المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>'
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>')
جز (جایگزینی متن - '</ref>.' به '</ref>')
خط ۹۱: خط ۹۱:
در نقل اسرائيليات و قصص قرآنى به حداقل اكتفا نموده، هنگام ضرورت نقل، به نقد آنها مى‌پردازد و بر مفسرينى كه كتب خود را مملوّ از اينگونه قصص و اسرائيليات نموده‌اند، خرده مى‌گيرد. ديدگاه كلى ايشان اين است كه اين‌گونه روايات (اسرائيليات) با قواعد عقلى و نقلى سازگارى ندارد؛ مانند: قصه هاروت و ماروت و زهره.
در نقل اسرائيليات و قصص قرآنى به حداقل اكتفا نموده، هنگام ضرورت نقل، به نقد آنها مى‌پردازد و بر مفسرينى كه كتب خود را مملوّ از اينگونه قصص و اسرائيليات نموده‌اند، خرده مى‌گيرد. ديدگاه كلى ايشان اين است كه اين‌گونه روايات (اسرائيليات) با قواعد عقلى و نقلى سازگارى ندارد؛ مانند: قصه هاروت و ماروت و زهره.


در مسائل كلامى اشعرى مسلك بوده و با معتزله به مجادله برمى‌خيزد؛ مانند: آيه 164 سوره نساء ''' «و كلّم الله موسى تكليما» ''' در معناى كلام،ج 2، صفحه 137. همچنين در صفحات ديگر مانند استهزاء، غضب، حياء، استواء، محبت و وجه و يا مانند مسئله رؤيت خداوند در آخرت و تأويل ''' «لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار» ''' در سوره انعام، آيه 103، .<ref>ج 2، صفحه 330</ref>.
در مسائل كلامى اشعرى مسلك بوده و با معتزله به مجادله برمى‌خيزد؛ مانند: آيه 164 سوره نساء ''' «و كلّم الله موسى تكليما» ''' در معناى كلام،ج 2، صفحه 137. همچنين در صفحات ديگر مانند استهزاء، غضب، حياء، استواء، محبت و وجه و يا مانند مسئله رؤيت خداوند در آخرت و تأويل ''' «لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار» ''' در سوره انعام، آيه 103، .<ref>ج 2، صفحه 330</ref>


البته ايشان در پاره‌اى مباحث به‌گونه‌اى ديدگاه معتزله را ترجيح داده، به آن تمايل نشان مى‌دهد؛ مانند: آيه 26 سوره يونس ''' «للذين احسنوا الحسنى و زيادة» '''.
البته ايشان در پاره‌اى مباحث به‌گونه‌اى ديدگاه معتزله را ترجيح داده، به آن تمايل نشان مى‌دهد؛ مانند: آيه 26 سوره يونس ''' «للذين احسنوا الحسنى و زيادة» '''.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
همچنين ذيل آيه تطهير.<ref>احزاب، آيه 33</ref> جلد 4، ص 384، شأن نزول آن را درباره اهل بيت(ع) (5 تن آل عبا) دانسته و روايات مربوط به آن را به عنوان رأى مشهور آورده است، ولى احتمال مى‌دهد شامل زوجات نيز بشود با اين وصف سخن پيامبر(ص) خطاب به ام‌سلمه (انت الى خير) را نيز در پى آن آورده و مسأله را مبهم رها كرده است.
همچنين ذيل آيه تطهير.<ref>احزاب، آيه 33</ref> جلد 4، ص 384، شأن نزول آن را درباره اهل بيت(ع) (5 تن آل عبا) دانسته و روايات مربوط به آن را به عنوان رأى مشهور آورده است، ولى احتمال مى‌دهد شامل زوجات نيز بشود با اين وصف سخن پيامبر(ص) خطاب به ام‌سلمه (انت الى خير) را نيز در پى آن آورده و مسأله را مبهم رها كرده است.


ذيل آيه مربوط به خاتم‌بخشى على(ع)، اقوال مفسرين را در اين خصوص كه على(ع) هنگام نزول آيه، در حال ركوع، انگشتر خود را به سائل بخشيد، مى‌آورد و روايت مى‌كند كه «پيامبر(ص) پس از نزول آيه از خانه بيرون آمد، سائلى را ديد و از او پرسيد: كسى به تو چيزى داده است؟ عرض كرد:آرى، آن مرد نمازگزار، اين انگشترى نقره را در حال ركوع به من بخشيد. حضرت نگاه كرد و ديد آن‌كه مرد به او اشاره مى‌كند، على(ع) است. آن‌گاه گفت: الله اكبر و آيه را بر مردم خواند». ابن عطيه سپس طبق شيوه خود، با سكوت از كنار قضيه مى‌گذرد .<ref>جلد 2، ص 208 و 209 ذيل آيه 55 مائده</ref>.
ذيل آيه مربوط به خاتم‌بخشى على(ع)، اقوال مفسرين را در اين خصوص كه على(ع) هنگام نزول آيه، در حال ركوع، انگشتر خود را به سائل بخشيد، مى‌آورد و روايت مى‌كند كه «پيامبر(ص) پس از نزول آيه از خانه بيرون آمد، سائلى را ديد و از او پرسيد: كسى به تو چيزى داده است؟ عرض كرد:آرى، آن مرد نمازگزار، اين انگشترى نقره را در حال ركوع به من بخشيد. حضرت نگاه كرد و ديد آن‌كه مرد به او اشاره مى‌كند، على(ع) است. آن‌گاه گفت: الله اكبر و آيه را بر مردم خواند». ابن عطيه سپس طبق شيوه خود، با سكوت از كنار قضيه مى‌گذرد .<ref>جلد 2، ص 208 و 209 ذيل آيه 55 مائده</ref>


ايشان درباره تلاش تفسيرى خود در مقدمه مى‌نويسد: «در اين كتاب بسيارى از علوم مورد نياز تفسير را بيان داشته‌ام؛ زيرا تفسير قرآن جز با بيان جميع علوم مؤثر در تفسير ممكن نيست، اين علوم از اين قرارند: حكم (احكام) نحو، لغت، معنا و قرائت به جهت دورى از خطا. تتبع فراوانى در الفاظ انجام داده و فكر و انديشه‌ام را منحصر به تفسير نمودم، جميع قرائات را آورده، معانى مختلف و جميع محتملات الفاظ را با تلاش خود به‌دست آورده، بيان كرده‌ام».
ايشان درباره تلاش تفسيرى خود در مقدمه مى‌نويسد: «در اين كتاب بسيارى از علوم مورد نياز تفسير را بيان داشته‌ام؛ زيرا تفسير قرآن جز با بيان جميع علوم مؤثر در تفسير ممكن نيست، اين علوم از اين قرارند: حكم (احكام) نحو، لغت، معنا و قرائت به جهت دورى از خطا. تتبع فراوانى در الفاظ انجام داده و فكر و انديشه‌ام را منحصر به تفسير نمودم، جميع قرائات را آورده، معانى مختلف و جميع محتملات الفاظ را با تلاش خود به‌دست آورده، بيان كرده‌ام».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش