۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مير داماد' به 'مير داماد ') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
اين رساله، توسط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى و | اين رساله، توسط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى و درباره تعريف پارهاى از امور و در پاسخ به درخواست عدهاى از شاگردان تأليف شده است. تأليف آن قبل از شفاء و ديگر آثار وى مىباشد. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۴: | ||
مؤلف، در مقدمه، مسائلي را در مورد نفس و آثار بزرگان | مؤلف، در مقدمه، مسائلي را در مورد نفس و آثار بزرگان دربارهي نفس مطرح نموده و هدف نهايي از اين مباحث را رسيدن به اين خطاب مشهور كه «من عرف نفسه فقد عرف ربه» ميداند. او خود اشارهاي به فصول دهگانه و موضوع آنها كه به ترتيب ذيل است، كرده و وارد مباحث ميشود: فصل اول، در اثبات قواي نفسانى: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] لزوم اثبات قواي نفسانى را بيان كرده و مهمترين خواص آنها را تحريك و ادراك ميداند. وي اضافه ميكند كه ما بايد علت و سبب حركت اجسام را كه نفوس و قواي نفسانى هستند، شرح دهيم. او حركت مستقيم را از حركت مستدير جدا كرده و براي هر يك سببي و غرضي معرفي ميكند. حركتي كه اجسام متولده از عناصر اربعه دارند، حركتي قسري است كه همين سرآغاز توضيحي است در مورد حركات طبيعيه و حركات نفسانيه. | ||
فصل دوم به دنبال بيان تقسيمات قواي نفسانى ميباشد. نفس نباتي، نفس حيواني و نفس ناطقه، نفوسي هستند كه در اين بخش يكي پس از ديگري مورد بررسي واقع گرديدهاند. تحديد نفس كليه نيز بخش دوم اين فصل است كه در آن، تركيب اجسام طبيعي از صورت و هيولي؛ يعني ماده را مطرح كرده است و مثال شمشير را براى آن ميآورد كه بريدن شمشير از حدت و شكنندگيش از حديد آن ناشي مىشود. وي، اين را براي جداييناپذير بودن صورت از هيولي مطرح ميكند. | فصل دوم به دنبال بيان تقسيمات قواي نفسانى ميباشد. نفس نباتي، نفس حيواني و نفس ناطقه، نفوسي هستند كه در اين بخش يكي پس از ديگري مورد بررسي واقع گرديدهاند. تحديد نفس كليه نيز بخش دوم اين فصل است كه در آن، تركيب اجسام طبيعي از صورت و هيولي؛ يعني ماده را مطرح كرده است و مثال شمشير را براى آن ميآورد كه بريدن شمشير از حدت و شكنندگيش از حديد آن ناشي مىشود. وي، اين را براي جداييناپذير بودن صورت از هيولي مطرح ميكند. | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
فصل هفتم، در مورد حواس باطني و قوهي محركهي بدن است كه حس مشتركه يا قوهي متصوره از جمله آنها ميباشد. يكى از مطالبي كه مؤلف در اين فصل از آن سخن گفته، اين است كه قوهي متخيله هر گاه مورد استعمال قوهي متوهمه قرار گيرد، متخيله ناميده مىشود و هر گاه قوهي ناطقه آن را به كار ببرد، قوهي مفكره خوانده ميشود. مؤلف، سرچشمهي همهي اينها را قلب ميداند و... | فصل هفتم، در مورد حواس باطني و قوهي محركهي بدن است كه حس مشتركه يا قوهي متصوره از جمله آنها ميباشد. يكى از مطالبي كه مؤلف در اين فصل از آن سخن گفته، اين است كه قوهي متخيله هر گاه مورد استعمال قوهي متوهمه قرار گيرد، متخيله ناميده مىشود و هر گاه قوهي ناطقه آن را به كار ببرد، قوهي مفكره خوانده ميشود. مؤلف، سرچشمهي همهي اينها را قلب ميداند و... | ||
فصل هشتم، | فصل هشتم، دربارهي نفس انساني از آغاز تا رسيدن به كمال ميباشد. مؤلف، بحث خود را در اين باره چنين آغاز مىكند: بىترديد تمايز انسان از ساير حيوانات، به بركت قوهاى است كه توانايى تصور معقولات با آن حاصل مىشود. اين قوه را نفس نطقيه يا عقل هيولانى مىخوانند. اين قوه تنها در انسان وجود دارد و ذاتا واجد هيچيك از صور معقولات نيست و... | ||
مرتبه نفس نطقيه در انبيا به حدى است كه براى شناخت حقايق، به قياس و تأمل نياز ندارد، چرا كه الهام و وحى او را كافى است؛ اين ويژگى نفس، تقديس و خود نفس به اعتبار اين ويژگى، روح مقدس ناميده مىشود. | مرتبه نفس نطقيه در انبيا به حدى است كه براى شناخت حقايق، به قياس و تأمل نياز ندارد، چرا كه الهام و وحى او را كافى است؛ اين ويژگى نفس، تقديس و خود نفس به اعتبار اين ويژگى، روح مقدس ناميده مىشود. | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
رسالهي«سرّ القدر» از بو علي است كه به زبان عربي و در پاسخ به سؤال | رسالهي«سرّ القدر» از بو علي است كه به زبان عربي و در پاسخ به سؤال درباره اين كلام صوفيه كه گفتهاند: «من عرف سر القدر فقد الحد»، نوشته شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۲۳۱: | خط ۲۳۱: | ||
مقدمه، | مقدمه، درباره انگيزه تأليف رساله است. مطالبى كه در رساله، بررسى شدهاند، عبارتند از: اثبات واجب الوجود، وحدانيت واجب، نفى علل از واجب، توضيح پارهاى از صفات واجب از قبيل علم، حيات، اراده و...، توضيح در مورد صدور افعال از واجب و توضيح در مورد قضا و قدر واجب. | ||
مؤلف، در اثبات واجب الوجود مىگويد: موجود، يا براى وجود خود داراى سببى است يا براى وجود خود سبب ندارد؛ اگر براى وجودش سبب باشد، مىشود ممكن الوجود و اگر سبب نداشته باشد واجب الوجود خواهد بود... | مؤلف، در اثبات واجب الوجود مىگويد: موجود، يا براى وجود خود داراى سببى است يا براى وجود خود سبب ندارد؛ اگر براى وجودش سبب باشد، مىشود ممكن الوجود و اگر سبب نداشته باشد واجب الوجود خواهد بود... | ||
خط ۲۴۱: | خط ۲۴۱: | ||
[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، فصلى جداگانه را براى صدور افعال از واجب الوجود مطرح مىكند و فعل واجب را از آثار كمال او مىشمارد و اين فعل او را واحد مىداند و مىگويد: اثنينيت فعل دالّ بر اثنينيت فاعل مىباشد، فلذا محال است از واحد، فعلى غير واحد صادر شود. | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، فصلى جداگانه را براى صدور افعال از واجب الوجود مطرح مىكند و فعل واجب را از آثار كمال او مىشمارد و اين فعل او را واحد مىداند و مىگويد: اثنينيت فعل دالّ بر اثنينيت فاعل مىباشد، فلذا محال است از واحد، فعلى غير واحد صادر شود. | ||
آخرين فصل رساله | آخرين فصل رساله درباره قضا و قدر است. بو على اين مسئله مهم كلامى را به طور مختصر در بخش پايانى اين رساله آورده تا مبحث توحيد را با آن تكميل سازد. وى قضاى واجب را، علمش به معلومات، مبدعات و مكوناتش مىداند و قدر را ايجاب اسباب براى مسببات مىشمارد. او معتقد است كه با بيان اين سبب و مسببها و تفصيلشان، اثبات حكمت الهى در موجودات ظاهر مىگردد. | ||
عدم وجود شرّ در عالم به طور مطلق و اضافه تمام خيرات به واجب، طبق آيه شريفه'''«بيده الخير و هو على كل شىء قدير»''' و آيه'''«يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العُسر»'''، مباحث ديگرى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در بخش قضا و قدر به آنها پرداخته است. وى اين رساله را با حمد الهى و صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خاندان طاهرينش و اصحاب اخيارش به پايان مىبرد. | عدم وجود شرّ در عالم به طور مطلق و اضافه تمام خيرات به واجب، طبق آيه شريفه'''«بيده الخير و هو على كل شىء قدير»''' و آيه'''«يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العُسر»'''، مباحث ديگرى است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در بخش قضا و قدر به آنها پرداخته است. وى اين رساله را با حمد الهى و صلوات بر پيامبر اكرم(ص) و خاندان طاهرينش و اصحاب اخيارش به پايان مىبرد. | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۴۸: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''رسالة فى السعادة و الحجج العشرة على ان النفس الانسانية جوهر'''، رسالهاى است كه بو على آن را به زبان عربى، خطاب به بعضى دوستان خود، | '''رسالة فى السعادة و الحجج العشرة على ان النفس الانسانية جوهر'''، رسالهاى است كه بو على آن را به زبان عربى، خطاب به بعضى دوستان خود، دربارهى نفس و عاقبت آن نوشته است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۸: | ||
رساله، حاوى ده برهان در اثبات جوهريّت نفس انسانى، يك مقدمه | رساله، حاوى ده برهان در اثبات جوهريّت نفس انسانى، يك مقدمه درباره طريق سعادت بشر و... است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، سعادت را بقاى سرمدى در عالم ابدى و در جوار كسى كه خلق و امر به دست اوست مىداند. طريق رسيدن به اين سعادت، بعد از شناخت آن چيزى است كه هر انسانى بايد به دنبال آن باشد. لذات دنيوى و رياست چند روزه در دنيا و امور زودگذر بىاهميت را به عنوان رهزنان طريق سعادت حقيقى مىداند كه با ظاهرى زيبا انسان را از حقيقت باز مىدارند. وى سعادت واقعى را فقط در آخرت، قابل دسترسى مىداند و رسيدن به چنين مطلوبى را در اين دنيا با توجه به محدوديتهاى آن غير ممكن و دست نايافتنى مىخواند. | ||
ايشان، قبل از ورود در بيان براهين نفس، نصيحتى دارد كه انسان را به سوى سعادت واقعى اخروى رهنمون مىگرداند و براى اثبات اين موضوع كه با توجه به جوهريت نفس و اصل و ريشه آن فقط در آخرت مىتواند به لذايذ واقعى و درخور شأن برسد، اين حجتها را اقامه مىكند. | ايشان، قبل از ورود در بيان براهين نفس، نصيحتى دارد كه انسان را به سوى سعادت واقعى اخروى رهنمون مىگرداند و براى اثبات اين موضوع كه با توجه به جوهريت نفس و اصل و ريشه آن فقط در آخرت مىتواند به لذايذ واقعى و درخور شأن برسد، اين حجتها را اقامه مىكند. | ||
حجت اول، توضيحى است | حجت اول، توضيحى است درباره نفس ناطقه انسان كه وجه تمايز وى با ساير موجودات مىباشد و در تمام انسانها، اعم از صغير و كبير وجود دارد. مؤلف، مىگويد: عرض به هيچ وجه تحمل چنين قوهاى را با ويژگىهاى خاصش نداشته و اين كار تنها از جوهر ساخته است كه اين خود دليلى بر جوهريت نفس مىباشد. | ||
حجت دوم، عدم امكان وقوع حكمت در اجسام است كه نتيجهاش جوهريت محل حكمت كه نفس است مىباشد. | حجت دوم، عدم امكان وقوع حكمت در اجسام است كه نتيجهاش جوهريت محل حكمت كه نفس است مىباشد. | ||
خط ۲۷۸: | خط ۲۷۸: | ||
فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از اقامه حجج دهگانه به آن پرداخته است. | فسادناپذير بودن نفس، عنوان فصل ديگرى است كه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از اقامه حجج دهگانه به آن پرداخته است. | ||
در فصلى ديگر | در فصلى ديگر درباره اجرام علويه و داراى نفس ناطقه بودنشان، سخن گفته، ضمن ارائه تعريفى از حركت قسريه، حركت طبيعيه و حركت نفسيه و ضمن رد دو حركت اول از حركات فلكيه، تنها راه حركت آنها را حركت نفسيه مىداند. | ||
[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهايتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مىنمايد. | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در سرفصل بعد، به وضعيت نفس بعد از مفارقت از بدن پرداخته و نظريه دانشمندانى چون اسكندر افروديسى، ارسطاطاليس، اماثامطيوس را مطرح كرده و نهايتاً نظر اماثامطيوس را پذيرفته و با شرح و توضيح آن، اقدام به بيان سرنوشت غايى نفوس مىنمايد. | ||
خط ۳۳۳: | خط ۳۳۳: | ||
مؤلف، فصل اول را با مقدمهاى آغاز مىكند و در آن، مرتبه خلقت حيوان را بعد از جمادات و نباتات يادآورى كرده و ارادهى خداوند را براى به كمال رساندن انسان بيان مىدارد و مىگويد: انسان، همان عالم اكبر است و شرف انسان نيز به فعلش مىباشد؛ اگر عملش موافق عمل شيطان باشد، موجب هلاكت وى خواهد بود. | مؤلف، فصل اول را با مقدمهاى آغاز مىكند و در آن، مرتبه خلقت حيوان را بعد از جمادات و نباتات يادآورى كرده و ارادهى خداوند را براى به كمال رساندن انسان بيان مىدارد و مىگويد: انسان، همان عالم اكبر است و شرف انسان نيز به فعلش مىباشد؛ اگر عملش موافق عمل شيطان باشد، موجب هلاكت وى خواهد بود. | ||
مؤلف، سپس توضيحى | مؤلف، سپس توضيحى دربارهى قواى انسانى و برترى قوه عقل بر ساير قوا و همينطور در خدمت عقل بودن ساير قوا ارائه مىنمايد. وى اعتقاد دارد هر كدام از قوا داراى مأموريت خاصى هستند كه فعل اشرف آنها؛ يعنى نفس ناطقه تأمل در صنايع و تفكر در بدايع مىباشد و توجهش نيز به عالم اعلى است و... | ||
بو على بعد از بيان مقدمه مزبور، نماز را به عنوان وسيلهاى براى تشبه نفس ناطقه انسانى به اجرام فلكيه و تعبددائم براى حق مطلق، جهت طلب ثواب سرمدى، معرفى مىكند و كلام رسول الله(ص) را كه فرمود: «الصلاة عمود الدين»، ناظر به همين مىداند، زيرا دين تصفيه نفس انسانى از كدورات شيطانى و هواجس بشريّه مىباشد... | بو على بعد از بيان مقدمه مزبور، نماز را به عنوان وسيلهاى براى تشبه نفس ناطقه انسانى به اجرام فلكيه و تعبددائم براى حق مطلق، جهت طلب ثواب سرمدى، معرفى مىكند و كلام رسول الله(ص) را كه فرمود: «الصلاة عمود الدين»، ناظر به همين مىداند، زيرا دين تصفيه نفس انسانى از كدورات شيطانى و هواجس بشريّه مىباشد... | ||
خط ۳۴۱: | خط ۳۴۱: | ||
مؤلف، فصل سوم رساله را به وجوب هر دو قسم اين نمازها اختصاص داده است. وى مىگويد: انسانها از لحاظ تأثير قواى روحى متفاوتند؛ هر كسى كه قواى طبيعى و حيوانى بر وى غلبه كند، عاشق بدن خواهد بود و تربيت و صحت و خور و خواب و جلب منفعت و دفع مفسده از آن مهمترين كارش خواهد بود و در نتيجه چنين شخصى در زمره حيوانات و غافل از ياد خدا و جاهل از حق خواهد بود، اما كسى كه قواى روحانيهاش غالب و مسلط بر هواى نفس و مجرد از مشاغل دنيوى باشد، نماز براى وى وجوبى شديد خواهد داشت كما اينكه بر پيغمبر اكرم(ص) شديدترين وجوب را داشت، زيرا در شبى كه از جسم خود مجرد شد و هيچ اثرى از آثار حيوانيه شهوانيه در وى نماند، به خدا عرض كرد: پروردگار لذتى غريب از اين شب برايم حاصل شد؛ كارى كن كه اين حال مداومت داشته باشد و خداوند وى را امر به نماز كرد. | مؤلف، فصل سوم رساله را به وجوب هر دو قسم اين نمازها اختصاص داده است. وى مىگويد: انسانها از لحاظ تأثير قواى روحى متفاوتند؛ هر كسى كه قواى طبيعى و حيوانى بر وى غلبه كند، عاشق بدن خواهد بود و تربيت و صحت و خور و خواب و جلب منفعت و دفع مفسده از آن مهمترين كارش خواهد بود و در نتيجه چنين شخصى در زمره حيوانات و غافل از ياد خدا و جاهل از حق خواهد بود، اما كسى كه قواى روحانيهاش غالب و مسلط بر هواى نفس و مجرد از مشاغل دنيوى باشد، نماز براى وى وجوبى شديد خواهد داشت كما اينكه بر پيغمبر اكرم(ص) شديدترين وجوب را داشت، زيرا در شبى كه از جسم خود مجرد شد و هيچ اثرى از آثار حيوانيه شهوانيه در وى نماند، به خدا عرض كرد: پروردگار لذتى غريب از اين شب برايم حاصل شد؛ كارى كن كه اين حال مداومت داشته باشد و خداوند وى را امر به نماز كرد. | ||
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مىگويد: اين مقدار توضيح را | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مىگويد: اين مقدار توضيح را درباره نماز كافى مىدانم، زيرا با اين مقدار توضيح مشخص شد كه نماز ظاهرى و جسمانى براى چه كسانى واجب است و نماز باطنى و روحانى براى چه افرادى. | ||
خط ۴۲۷: | خط ۴۲۷: | ||
بو على، نخست، اشارهاى بسيار اجمالى و كوتاه به مقدماتى كه دانستنشان براى استنتاج مطالب مورد سؤال، لازم است، مىكند، آنگاه با تعبيرات خاص فلسفى، ذات پاك خداوند را مؤثر در همه موجودات مىداند و احاطه علمى وى را سبب پيدايش آنها مىخواند و سلسله عللى را كه در طول يكديگرند و چگونگى تأثير آنها را بيان مىكند... در ادامه | بو على، نخست، اشارهاى بسيار اجمالى و كوتاه به مقدماتى كه دانستنشان براى استنتاج مطالب مورد سؤال، لازم است، مىكند، آنگاه با تعبيرات خاص فلسفى، ذات پاك خداوند را مؤثر در همه موجودات مىداند و احاطه علمى وى را سبب پيدايش آنها مىخواند و سلسله عللى را كه در طول يكديگرند و چگونگى تأثير آنها را بيان مىكند... در ادامه درباره زيارت مىگويد: نفوس زائران، از نفوسى كه مورد زيارت قرار مىگيرند، در راه جلب خير و دفع زيان، درخواست يارى مىنمايند و چون نفوس زيارتشدگان، مشابه با عقول(فرشتگان مقرب) و مجاور با آنها شدهاند، تأثير عظيمى در نفوس زائران به حسب اختلاف حالات جسمانى و نفسانى آنها، مىگذارند... | ||
خط ۴۸۶: | خط ۴۸۶: | ||
فصل اول، | فصل اول، دربارهى سريان عشق در تمام هويات ميباشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ميگويد: از آنجايي كه تمام هويات مدبره طبعا دنبال كمال خود كه همان خيريت هويت خود كه منبعث از هويت خير محض است، ميباشند و از نقص خاص كه شريت هيولائيه و عدميه است نفرت دارند، فلذا براي هر يك از اين موجودات مدبره، شوقي طبيعي و عشقي غريزي ميباشد كه همان سبب وجودشان است. اما اينكه خير بالذات معشوق است و خود آن خير عاشق خير است، موضوع بحث ديگر مؤلف در اين قسمت است كه خالي نبودن موجودات از عشق نتيجهي اين مباحث [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ميباشد. | ||
فصل دوم، | فصل دوم، دربارهى عشق در بسائط غير زنده ميباشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ابتدا اقسام سهگانهي بسائط غير زنده را بيان ميكند تا قرين عشق بودن تك تك آنها را كه سبب وجودشان ميباشد، بيان كند، همچنين نفرتي كه اين موجودات از عدم مطلق دارند را در وجودشان ظاهر ميداند. فصل سوم در وجود عشق در صور نباتيه يا همان نفوس نباتيه است كه در هر سه قسم قوهي تغذيه، تنميه و توليد مثل، وجود عشق را متذكر ميگردد. | ||
در فصل چهارم راجع به وجود عشق در نفوس حيوانيه سخن گفته و وجود عشق غريزي را در قوا و نفوس حيوانيه، انكارناپذير ميداند و...[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در اين قسمت عشق را در نفوس حيواني به اختياري و طبيعي تقسيم ميكند كه مشخصا بعضي از كارهاي آنها، مربوط به عشق طبيعي و بعضي ديگر مربوط به عشق اختياري ميباشد. | در فصل چهارم راجع به وجود عشق در نفوس حيوانيه سخن گفته و وجود عشق غريزي را در قوا و نفوس حيوانيه، انكارناپذير ميداند و...[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در اين قسمت عشق را در نفوس حيواني به اختياري و طبيعي تقسيم ميكند كه مشخصا بعضي از كارهاي آنها، مربوط به عشق طبيعي و بعضي ديگر مربوط به عشق اختياري ميباشد. | ||
خط ۵۲۹: | خط ۵۲۹: | ||
رساله «الاجوبة عن مسائل البيرونى» توسط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى، و در پاسخ به پرسشهاى [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]] | رساله «الاجوبة عن مسائل البيرونى» توسط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى، و در پاسخ به پرسشهاى [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]] درباره برخى از مسائل طبيعى و به اصطلاح امروزى، فيزيكى، نوشته شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۷۳: | خط ۵۷۳: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام فى مقولات [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]'''، رسالهاى است منسوب به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى و در موضوع وجود كلى طبيعى. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى | '''رسالة بعض الافاضل الى علماء مدينة السلام فى مقولات [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]'''، رسالهاى است منسوب به [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، به زبان عربى و در موضوع وجود كلى طبيعى. مؤلف، در اين رساله به نقد نظريه دانشمندى همدانى درباره وجود خارجى كلى طبيعى و پارهاى از مسائل ديگر پرداخته و آن را براى دانشمندان بغداد ارسال نموده تا در مورد آن اظهار نظر نمايند. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۵۸۳: | خط ۵۸۳: | ||
مؤلف، در مقدمه، از دانشمندان بغدادى مىخواهد كه | مؤلف، در مقدمه، از دانشمندان بغدادى مىخواهد كه درباره اختلاف نظر وى با دانشمند همدانى، اظهار نظر نموده و مشخص نمايند كه كداميك از آن دو بر حق يا بر باطل يا دچار غفلت و قصورند. در ادامه، نظريات دانشمند همدانى را نقل مىكند و به نقد آنها مىپردازد؛ به عنوان نمونه، خلاصه يكى از نظريات وى چنين است: در جهان هستى، انسانيت واحدى وجود دارد كه عينا مقارن با عوارضى است كه زيد قائم به آنهاست؛ اين انسانيت واحد همراه با اين عوارض، غير از همين انسانيت است همراه با عوارض ديگر. اين موجود واحد خود تغييرناپذير است و زمانى كه زيد مىميرد، تنها عوارض مخصوص به زيد، از آن موجود واحد جدا مىگردد... | ||
صورتى كه در آينه نقش مىبندد، عينا همان صورتى است كه در چهره زيد آشكار مىباشد؛ نه چيزى ديگر مثل آن... | صورتى كه در آينه نقش مىبندد، عينا همان صورتى است كه در چهره زيد آشكار مىباشد؛ نه چيزى ديگر مثل آن... |
ویرایش