۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تاليف' به 'تألیف') |
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>') |
||
| خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
كوشش براى گذر از «هست» و رسيدن به «بايد» و پر كردن شكاف ميان اين دو و بر آوردن نظامى اخلاقى بر اساس واقعيتهاى موجود، از بحثانگيزترين مسائل فلسفه اخلاق در جهان معاصر است. | كوشش براى گذر از «هست» و رسيدن به «بايد» و پر كردن شكاف ميان اين دو و بر آوردن نظامى اخلاقى بر اساس واقعيتهاى موجود، از بحثانگيزترين مسائل فلسفه اخلاق در جهان معاصر است. | ||
فيلسوفانى پيوند ميان اين دو مقوله را ناشدنى و گره بر آب زدن دانستهاند، اما فيلسوفان ديگرى آن را ممكن و حتى لازم شمردهاند، بهگونهاى كه بى آن اساساً ساختن هرگونه نظامى اخلاقى رابهسان خانهسازى بر كناره مسيل تلقى كردهاند. گرچه به نظر مىرسد كه اين مسأله، يكى از دهها مسأله فلسفه اخلاق و همسنگ آنهاست، به حقيقت بنيادىترين مسأله اين حوزه فكرى است و بى طرح و تحليل آن امكان پيش رفتن در اين رشته وجود ندارد <ref>پيشگفتار، ص13</ref> | فيلسوفانى پيوند ميان اين دو مقوله را ناشدنى و گره بر آب زدن دانستهاند، اما فيلسوفان ديگرى آن را ممكن و حتى لازم شمردهاند، بهگونهاى كه بى آن اساساً ساختن هرگونه نظامى اخلاقى رابهسان خانهسازى بر كناره مسيل تلقى كردهاند. گرچه به نظر مىرسد كه اين مسأله، يكى از دهها مسأله فلسفه اخلاق و همسنگ آنهاست، به حقيقت بنيادىترين مسأله اين حوزه فكرى است و بى طرح و تحليل آن امكان پيش رفتن در اين رشته وجود ندارد <ref>پيشگفتار، ص13</ref> | ||
طرح اجمالى كتاب چنين است كه در فصل اول تاريخچه مسأله بررسى و نيز بيان مىشود كه مسأله بايد و هست با نام فيلسوف بزرگ انگليسى، ديويد هيوم گره خورده است. سپس در فصل دوم مفاهيم و جملههاى اخلاقى تحليل و به دو بخش موافق وجود گسست و شكاف منطقى بين بايد و هست و مخالف آن دستهبندى مىشوند. همچنين بيان مىشود كه بهترين تقسيم درباره مفاهيم و جملههاى اخلاقى، تقسيم آن به توصيفى و غيرتوصيفى است. فصل سوم، به تلاش كسانى چون سرل و گيورث مىپردازد كه به ظاهر از تعريف مفاهيم و تحليل جملات اخلاقى استفاده نكرده و سعى دارند بدون ابتنا بر تحليل معانى، به اثبات ارتباط منطقى بپدازند. در فصل چهارم، به مسأله استنتاج هست از بايد و براهين اخلاقى وجود خداوند كه گمان شده از نوع استنتاج هست از بايد است مىپردازد. در اين قسمت يكى از معروفترين احتجاجهاى اخلاقى، مورد بحث قرار مىگيرد تا صحت و سقم ادعاى مذكور معلوم شود و چون بقيه احتجاجهاى اخلاقى هم مشابه آن است وضع آنها هم معلوم مىشود. فصل پنجم، بحث مستوفايى از نظريه اعتبارات است كه خود يكى از نظيرههاى مربوط به تحليل جملههاى اخلاقى است. اما با توجه به اهميت و تازگى آن و نيز تأثيرات مهمى كه بر فلسفه اخلاق داد، جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است <ref>مقدمه، ص25</ref> | طرح اجمالى كتاب چنين است كه در فصل اول تاريخچه مسأله بررسى و نيز بيان مىشود كه مسأله بايد و هست با نام فيلسوف بزرگ انگليسى، ديويد هيوم گره خورده است. سپس در فصل دوم مفاهيم و جملههاى اخلاقى تحليل و به دو بخش موافق وجود گسست و شكاف منطقى بين بايد و هست و مخالف آن دستهبندى مىشوند. همچنين بيان مىشود كه بهترين تقسيم درباره مفاهيم و جملههاى اخلاقى، تقسيم آن به توصيفى و غيرتوصيفى است. فصل سوم، به تلاش كسانى چون سرل و گيورث مىپردازد كه به ظاهر از تعريف مفاهيم و تحليل جملات اخلاقى استفاده نكرده و سعى دارند بدون ابتنا بر تحليل معانى، به اثبات ارتباط منطقى بپدازند. در فصل چهارم، به مسأله استنتاج هست از بايد و براهين اخلاقى وجود خداوند كه گمان شده از نوع استنتاج هست از بايد است مىپردازد. در اين قسمت يكى از معروفترين احتجاجهاى اخلاقى، مورد بحث قرار مىگيرد تا صحت و سقم ادعاى مذكور معلوم شود و چون بقيه احتجاجهاى اخلاقى هم مشابه آن است وضع آنها هم معلوم مىشود. فصل پنجم، بحث مستوفايى از نظريه اعتبارات است كه خود يكى از نظيرههاى مربوط به تحليل جملههاى اخلاقى است. اما با توجه به اهميت و تازگى آن و نيز تأثيرات مهمى كه بر فلسفه اخلاق داد، جداگانه مورد بررسى قرار گرفته است <ref>مقدمه، ص25</ref> | ||
== وضعيت كتاب== | == وضعيت كتاب== | ||
ویرایش