۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | برخى از نكات جالب و آموزنده اين اثر عبارت است از: | ||
#نويسنده در مقدمهاش - كه آن را در حوزه علميه قم نوشته، ولى تاريخش را مشخص نكرده - يادآور شده است: «... اين نوشتار در نظر دارد بهتفصيل به معرّفى اين معجزه بزرگ - كه در منابع تاريخى و روايى از آن تعبير به «ردّ الشمس» مىشود - بپردازد و به همين جهت سعى شده ابعاد گوناگون آن مورد توجّه قرار گيرد... مطابق روايات فراوان، معجزه بازگشت خورشيد براى حضرت على(ع) دو بار اتّفاق افتاده است؛ يكى در زمان حيات رسول خدا(ص) و ديگرى پس از ارتحال پيامبر(ص) و در زمان حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين(ع). در اين كتاب، هر دو داستان مورد توجّه قرار گرفته و آنها را در دو بخش جداگانه ملاحظه خواهيد فرمود... ..<ref>مقدمه كتاب، ص8-10</ref> | #نويسنده در مقدمهاش - كه آن را در حوزه علميه قم نوشته، ولى تاريخش را مشخص نكرده - يادآور شده است: «... اين نوشتار در نظر دارد بهتفصيل به معرّفى اين معجزه بزرگ - كه در منابع تاريخى و روايى از آن تعبير به «ردّ الشمس» مىشود - بپردازد و به همين جهت سعى شده ابعاد گوناگون آن مورد توجّه قرار گيرد... مطابق روايات فراوان، معجزه بازگشت خورشيد براى حضرت على(ع) دو بار اتّفاق افتاده است؛ يكى در زمان حيات رسول خدا(ص) و ديگرى پس از ارتحال پيامبر(ص) و در زمان حكومت ظاهرى اميرالمؤمنين(ع). در اين كتاب، هر دو داستان مورد توجّه قرار گرفته و آنها را در دو بخش جداگانه ملاحظه خواهيد فرمود... ...<ref>مقدمه كتاب، ص8-10</ref> | ||
#حديث ردّ الشمس براى حضرت على(ع) از ديرباز مورد توجّه و عنايت انديشمندان و دانشمندان رشتههاى مختلف علوم بوده و هركدام به سهم خويش به نقل و بررسى آن پرداختهاند. تاريخنگاران از ديد تاريخى به آن نگريستهاند. مفسّران به نقل آن در ذَيل آيه متناسب پرداختهاند و آنان كه در زمينه فضايل و مناقب اهلبيت قلم زدهاند آن را از ديدگاه خويش مورد توجّه قرار داده و بهعنوان يك فضيلت ثبت كردهاند. فقيهان نيز به سهم خويش آن را مورد استفاده قرار داده و در ابواب مختلف فقهى به آن استناد جستهاند. برخى نيز كتاب يا رساله مستقلّى در اين زمينه نگاشته و با سندهاى گوناگون و بهتفصيل به نقل حديث پرداختهاند؛ به همين جهت مىتوان حديث را در كتابهاى مختلف كه در رشتههاى گوناگون نوشته شده يافت ..<ref>متن كتاب، ص15</ref> | #حديث ردّ الشمس براى حضرت على(ع) از ديرباز مورد توجّه و عنايت انديشمندان و دانشمندان رشتههاى مختلف علوم بوده و هركدام به سهم خويش به نقل و بررسى آن پرداختهاند. تاريخنگاران از ديد تاريخى به آن نگريستهاند. مفسّران به نقل آن در ذَيل آيه متناسب پرداختهاند و آنان كه در زمينه فضايل و مناقب اهلبيت قلم زدهاند آن را از ديدگاه خويش مورد توجّه قرار داده و بهعنوان يك فضيلت ثبت كردهاند. فقيهان نيز به سهم خويش آن را مورد استفاده قرار داده و در ابواب مختلف فقهى به آن استناد جستهاند. برخى نيز كتاب يا رساله مستقلّى در اين زمينه نگاشته و با سندهاى گوناگون و بهتفصيل به نقل حديث پرداختهاند؛ به همين جهت مىتوان حديث را در كتابهاى مختلف كه در رشتههاى گوناگون نوشته شده يافت ...<ref>متن كتاب، ص15</ref> | ||
#محدّث بزرگ شيعه، محمّد بن يعقوب [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] به سند خويش از محمّد بن بسّام روايت نموده كه از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] اينگونه شنيده است: عدّهاى مىگويند علم نجوم صحيحتر ومعتبرتر از رؤيا و ديدن چيزى در خواب است. اين سخن در زمانهاى گذشته سخنى صحيح بوده، ولى پس از وقوع ردّ الشمس براى يوشع و [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ديگر صحيح نمىباشد. پس از بازگشت خورشيد براى اين دو، دانشمندان علم ستارهشناسى گمراه شدند؛ برخى درست محاسبه مىكنند و عدّهاى در محاسبات خود اشتباه مىنمايند. اين حديث را مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] در كتاب تعبير الرؤيا روايت كرده است. اين كتاب در اختيار سيّد بن طاووس بوده و حديث را از آن نقل كرده است ..<ref>همان، ص67</ref> | #محدّث بزرگ شيعه، محمّد بن يعقوب [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] به سند خويش از محمّد بن بسّام روايت نموده كه از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] اينگونه شنيده است: عدّهاى مىگويند علم نجوم صحيحتر ومعتبرتر از رؤيا و ديدن چيزى در خواب است. اين سخن در زمانهاى گذشته سخنى صحيح بوده، ولى پس از وقوع ردّ الشمس براى يوشع و [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ديگر صحيح نمىباشد. پس از بازگشت خورشيد براى اين دو، دانشمندان علم ستارهشناسى گمراه شدند؛ برخى درست محاسبه مىكنند و عدّهاى در محاسبات خود اشتباه مىنمايند. اين حديث را مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] در كتاب تعبير الرؤيا روايت كرده است. اين كتاب در اختيار سيّد بن طاووس بوده و حديث را از آن نقل كرده است ...<ref>همان، ص67</ref> | ||
#دوّمين حادثه عظيم ردّ الشمس براى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] پس از رسول خدا(ص) و در زمانى اتّفاق افتاده كه حضرت از جنگ با خوارج در سرزمين نهروان فراغت يافته و در مسير بازگشت به كوفه بوده است. داستان اين واقعه عظيم را چند نفر كه برخى از آنها در نهروان حضور داشتهاند روايت كردهاند... ..<ref>همان، ص105</ref> | #دوّمين حادثه عظيم ردّ الشمس براى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] پس از رسول خدا(ص) و در زمانى اتّفاق افتاده كه حضرت از جنگ با خوارج در سرزمين نهروان فراغت يافته و در مسير بازگشت به كوفه بوده است. داستان اين واقعه عظيم را چند نفر كه برخى از آنها در نهروان حضور داشتهاند روايت كردهاند... ...<ref>همان، ص105</ref> | ||
#يكى از امورى كه دلالت بر ثبوت ردّ الشمس براى اميرالمؤمنين على بن ابىطالب(ع) دارد، عبارتهاى واردشده در برخى زيارتها است كه در آنها به بازگشت خورشيد براى آن حضرت تصريح شده است و به واقع هركدام از اين زيارتنامهها روايتى از حديث ردّ الشمس است... ..<ref>همان، ص125-126</ref> | #يكى از امورى كه دلالت بر ثبوت ردّ الشمس براى اميرالمؤمنين على بن ابىطالب(ع) دارد، عبارتهاى واردشده در برخى زيارتها است كه در آنها به بازگشت خورشيد براى آن حضرت تصريح شده است و به واقع هركدام از اين زيارتنامهها روايتى از حديث ردّ الشمس است... ...<ref>همان، ص125-126</ref> | ||
#حديث ردّ الشمس علاوه بر جنبه اعجاز آن و دلالتش بر عظمت مقام اميرالمؤمنين على(ع)، از جنبه فقهى نيز مورد توجّه و عنايت فقيهان واقع شده و از زمانهاى گذشته جمعى از اين دانشمندان باريكانديش و تيزبين به آن استناد جستهاند؛ حتّى محدّثانى كه احاديث را بر اساس موضوعات فقهى تنظيم كردهاند، اين حديث را در جاى مناسب خويش آوردهاند. محدّث بزرگ شيعه محمّد بن يعقوب [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] در باب «إتيان المشاهد و قبور الشهداء» از كتاب الحجّ، حديث اسماء بنت عميس پيرامون ردّ الشمس را آورده است. همچنين محدّث و فقيه بزرگ شيعه [[شيخ صدوق]] در كتاب گرانسنگ «[[منلايحضرهالفقيه]]» كه بهعنوان يك كتاب فقهى نگاشته است، هنگام بحث از اعداد و فرائض نماز و وقت آن، به حديث ردّ الشمس استناد جسته است. همچنين مرحوم شيخ حرّ عامِلى، حديث ردّ الشمس را در كتاب «[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]» كه بر اساس ابواب فقهى تنظيم شده و مورد استفاده و استناد فقيهان مىباشد، آورده است. از جمله در ابواب مكان نمازگزار عنوان باب سى و هشتم را «باب حكم الصلاة في أرض بابل...» انتخاب كرده وبخشى از احاديث ردّ الشمس را در آن آورده است... ..<ref>همان، ص129-130</ref> | #حديث ردّ الشمس علاوه بر جنبه اعجاز آن و دلالتش بر عظمت مقام اميرالمؤمنين على(ع)، از جنبه فقهى نيز مورد توجّه و عنايت فقيهان واقع شده و از زمانهاى گذشته جمعى از اين دانشمندان باريكانديش و تيزبين به آن استناد جستهاند؛ حتّى محدّثانى كه احاديث را بر اساس موضوعات فقهى تنظيم كردهاند، اين حديث را در جاى مناسب خويش آوردهاند. محدّث بزرگ شيعه محمّد بن يعقوب [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] در باب «إتيان المشاهد و قبور الشهداء» از كتاب الحجّ، حديث اسماء بنت عميس پيرامون ردّ الشمس را آورده است. همچنين محدّث و فقيه بزرگ شيعه [[شيخ صدوق]] در كتاب گرانسنگ «[[منلايحضرهالفقيه]]» كه بهعنوان يك كتاب فقهى نگاشته است، هنگام بحث از اعداد و فرائض نماز و وقت آن، به حديث ردّ الشمس استناد جسته است. همچنين مرحوم شيخ حرّ عامِلى، حديث ردّ الشمس را در كتاب «[[تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة|وسائل الشيعة]]» كه بر اساس ابواب فقهى تنظيم شده و مورد استفاده و استناد فقيهان مىباشد، آورده است. از جمله در ابواب مكان نمازگزار عنوان باب سى و هشتم را «باب حكم الصلاة في أرض بابل...» انتخاب كرده وبخشى از احاديث ردّ الشمس را در آن آورده است... ...<ref>همان، ص129-130</ref> | ||
#در ادبيّات اسلامى، بهويژه در بخش عربى آن توجّه زيادى به حديث ردّ الشمس شده است... هريك از اين شعرها بخشى از يك مثنوى، قصيده يا غزل است كه در مدح پيامبر(ص)، [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] يا اهلبيت(ع) سروده شده است و ما تنها به همان بخش كه مربوط به داستان ردّ الشمس است اكتفا مىكنيم. | #در ادبيّات اسلامى، بهويژه در بخش عربى آن توجّه زيادى به حديث ردّ الشمس شده است... هريك از اين شعرها بخشى از يك مثنوى، قصيده يا غزل است كه در مدح پيامبر(ص)، [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] يا اهلبيت(ع) سروده شده است و ما تنها به همان بخش كه مربوط به داستان ردّ الشمس است اكتفا مىكنيم. | ||
