحالیکه با توجه به روایت پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] با حق است و حق با اوست؛ پس بیعت با خلیفه و خود خلیفه......<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> | دسته سوم اشاره به روایاتی دارد که در متن یا مضمون آنها «علي مع الحق» میباشد. نویسنده بعد از ذکر روایاتی چند در اینباره میگوید: بر هیچکس پوشیده و مخفی نیست که این روایت: «علي مع الحق و الحق معه»، متواتر است و دلیل روشنی است بر امامت آن حضرت و طاعت از او و بر هیچکس نیز پوشیده نیست که آن حضرت با خلافت خلیفه اول موافق نبوده، لذا بهگونهای ناخوشایند و اکراه از او بیعت گرفتند و اگر در قضایای بیعت، خلافت خلیفه اول حق بوده، سرپیچی [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] از بیعت و اطاعت، روی برگرداندن از حق بوده است، درحالیکه با توجه به روایت پیامبر(ص)، [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] با حق است و حق با اوست؛ پس بیعت با خلیفه و خود خلیفه......<ref>ر.ک: همان، ص98</ref> |
ویرایش