۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
جز (جایگزینی متن - '<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در مقدمه، بهائیت را اساسا جزء شرایع دینی به حساب نمیآورد؛ زیرا صدور احکام مخالف عقل و وجدان از شریعتهای آسمانی محال است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>. | نویسنده در مقدمه، بهائیت را اساسا جزء شرایع دینی به حساب نمیآورد؛ زیرا صدور احکام مخالف عقل و وجدان از شریعتهای آسمانی محال است.<ref>ر.ک: مقدمه، ص3</ref>. | ||
او حتی بهائیت را از فرقههای صوفی نیز نمیداند؛ زیرا بزرگان این مرام ساختگی بهخاطر اهداف سیاسی در آغوش قوای استعماری جا خوش کردهاند و این با ذات حقیقتجوی عرفان ناسازگار است<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>. همایون همتی مینویسد: سعی من این است که تحلیل برخی مارکسیستها (بر اساس تحلیلهای دیالکتیکی و ماتریالیسم تاریخی) مبنی بر ظهور بهائیت بهعنوان تحولی اجتماعی و دینی انقلابی را از ذهن عوام الناس خارج کنم. وی در این کتاب اجمالا بهائیت را نقد کرده، ولی بحث تفصیلی از معایب و مشکلات بهائیان را به فرصتی دیگر موکول میکند<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>. | او حتی بهائیت را از فرقههای صوفی نیز نمیداند؛ زیرا بزرگان این مرام ساختگی بهخاطر اهداف سیاسی در آغوش قوای استعماری جا خوش کردهاند و این با ذات حقیقتجوی عرفان ناسازگار است.<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>. همایون همتی مینویسد: سعی من این است که تحلیل برخی مارکسیستها (بر اساس تحلیلهای دیالکتیکی و ماتریالیسم تاریخی) مبنی بر ظهور بهائیت بهعنوان تحولی اجتماعی و دینی انقلابی را از ذهن عوام الناس خارج کنم. وی در این کتاب اجمالا بهائیت را نقد کرده، ولی بحث تفصیلی از معایب و مشکلات بهائیان را به فرصتی دیگر موکول میکند.<ref>ر.ک: همان، ص4</ref>. | ||
مصنف، ضمن بیان اینکه زندگی انسانی به حیات مادی او منحصر نمیشود، تعریفی از دین ارائه میدهد و ضمن اشاره به این نکته که انسان محتاج هدایت است، وجود دین و هدایت دینی را برای او امری لازم و ضروری میشمارد. او هدایت را به دو نوع ثابت و سیال تقسیم میکند و از ضرورت وجود هدایت تشریعی برای وی سخن میگوید و متذکر میشود که همواره در کنار ادیان آسمانی، ادیانی ساختگی و دروغین پدید آمدهاند<ref>ر.ک: متن کتاب، 14-5</ref>. | مصنف، ضمن بیان اینکه زندگی انسانی به حیات مادی او منحصر نمیشود، تعریفی از دین ارائه میدهد و ضمن اشاره به این نکته که انسان محتاج هدایت است، وجود دین و هدایت دینی را برای او امری لازم و ضروری میشمارد. او هدایت را به دو نوع ثابت و سیال تقسیم میکند و از ضرورت وجود هدایت تشریعی برای وی سخن میگوید و متذکر میشود که همواره در کنار ادیان آسمانی، ادیانی ساختگی و دروغین پدید آمدهاند.<ref>ر.ک: متن کتاب، 14-5</ref>. | ||
از جمله مدعیان دروغین نبوت در صدر اسلام، اسود عنسی، طلیحة بن خویلد، سجاح و مسیلمه بودهاند. نویسنده به بیان اجمالی مسائل تاریخی مربوطه و معرفی شخصیت هریک از این اشخاص در ضمن چند صفحه میپردازد؛ که البته معرفی مسیلمة بن ثمامه، مشروحتر از بقیه است و نامه او به پیامبر(ص) مبنی بر مشارکتش با ایشان در نبوت و پاسخ پیامبر اکرم(ص) به او هم در این قسمت ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، ص27-16</ref>. | از جمله مدعیان دروغین نبوت در صدر اسلام، اسود عنسی، طلیحة بن خویلد، سجاح و مسیلمه بودهاند. نویسنده به بیان اجمالی مسائل تاریخی مربوطه و معرفی شخصیت هریک از این اشخاص در ضمن چند صفحه میپردازد؛ که البته معرفی مسیلمة بن ثمامه، مشروحتر از بقیه است و نامه او به پیامبر(ص) مبنی بر مشارکتش با ایشان در نبوت و پاسخ پیامبر اکرم(ص) به او هم در این قسمت ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، ص27-16</ref>. | ||
نویسنده از افرادی که در سودان، مراکش و لیبی بهدروغ ادعای مهدویت کردند و نیز مدعیانی که بهدروغ خود را نایب و باب مخصوص حضرت مهدی(عج) خواندند، همچون: محمدعلی شلمغانی، شریعی، نمیری و بلالی نام میبرد<ref>ر.ک: همان، ص28</ref> و از علیمحمد شیرازی معروف به سید باب، بهعنوان خبیثترین این اشخاص که پس از ادعای بابیت، ادعای مهدویت و سپس نبوت کرد و به این حد رضایت نداده، مدعی الوهیت شد یاد میکند<ref>ر.ک: همان</ref>. | نویسنده از افرادی که در سودان، مراکش و لیبی بهدروغ ادعای مهدویت کردند و نیز مدعیانی که بهدروغ خود را نایب و باب مخصوص حضرت مهدی(عج) خواندند، همچون: محمدعلی شلمغانی، شریعی، نمیری و بلالی نام میبرد.<ref>ر.ک: همان، ص28</ref> و از علیمحمد شیرازی معروف به سید باب، بهعنوان خبیثترین این اشخاص که پس از ادعای بابیت، ادعای مهدویت و سپس نبوت کرد و به این حد رضایت نداده، مدعی الوهیت شد یاد میکند.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
ادامه مطالب کتاب درباره معرفی میرزا علیمحمد باب، نگاهی به برخی ادعاهای او، بهاءالله، مبانی عقیدتی بهائیت و تشریح و اشکال به مبانی عقیدتی و عملی آنهاست. | ادامه مطالب کتاب درباره معرفی میرزا علیمحمد باب، نگاهی به برخی ادعاهای او، بهاءالله، مبانی عقیدتی بهائیت و تشریح و اشکال به مبانی عقیدتی و عملی آنهاست. | ||
نویسنده در معرفی میرزا علیمحمد باب، از وضعیت سیاسی آن زمان، زندگی او در تجارتخانه داییاش در بوشهر، شاگردی سید کاظم رشتی که بزرگ شیخیان و خود، شاگرد شیخ علی احسایی بود و ریاضتهای باب در آن زمان سخن میگوید. همچنین ذکر میکند که سفارت روسیه در تهران در دوره قاجار، با باب برای به قدرت رساندن او دست داشت. همچنین از زرینتاج، دختر ملا صالح برغانی قزوینی که بابیون به او لقب طاهره و قرةالعین داده بودند، بهعنوان یکی از شخصیتهای مؤثر و زبانآور نام میبرد که کشف حجاب کرد و قائل به انقضای حکم حجاب شد<ref>ر.ک: همان، ص32-29</ref>. استعفای باب از امام زمانی در پی زندانی شدن او در قلعه جهریق، اختلاف میرزا حسینعلی نوری و میرزا یحیی معروف به صبح ازل بر سر جانشینی باب پس از مرگ علیمحمد شیرازی، تبعید آنها به قبرس و عکا، اختلاف میان بابیان (که گروهی خود را بابی و گروهی ازلی خواندند) و جانشینی عباس افندی از میرزا حسینعلی نوری پس از مرگ وی، از دیگر مباحثی است که نویسنده از آنها یاد میکند<ref>ر.ک: همان، ص37-36</ref>. | نویسنده در معرفی میرزا علیمحمد باب، از وضعیت سیاسی آن زمان، زندگی او در تجارتخانه داییاش در بوشهر، شاگردی سید کاظم رشتی که بزرگ شیخیان و خود، شاگرد شیخ علی احسایی بود و ریاضتهای باب در آن زمان سخن میگوید. همچنین ذکر میکند که سفارت روسیه در تهران در دوره قاجار، با باب برای به قدرت رساندن او دست داشت. همچنین از زرینتاج، دختر ملا صالح برغانی قزوینی که بابیون به او لقب طاهره و قرةالعین داده بودند، بهعنوان یکی از شخصیتهای مؤثر و زبانآور نام میبرد که کشف حجاب کرد و قائل به انقضای حکم حجاب شد.<ref>ر.ک: همان، ص32-29</ref>. استعفای باب از امام زمانی در پی زندانی شدن او در قلعه جهریق، اختلاف میرزا حسینعلی نوری و میرزا یحیی معروف به صبح ازل بر سر جانشینی باب پس از مرگ علیمحمد شیرازی، تبعید آنها به قبرس و عکا، اختلاف میان بابیان (که گروهی خود را بابی و گروهی ازلی خواندند) و جانشینی عباس افندی از میرزا حسینعلی نوری پس از مرگ وی، از دیگر مباحثی است که نویسنده از آنها یاد میکند.<ref>ر.ک: همان، ص37-36</ref>. | ||
