۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'امیرالمؤمنین(ع)' به 'امیرالمؤمنین(ع) ') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
نویسنده در باب نخست، پس از سیری گذرا بر زندگی حضرت علی(ع)، به فضایل و مناقب او میپردازد. مطالبی که او نقل میکند، عمدتا قابل توجه است و بدون اغراق باید گفت نقل برخی از آنها و صرف نظر کردن از بقیه، ترجیح بلا مرجح است؛ بهعنوان نمونه به برخی از این مطالب اشاره میشود: | نویسنده در باب نخست، پس از سیری گذرا بر زندگی حضرت علی(ع)، به فضایل و مناقب او میپردازد. مطالبی که او نقل میکند، عمدتا قابل توجه است و بدون اغراق باید گفت نقل برخی از آنها و صرف نظر کردن از بقیه، ترجیح بلا مرجح است؛ بهعنوان نمونه به برخی از این مطالب اشاره میشود: | ||
# علی(ع) دور از هوا و هوس و دارای قلبی مملو از علم و حکمت الهی: نویسنده با بیان بسیار ادیبانه و عالمانه، فضایل امیرالمؤمنین(ع) را نقل و تحلیل میکند. او از ترجمه سخن پیامبر(ص) که به علی(ع) فرمود: «إنك الأنزع البطين» آغاز میکند و مینویسد: «علی بن ابیطالب(ع) از روز نخست در دامن ربانی رسول خدا (ص) پرورش یافت و نخستین فردی از مردان بود که به او ایمان آورد. او مسجد الحرام را از لوث وجود بتها و تصاویری که نماد تباهی و گمراهی بودند پاک کرد. او خود را از پلیدیها دور ساخته بود و ریشههای هواپرستی را سوزانده بود؛ بدین جهت پیامبر(ص) لقب «انزع» به او داد و ازاینرو این لقب از مناقب بلند حضرت(ع) میباشد و از آنجا که قلب او مملو از علم و حکمت الهی بود، به «بطین» متصف گردید» <ref>ر.ک: همان، ص142</ref> | # علی(ع) دور از هوا و هوس و دارای قلبی مملو از علم و حکمت الهی: نویسنده با بیان بسیار ادیبانه و عالمانه، فضایل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] را نقل و تحلیل میکند. او از ترجمه سخن پیامبر(ص) که به علی(ع) فرمود: «إنك الأنزع البطين» آغاز میکند و مینویسد: «علی بن ابیطالب(ع) از روز نخست در دامن ربانی رسول خدا (ص) پرورش یافت و نخستین فردی از مردان بود که به او ایمان آورد. او مسجد الحرام را از لوث وجود بتها و تصاویری که نماد تباهی و گمراهی بودند پاک کرد. او خود را از پلیدیها دور ساخته بود و ریشههای هواپرستی را سوزانده بود؛ بدین جهت پیامبر(ص) لقب «انزع» به او داد و ازاینرو این لقب از مناقب بلند حضرت(ع) میباشد و از آنجا که قلب او مملو از علم و حکمت الهی بود، به «بطین» متصف گردید» <ref>ر.ک: همان، ص142</ref> | ||
مؤلف پس از ترجمه «الأنزع البطين»، مواردی از داوریهای بدیع و خردمندانه علی(ع) را متذکر میشود و سخن عمر را که گفت: «لولا علي(ع) لهلك عمر»، نقل میکند و مینویسد: «این علم فراوان علی(ع) که فراتر از فهم بشر بود، علمی نبود که با خواندن و نوشتن و مباحثه و تکرار به دست آمده باشد، بلکه آن علم لدنی بود که خداوند متعال بهخاطر تقوا و زهد و نورانیت باطن وی به او الهام کرده بود» <ref>همان</ref> | مؤلف پس از ترجمه «الأنزع البطين»، مواردی از داوریهای بدیع و خردمندانه علی(ع) را متذکر میشود و سخن عمر را که گفت: «لولا علي(ع) لهلك عمر»، نقل میکند و مینویسد: «این علم فراوان علی(ع) که فراتر از فهم بشر بود، علمی نبود که با خواندن و نوشتن و مباحثه و تکرار به دست آمده باشد، بلکه آن علم لدنی بود که خداوند متعال بهخاطر تقوا و زهد و نورانیت باطن وی به او الهام کرده بود» <ref>همان</ref> | ||
# مؤلف پس از ذکر فضایلی از علی(ع) مینویسد: «احادیث پیامبر(ص) درباره فضایل و منزلت بلند علمی و معنوی علی(ع)، گرچه راویان و حافظان متفاوت، آنها را در قالب الفاظ مختلف نقل کردهاند، اما مدلول عمومی آنها یک چیز است و آن این است که پیامبر(ص)، علاقه خاصی به علی(ع) داشته و او را مورد محبت قرار داده و از او برای پیشبرد اهدافش کمک گرفته است و محبت او را مایه رستگاری شمرده است. بنابراین میتوان گفت اخبار فضایل علی(ع) متواتر است. چنانکه اگر کسی بگوید پادشاه، خلعتی به فلانی بخشید، دیگری بگوید خانهای بخشید، سومی بگوید مدال به او داد و...، گرچه مطلب هریک با دیگری متفاوت است، ولی در یک چیز مشترکند و آن اینکه این فرد، مورد توجه پادشاه است» <ref>ر.ک: همان، ص147</ref> | # مؤلف پس از ذکر فضایلی از علی(ع) مینویسد: «احادیث پیامبر(ص) درباره فضایل و منزلت بلند علمی و معنوی علی(ع)، گرچه راویان و حافظان متفاوت، آنها را در قالب الفاظ مختلف نقل کردهاند، اما مدلول عمومی آنها یک چیز است و آن این است که پیامبر(ص)، علاقه خاصی به علی(ع) داشته و او را مورد محبت قرار داده و از او برای پیشبرد اهدافش کمک گرفته است و محبت او را مایه رستگاری شمرده است. بنابراین میتوان گفت اخبار فضایل علی(ع) متواتر است. چنانکه اگر کسی بگوید پادشاه، خلعتی به فلانی بخشید، دیگری بگوید خانهای بخشید، سومی بگوید مدال به او داد و...، گرچه مطلب هریک با دیگری متفاوت است، ولی در یک چیز مشترکند و آن اینکه این فرد، مورد توجه پادشاه است» <ref>ر.ک: همان، ص147</ref> | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب، آن است که نویسنده، واژههایی که در روایات به کار رفته را مورد دقت قرار میدهد و بهخوبی تبیین میکند. برای نمونه، واژههایی چون مؤاخات بین علی(ع) و پیامبر(ص)، الائمة من قريش، محبوبیت علی(ع) نزد خدا، معنای حدیث پیامبر(ص) «أنت مني و أنا منك»، آل البيت، ذوي القربی، حدیث منزلت، مارقون، قاسطون و ناکثون را با عقل و نقل، تجزیه و تحلیل میکند <ref>همان، ص132</ref> | یکی از ویژگیهای برجسته کتاب، آن است که نویسنده، واژههایی که در روایات به کار رفته را مورد دقت قرار میدهد و بهخوبی تبیین میکند. برای نمونه، واژههایی چون مؤاخات بین علی(ع) و پیامبر(ص)، الائمة من قريش، محبوبیت علی(ع) نزد خدا، معنای حدیث پیامبر(ص) «أنت مني و أنا منك»، آل البيت، ذوي القربی، حدیث منزلت، مارقون، قاسطون و ناکثون را با عقل و نقل، تجزیه و تحلیل میکند <ref>همان، ص132</ref> | ||
نگرش مؤلف در این کتاب، به جنبههای معنوی و عرفانی ائمه(ع) معطوف بوده و به جنبههای سیاسی و اجتماعی زندگی ائمه(ع) کمتر پرداخته است؛ البته زندگی امیرالمؤمنین(ع) در این جهت مستنثنا میباشد؛ زیرا نقش اجتماعی و سیاسی علی(ع) در عصر پیامبر(ص) و حکومت پنج سالهاش را بهتفصیل ذکر کرده است <ref>همان، ص132-133</ref> | نگرش مؤلف در این کتاب، به جنبههای معنوی و عرفانی ائمه(ع) معطوف بوده و به جنبههای سیاسی و اجتماعی زندگی ائمه(ع) کمتر پرداخته است؛ البته زندگی [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] در این جهت مستنثنا میباشد؛ زیرا نقش اجتماعی و سیاسی علی(ع) در عصر پیامبر(ص) و حکومت پنج سالهاش را بهتفصیل ذکر کرده است <ref>همان، ص132-133</ref> | ||
از جمله مواردی که در کتاب، جلب توجه میکند، نگرش مؤلف به مسئله امامت ائمه(ع) است. او بدون تعصب، روایاتی که از پیامبر(ص) در این باره نقل شده است را آورده و با بیان زیبایی، تبیین کرده است. او منصوص بودن امامت ائمه(ع) را نقل میکند و حدیث غدیر را به شکلی بسیار بدیع، توضیح میدهد <ref>ر.ک: همان، ص133</ref> | از جمله مواردی که در کتاب، جلب توجه میکند، نگرش مؤلف به مسئله امامت ائمه(ع) است. او بدون تعصب، روایاتی که از پیامبر(ص) در این باره نقل شده است را آورده و با بیان زیبایی، تبیین کرده است. او منصوص بودن امامت ائمه(ع) را نقل میکند و حدیث غدیر را به شکلی بسیار بدیع، توضیح میدهد <ref>ر.ک: همان، ص133</ref> |
ویرایش