#:ناصرخسرو قباديانى{{شعر}} | #:ناصرخسرو قباديانى{{شعر}} | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
#:{{ب|''أوّل الناس صلاة ''|2=''جعل التقوى جلاها''}} | #:{{ب|''أوّل الناس صلاة ''|2=''جعل التقوى جلاها''}} | ||
#:{{ب|''ردّت الشمس عليه ''|2=''بعدما غاب سناها''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''ردّت الشمس عليه ''|2=''بعدما غاب سناها''}}{{پایان شعر}} | ||
#:و... ..<ref>ر.ك: همان، ص144-145 و ص167</ref> | #:و... ...<ref>ر.ك: همان، ص144-145 و ص167</ref> | ||
#:نويسنده به هشت شبهه و اشكال درباره ردّ الشمس پاسخ داده است؛ از جمله چنين نوشته است: ردّ الشمس معجزه پيامبر(ص) است، نه على(ع). عدّهاى پس از اينكه نتوانستهاند اصل داستان را انكار كنند، به طرح اين اشكال سست و بىاساس پرداختهاند و بدين وسيله خواستهاند بگويند اين معجزه هيچگونه ارتباطى به حضرت على(ع) ندارد. اين اشكال سستتر از آن است كه نياز به جواب داشته باشد؛ زيرا هيچكس منكر اين نيست كه ردّ الشمس از معجزات رسول خدا(ص) است، امّا نكتهاى كه بايد مورد توجّه قرار گيرد - و اين اشكالكنندگان از آن غافل شدهاند - اين است كه رسول خدا(ص) اين تقاضا را بهخاطر حضرت على(ع) نموده است؛ حضرت در دعاى خويش تصريح نموده كه: «خدايا خورشيد را براى على برگردان تا او نماز عصرش را بخواند». | #:نويسنده به هشت شبهه و اشكال درباره ردّ الشمس پاسخ داده است؛ از جمله چنين نوشته است: ردّ الشمس معجزه پيامبر(ص) است، نه على(ع). عدّهاى پس از اينكه نتوانستهاند اصل داستان را انكار كنند، به طرح اين اشكال سست و بىاساس پرداختهاند و بدين وسيله خواستهاند بگويند اين معجزه هيچگونه ارتباطى به حضرت على(ع) ندارد. اين اشكال سستتر از آن است كه نياز به جواب داشته باشد؛ زيرا هيچكس منكر اين نيست كه ردّ الشمس از معجزات رسول خدا(ص) است، امّا نكتهاى كه بايد مورد توجّه قرار گيرد - و اين اشكالكنندگان از آن غافل شدهاند - اين است كه رسول خدا(ص) اين تقاضا را بهخاطر حضرت على(ع) نموده است؛ حضرت در دعاى خويش تصريح نموده كه: «خدايا خورشيد را براى على برگردان تا او نماز عصرش را بخواند». | ||
#:و بهعبارتديگر، اين معجزه از يكسو نبوى است؛ چراكه به دعاى پيامبر(ص) اتّفاق افتاده است و از يكسو علوى است؛ چراكه اصل درخواست به سبب تأخير يا قضا شدن نماز [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] بوده است ..<ref>همان، ص192</ref> | #:و بهعبارتديگر، اين معجزه از يكسو نبوى است؛ چراكه به دعاى پيامبر(ص) اتّفاق افتاده است و از يكسو علوى است؛ چراكه اصل درخواست به سبب تأخير يا قضا شدن نماز [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] بوده است ...<ref>همان، ص192</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش