۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''المقنع في الغيبة'''، اثر على بن حسين، علمالهدى معروف به شريف (سيد) مرتضى (متوفاى 436ق)، | '''المقنع في الغيبة'''، اثر على بن حسين، علمالهدى معروف به شريف (سيد) مرتضى (متوفاى 436ق)، درباره امامت و به زبان عربى است. | ||
اين كتاب كه توسط سيد محمدعلى حكيم مورد تحقيق قرار گرفته، علىرغم حجم كمش از بهترين و نفيسترين كتابهايى است كه در دوران غيبت، پيرامون امامت و حكمتهاى غيبت نگاشته شده است. | اين كتاب كه توسط سيد محمدعلى حكيم مورد تحقيق قرار گرفته، علىرغم حجم كمش از بهترين و نفيسترين كتابهايى است كه در دوران غيبت، پيرامون امامت و حكمتهاى غيبت نگاشته شده است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
همينطور، مفسّر و دانشمند بزرگ اسلام مرحوم [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] (متوفى به سال 548ق) قسمتهايى از همين كتاب را بهصورت نقل صريح يا بهاختصار در كتاب ارزشمند خود «إعلام الورى بأعلام الهدى»، طى مسائل اول تا پنجم باب پنجم ذكر نموده است. او اگرچه به نام سيد شريف مرتضى بهعنوان مستند اين اقوال تصريح نموده، لكن اسم كتاب «مقنع» را بهعنوان مدرك آنها ذكر نفرموده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 17</ref>. | همينطور، مفسّر و دانشمند بزرگ اسلام مرحوم [[طبرسی، فضل بن حسن|شيخ طبرسى]] (متوفى به سال 548ق) قسمتهايى از همين كتاب را بهصورت نقل صريح يا بهاختصار در كتاب ارزشمند خود «إعلام الورى بأعلام الهدى»، طى مسائل اول تا پنجم باب پنجم ذكر نموده است. او اگرچه به نام سيد شريف مرتضى بهعنوان مستند اين اقوال تصريح نموده، لكن اسم كتاب «مقنع» را بهعنوان مدرك آنها ذكر نفرموده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 17</ref>. | ||
[[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] | [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] درباره انگيزه تأليف خود، در ابتداى اين كتاب چنين مرقوم مىكند كه: «در مجلس وزير سيد - كه خدا عمرش را به عزّت زياد گرداند و بدخواهان و دشمنانش را خوار نمايد - كلامى درباره غيبت امام زمان (ع) پيش آمد... اين امر مرا بر آن داشت كه سخنى مختصر آورم...». | ||
مرحوم علامه شيخ «[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]»، | مرحوم علامه شيخ «[[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ طهرانى]]»، درباره وزير مذكور مىگويد: «و آن وزير مغربى، شخصى به نام ابوالحسن على بن الحسين بن على بن هارون بن عبدالعزيز اراجنى بوده است <ref>واحد تحقيقات مسجد مقدس جمكران، ص 18</ref> | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
اولين بحثى كه مؤلف به آن مىپردازد «امامت و عصمت، دو اصل مبنايى براى غيبت» است. ايشان بعد از ثابت نمودن دو اصل امامت و عصمت (هيچيك از زمانهاى تكليف از امام خالى نيست؛ چون خالى بودن، نوعى اخلال به تمكين آنان و مضر به حسن تكليف آنهاست. امام مزبور به حكم عقل مىبايست از خطا و لغزش و انجام هر ناپسندى معصوم باشد)، به دنبال مصداقى براى امام غايب مىرود و ثابت مىكند كه امام دوازدهم شيعيان همان امام غايب است <ref>متن كتاب، ص 34</ref>. | اولين بحثى كه مؤلف به آن مىپردازد «امامت و عصمت، دو اصل مبنايى براى غيبت» است. ايشان بعد از ثابت نمودن دو اصل امامت و عصمت (هيچيك از زمانهاى تكليف از امام خالى نيست؛ چون خالى بودن، نوعى اخلال به تمكين آنان و مضر به حسن تكليف آنهاست. امام مزبور به حكم عقل مىبايست از خطا و لغزش و انجام هر ناپسندى معصوم باشد)، به دنبال مصداقى براى امام غايب مىرود و ثابت مىكند كه امام دوازدهم شيعيان همان امام غايب است <ref>متن كتاب، ص 34</ref>. | ||
مؤلف در ادامه به توضيح بيشتر اصل امامت و اصل عصمت مىپردازد، سپس ديدگاه فرقههايى همچون كيسانيه، ناووسيه و واقفه را | مؤلف در ادامه به توضيح بيشتر اصل امامت و اصل عصمت مىپردازد، سپس ديدگاه فرقههايى همچون كيسانيه، ناووسيه و واقفه را درباره امامت و مصداق آن بررسى مىكند <ref>همان، ص 37</ref>. | ||
ايشان | ايشان درباره علت غيبت مىگويد: ما علم دقيق و تفصيلى به سبب غيبت و وجه عدم ظهور حضرت را لازم نداريم و چنين علمى برايمان ضرورت ندارد، بلكه همان علم اجمالى (خداوند حكيم كار عبث انجام نمىدهد) كه ذكر شد در اين باره كفايت مىكند. حال اگر خود را به زحمت انداختيم و علىرغم عدم لزومش در آن تحقيق و تدقيق كرده و وجوهى را ذكر كرديم، از فضل ما محسوب مىگردد <ref>همان، ص 42</ref>. | ||
مؤلف در قسمتى از كتاب خود مىگويد: | مؤلف در قسمتى از كتاب خود مىگويد: | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
مؤلف در جاى ديگر در پاسخ به چنين اشكالى: «اگر گفته شود با فرض غيبت امام، چه راهى براى رسيدن به حق وجود دارد؟ شما اگر پاسخ دهيد هيچ راهى وجود ندارد، كه مردم را در ساير امورشان در حيرت و ضلالت و شك قرار دادهايد و اگر بگوييد: به كمك ادله حق، به حق دسترسى پيدا مىشود، خود با اين سخن تصريح كردهايد به عدم احتياج به امام»، مىنويسد: «حق بر دو گونه است: عقلى و سمعى. عقلى با ادله آن و با تفكر دريافت مىشود و سمعى، با اقوال پيامبر و ائمه، ولى از آنجا كه امكان دارد ناقلين از نقل تمام اقوال پيامبر و ائمه عدول كرده باشند، حال يا از روى اعتماد يا از روى اشتباه، در نتيجه نقل قطع گردد يا در ميان كسانى كه نقلشان حجت نيست بماند، بنابراين نياز به امامى است كه آن را توضيح دهد و موضع تقصير را آشكار گرداند» <ref>همان، ص 59</ref>. | مؤلف در جاى ديگر در پاسخ به چنين اشكالى: «اگر گفته شود با فرض غيبت امام، چه راهى براى رسيدن به حق وجود دارد؟ شما اگر پاسخ دهيد هيچ راهى وجود ندارد، كه مردم را در ساير امورشان در حيرت و ضلالت و شك قرار دادهايد و اگر بگوييد: به كمك ادله حق، به حق دسترسى پيدا مىشود، خود با اين سخن تصريح كردهايد به عدم احتياج به امام»، مىنويسد: «حق بر دو گونه است: عقلى و سمعى. عقلى با ادله آن و با تفكر دريافت مىشود و سمعى، با اقوال پيامبر و ائمه، ولى از آنجا كه امكان دارد ناقلين از نقل تمام اقوال پيامبر و ائمه عدول كرده باشند، حال يا از روى اعتماد يا از روى اشتباه، در نتيجه نقل قطع گردد يا در ميان كسانى كه نقلشان حجت نيست بماند، بنابراين نياز به امامى است كه آن را توضيح دهد و موضع تقصير را آشكار گرداند» <ref>همان، ص 59</ref>. | ||
مؤلف | مؤلف درباره علّت عدم ظهور امام(ع) براى دوستان خود چنين مىگويد: «بزرگان شيعه از اين سؤال جواب دادهاند به اينكه مانعى ندارد و بعيد نيست كه علّت غيبت امام از اوليا و دوستان خويش اين باشد كه مىترسد بعد از ديدار، آنان خبرش را فاش كنند و از روى خوشحالى درباره ديدار و همنشينى او با ايشان سخن گويند و اين امر - اگرچه به شكل غير عمدى - منجر به ترس از دشمنان شود» <ref>همان، ص 61</ref>. | ||
سپس، پاسخ مزبور را نقد مىكند و در ادامه مىنويسد: «اولا ما قطع و يقين نداريم كه او براى همه اولياى خويش غايب و مستور باشد؛ زيرا كه خود اين مطلب نيز بر ما پوشيده است و هريك از ما فقط حال خودش را مىداند، نه حال ديگران را. | سپس، پاسخ مزبور را نقد مىكند و در ادامه مىنويسد: «اولا ما قطع و يقين نداريم كه او براى همه اولياى خويش غايب و مستور باشد؛ زيرا كه خود اين مطلب نيز بر ما پوشيده است و هريك از ما فقط حال خودش را مىداند، نه حال ديگران را. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
و زمانى كه ظهور آن حضرت را براى آنان ممكن شماريم، همان طور كه احتمال عدم ظهور نيز هست، بايد علّتى را براى غايب ماندن احتمالى آن حضرت از ايشان ذكر نماييم. | و زمانى كه ظهور آن حضرت را براى آنان ممكن شماريم، همان طور كه احتمال عدم ظهور نيز هست، بايد علّتى را براى غايب ماندن احتمالى آن حضرت از ايشان ذكر نماييم. | ||
و بهترين و نزديكترين دليل به حق اين است كه بگوييم: بايد علّت غيبت از اوليا و دوستان، مشابه و همانند علت غيبت از دشمنان باشد... علاوه بر اين دانستيم كه علم به امام زمان (ع) بهنحو تعيين و جدا كردن او از مدّعيان دروغين، جز بهوسيله معجزه صورت نمىگيرد؛ زيرا نصّ و روايت صحيح - | و بهترين و نزديكترين دليل به حق اين است كه بگوييم: بايد علّت غيبت از اوليا و دوستان، مشابه و همانند علت غيبت از دشمنان باشد... علاوه بر اين دانستيم كه علم به امام زمان (ع) بهنحو تعيين و جدا كردن او از مدّعيان دروغين، جز بهوسيله معجزه صورت نمىگيرد؛ زيرا نصّ و روايت صحيح - درباره امامت خصوص اين امام - براى معيّن شدن و مشخّص گشتن او كفايت نمىكند، بلكه بايد معجزهاى آشكار، به دست او صورت گيرد، تا تصديق كنيم كه وى فرزند امام حسن عسكرى (ع) است. | ||
و علم به معجزه و دلالت كردن آن بر ظهور، راهش، استدلالى است كه ممكن است مورد شبهه قرار گيرد و هركس | و علم به معجزه و دلالت كردن آن بر ظهور، راهش، استدلالى است كه ممكن است مورد شبهه قرار گيرد و هركس درباره كسى كه معجزه به دست او ظهور يافته شبههاى پيدا كرد و معتقد شد كه اين معجزه، باطل و نوعى تصرّف خارقالعاده در اشياست و قائل شد كه انجامدهنده اين معجزه دروغگو است، چنين كسى ملحق به اعدا و از زمره دشمنان محسوب مىشود، از جهت اينكه بايد از او ترسيد <ref>همان، ص 65</ref>. | ||
ايشان در ادامه، شبهاتى | ايشان در ادامه، شبهاتى درباره دوستان امام مطرح مىكند و خود نيز پاسخ مىدهد. | ||
در انتهاى كتاب، «كتاب الزيادة المكمل بها كتاب المقنع» آمده كه حاوى مطالبى است از قبيل: الهامگيرى اوليا از امام غايب و عدم فرق بين امام غايب و امام حاضر، عدم ضرورت ظهور براى اوليا، چگونگى آگاهى امام غايب از امور و كيفيت اگاهى امام به زمان ظهور و... | در انتهاى كتاب، «كتاب الزيادة المكمل بها كتاب المقنع» آمده كه حاوى مطالبى است از قبيل: الهامگيرى اوليا از امام غايب و عدم فرق بين امام غايب و امام حاضر، عدم ضرورت ظهور براى اوليا، چگونگى آگاهى امام غايب از امور و كيفيت اگاهى امام به زمان ظهور و... |
ویرایش