مؤلف در ادامه، به مواردی از بیسوادیهای بهاءالله اشاره میکند و متعجبانه میپرسد: چنین موجودی چگونه میتواند خدا باشد<ref>ر.ک: همان، ص55-51</ref>. وی با استناد به مطالب کتابهای خودِ بابیان و بهائیان، اعتقادات آنان را به نقد میکشد. او مینویسد: خداوند در نگاه باب و بهاء موجودی است موهوم، خیالی و مخلوقی محدود و ضعیف که حتی گاهی زندانی میشود. باب و بهاء میپندارند خودشان خدا هستند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. وی مینویسد: باب در ادعای نبوتش کتابی آورد که اسم آن «البيان» است. او نتوانست آن را تکمیل کند و این کار را به عهده یحیی (صبح ازل) گذاشت. اما پس از وی، بهاءالله ادعای نبوت نمود، بیآنکه به وصیت سلف خویش (باب) اعتنایی نماید. وی علیه برادر خویش (یحیی) جنگید و سرانجام او را مسموم کرد و به قتل رساند...<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. | مؤلف در ادامه، به مواردی از بیسوادیهای بهاءالله اشاره میکند و متعجبانه میپرسد: چنین موجودی چگونه میتواند خدا باشد.<ref>ر.ک: همان، ص55-51</ref>. وی با استناد به مطالب کتابهای خودِ بابیان و بهائیان، اعتقادات آنان را به نقد میکشد. او مینویسد: خداوند در نگاه باب و بهاء موجودی است موهوم، خیالی و مخلوقی محدود و ضعیف که حتی گاهی زندانی میشود. باب و بهاء میپندارند خودشان خدا هستند.<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. وی مینویسد: باب در ادعای نبوتش کتابی آورد که اسم آن «البيان» است. او نتوانست آن را تکمیل کند و این کار را به عهده یحیی (صبح ازل) گذاشت. اما پس از وی، بهاءالله ادعای نبوت نمود، بیآنکه به وصیت سلف خویش (باب) اعتنایی نماید. وی علیه برادر خویش (یحیی) جنگید و سرانجام او را مسموم کرد و به قتل رساند....<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. | ||
مؤلف در ذیل عنوانی دیگر از خاتمیت پیامبر(ص) سخن میگوید و برای اثبات این مدعا از قرآن و روایات کمک میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص72-61</ref>. | مؤلف در ذیل عنوانی دیگر از خاتمیت پیامبر(ص) سخن میگوید و برای اثبات این مدعا از قرآن و روایات کمک میگیرد.<ref>ر.ک: همان، ص72-61</ref>. | ||
درباره مسئله مهدویت مینویسد: بهخاطر بیان تمام مسائل مربوط به امام زمان(ع) در روایات اسلامی و عدم تطبیق این اوصاف بر مؤسسان بابیت و بهائیت، آنها ادعای مهدویت نوعیه کرده، مهدویت شخصیه را منکر شدند یا خود را باب آن حضرت خواندند و روایات و آیات مربوط به مهدویت را تحریف کردند<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>. | درباره مسئله مهدویت مینویسد: بهخاطر بیان تمام مسائل مربوط به امام زمان(ع) در روایات اسلامی و عدم تطبیق این اوصاف بر مؤسسان بابیت و بهائیت، آنها ادعای مهدویت نوعیه کرده، مهدویت شخصیه را منکر شدند یا خود را باب آن حضرت خواندند و روایات و آیات مربوط به مهدویت را تحریف کردند.<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>. | ||
میرزا علیمحمد باب و میرزا حسینعلی بهاء، قیامت به معنی مذکور در ادیان را قبول نداشتند. باب میگفت: با آمدن من قیامت اسلام برپا میشود و با مرگم پایان میپذیرد و حسینعلی بهاء میگفت: قیامت اسلام با مرگ علیمحمد باب پایان پذیرفت و قیامت بیان با ظهور من يظهره الله (یعنی خود بهاء) آغاز شد<ref>ر.ک: همان، ص83</ref>. | میرزا علیمحمد باب و میرزا حسینعلی بهاء، قیامت به معنی مذکور در ادیان را قبول نداشتند. باب میگفت: با آمدن من قیامت اسلام برپا میشود و با مرگم پایان میپذیرد و حسینعلی بهاء میگفت: قیامت اسلام با مرگ علیمحمد باب پایان پذیرفت و قیامت بیان با ظهور من يظهره الله (یعنی خود بهاء) آغاز شد.<ref>ر.ک: همان، ص83</ref>. | ||
مؤلف، سایر تعلیمات بهائیان مانند، عدم جواز ذکر نزد مردم، وجوب تعویض وسایل خانه در هر نوزده سال، حرمت نشستن بر منبر و تقیه، جواز گوش دادن به غنا، طهارت منی و هر چیزی جز کسانی که به باب معتقد نیستند، جواز ربا و استمنا و... را مغایر با تعلیمات اسلامی دانسته و به نقد میکشد<ref>ر.ک: همان، ص111-87</ref>. | مؤلف، سایر تعلیمات بهائیان مانند، عدم جواز ذکر نزد مردم، وجوب تعویض وسایل خانه در هر نوزده سال، حرمت نشستن بر منبر و تقیه، جواز گوش دادن به غنا، طهارت منی و هر چیزی جز کسانی که به باب معتقد نیستند، جواز ربا و استمنا و... را مغایر با تعلیمات اسلامی دانسته و به نقد میکشد.<ref>ر.ک: همان، ص111-87</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش