عدة الرجال: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:




«عدة الرجال»، اثر سيد محسن بن حسن حسينى اعرجى كاظمى است كه در آن، نكته‌ها و فوائدى درباره علم رجال و شناسايى راويان بيان كرده است.
'''عدة الرجال'''، اثر سيد محسن بن حسن حسينى اعرجى كاظمى است كه در آن، نكته‌ها و فوائدى درباره علم رجال و شناسايى راويان بيان كرده است.


در مجموع در اين اثر، تعداد 18 فايده رجالى درباره چگونگى جرح و تعديل، تعارض، اصحاب اجماع و... مطرح شده و برخى از رجال ثقه و غير آن شناسانده شده است.
در مجموع در اين اثر، تعداد 18 فايده رجالى درباره چگونگى جرح و تعديل، تعارض، اصحاب اجماع و... مطرح شده و برخى از رجال ثقه و غير آن شناسانده شده است.
خط ۶۳: خط ۶۳:
برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است عبارت است از:
برخى از مطالب جالب اثر حاضر كه نشانگر روش و محتواى آن است عبارت است از:


1. مصحح در مقدمه مفصلش كه آن را در 25 رجب 1415ق در قم نوشته، شرح حال نويسنده را به‌صورت تفصيلى و آثار علمى او را به‌صورت گذرا معرفى كرده و روش تصحيح اثر حاضر را شرح داده است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص7-40</ref>. همچنين وى تصوير صفحه اول و آخر نسخه خطى مورد اعتماد را نيز آورده است <ref>ر.ك: همان، ج1، ص41-42</ref>.
#مصحح در مقدمه مفصلش كه آن را در 25 رجب 1415ق در قم نوشته، شرح حال نويسنده را به‌صورت تفصيلى و آثار علمى او را به‌صورت گذرا معرفى كرده و روش تصحيح اثر حاضر را شرح داده است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص7-40</ref>. همچنين وى تصوير صفحه اول و آخر نسخه خطى مورد اعتماد را نيز آورده است <ref>ر.ك: همان، ج1، ص41-42</ref>.
 
#از غاليان و اهل ارتفاع و كسانى كه منسوب به آن شده‌اند: ابراهيم بن اسحاق احمرى نهاوندى است؛ بنا بر آنچه در كتاب ابن الغضائرى آمده او گفته كه در حديثش ضعف است و در مذهبش ارتفاع.
2. از غاليان و اهل ارتفاع و كسانى كه منسوب به آن شده‌اند: ابراهيم بن اسحاق احمرى نهاوندى است؛ بنا بر آنچه در كتاب ابن الغضائرى آمده او گفته كه در حديثش ضعف است و در مذهبش ارتفاع.
#:و در الخلاصة آمده: در حديث‌گويى، ضعيف و در دين‌دارى‌اش متهم بود و در مذهبش ارتفاع داشت.
 
#:و [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] اقتصار كرده بر اين مطلب كه حديثش ضعيف است و ذكر كرده كه براى او كتابى است و ابن حمدون از او روايت كرده و از او در سال 269ق، روايت شنيده است.
و در الخلاصة آمده: در حديث‌گويى، ضعيف و در دين‌دارى‌اش متهم بود و در مذهبش ارتفاع داشت.
#:در الفهرست آمده كه در حديثش ضعيف بود و متهم در دينش، ولى كتابى نزديك به راستى و درستى نوشت و جماعتى مثل ظفر بن حمدون و ابن ابى‌هراسه و الصفار، از او روايت نقل كرده‌اند... <ref>ر.ك: متن كتاب، ج1، ص357-358</ref>. گفتنى است كه يكى از لغزشگاه‌هاى علم رجال همين مبحث؛ يعنى غلو است و برخى از كسانى كه به آنان نسبت غلو داده شده، پاك و مبراى از اين اتهام هستند و در واقع جزو غاليان نيستند و شايسته است براى حصول اطمينان، تحقيق بيشترى كنيم و به تأمل و دقت در ادله موافقان و مخالفان نسبت غلو بپردازيم.
 
#معلى بن خنيس: بنا بر آنچه در كتاب ابن الغضائرى آمده، غاليان به او نسبت‌هاى فراوانى مى‌دهند؛ از جمله اينكه او از آغاز مغيرى بود (يعنى وابسته به مغيره يكى از سران غاليان)، سپس به‌سوى محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه برگشت و با همين پندار داود بن على او را گرفت و كشت. [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] وى را تضعيف كرده، ولى كشى اخبار بسيارى نقل كرده كه دلالت دارد بر مدحش و اينكه او اهل بهشت است؛ هرچند رواياتى هم نقل كرده كه دلالت دارد بر ذمش؛ چون تقيه را ترك كرده و سر مولايش حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را افشا كرده است. علامه در خلاصه گفته كه شيخ در كتاب الغيبة نوشته: او از اركان حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و در نزد او پسنديده بود و به همين روش پيش رفت تا درگذشت و معنا و مقتضاى اين مطلب، عبارت از وصف اوست به عدالت.
و [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] اقتصار كرده بر اين مطلب كه حديثش ضعيف است و ذكر كرده كه براى او كتابى است و ابن حمدون از او روايت كرده و از او در سال 269ق، روايت شنيده است.
#:و شيخ در الغيبة نوشته: او از سفرا و وكلاى ممدوح است و اخبارى در مدحش نقل كرده و [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]] گفته آنچه آشكار مى‌شود از ظاهر كلام كسانى كه او و امثال او را ذم كرده‌اند، اين است كه غاليان از آنان اخبار فاسدى را نقل كرده‌اند، پس به همين جهت آنان و غاليان را مذمت كرده‌اند. مجلسى افزوده است: نسبت كذب به غاليان آشكارتر است <ref>ر.ك: همان، ج1، ص409-410</ref>.
 
#صحابى در نزد رجاليان عبارت است از كسى كه پيامبر(ص) را ملاقات كرده، درحالى‌كه مؤمن يا مسلمان بوده و بر همين ايمان يا اسلام مرده است. برخى از رجاليان روايت حديث را معتبر شمرده و بعضى صحابى بودن را به اقامت يك ساله و برخى دو ساله محدود ساخته و برخى جهاد همراه با پيامبر(ص) را شرط قرار داده‌اند.
در الفهرست آمده كه در حديثش ضعيف بود و متهم در دينش، ولى كتابى نزديك به راستى و درستى نوشت و جماعتى مثل ظفر بن حمدون و ابن ابى‌هراسه و الصفار، از او روايت نقل كرده‌اند... <ref>ر.ك: متن كتاب، ج1، ص357-358</ref>. گفتنى است كه يكى از لغزشگاه‌هاى علم رجال همين مبحث؛ يعنى غلو است و برخى از كسانى كه به آنان نسبت غلو داده شده، پاك و مبراى از اين اتهام هستند و در واقع جزو غاليان نيستند و شايسته است براى حصول اطمينان، تحقيق بيشترى كنيم و به تأمل و دقت در ادله موافقان و مخالفان نسبت غلو بپردازيم.
#:آنان كه به‌همراه پيامبر به جهاد پرداختند، بسيارند و گفته شده آنان در غزوه تبوك سى يا چهل يا هفتاد هزار بودند و در حجة الوداع بيش از صد هزار و زمانى كه حضرت پيامبر(ص) رحلت كرد 114 هزار نفر بودند. لازمه صحابى بودن، عدالت نيست. برخى از صحابه عبارتند از: ابوطالب(س)، حمزه سيدالشهداء، جعفر طيار، عباس و فرزندانش (عبدالله، عبيدالله، قثم، فضل و...) عبدالله و عون و... (پسران جعفر طيار)، عقيل بن ابى‌طالب، عباس بن عتبة بن ابى‌لهب، ربيعة بن حرث بن عبدالمطلب، مغيرة بن نوفل بن حرث، عبدالله بن ربيعه، عبدالله بن زبير بن عبدالمطلب، جعفر بن ابى‌سفيان بن عبدالمطلب، ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب، سلمان، عمار، ابوذر و... <ref>ر.ك: همان ج2، ص7</ref>.
 
#صاحب بن عباد: ابوالقاسم اسماعيل بن ابوالحسن، عباد بن عباس بن عباد طالقانى، نادره دوران و اعجوبه روزگار در فضائل و مكارم، ادبيات را از ابن فارس لغوى و ابن العميد و... آموخت و در صفات پسنديده به غايت و نهايت رسيد و مفاخر گوناگونى را در خود جمع كرد و به وزارت رسيد و او اولين وزيرى است كه ملقب به صاحب شد؛ چون او دوست ابوالفضل بن العميد و مؤيدالدولة بن بويه بود. المحيط في اللغة در هفت جلد، الكافي في الرسائل، كتاب الأعياد، فضائل النوروز، كتاب في الإمامة، كتاب الوزراء و كتاب الكشف عن مساوي شعر المتنبي، از آثار اوست. سال 385ق در رى درگذشت و بعد به اصفهان منتقل شد <ref>ر.ك: همان، ج2، ص26-27</ref>.
3. معلى بن خنيس: بنا بر آنچه در كتاب ابن الغضائرى آمده، غاليان به او نسبت‌هاى فراوانى مى‌دهند؛ از جمله اينكه او از آغاز مغيرى بود (يعنى وابسته به مغيره يكى از سران غاليان)، سپس به‌سوى محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه برگشت و با همين پندار داود بن على او را گرفت و كشت. [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] وى را تضعيف كرده، ولى كشى اخبار بسيارى نقل كرده كه دلالت دارد بر مدحش و اينكه او اهل بهشت است؛ هرچند رواياتى هم نقل كرده كه دلالت دارد بر ذمش؛ چون تقيه را ترك كرده و سر مولايش حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] را افشا كرده است. علامه در خلاصه گفته كه شيخ در كتاب الغيبة نوشته: او از اركان حضرت [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و در نزد او پسنديده بود و به همين روش پيش رفت تا درگذشت و معنا و مقتضاى اين مطلب، عبارت از وصف اوست به عدالت.
 
و شيخ در الغيبة نوشته: او از سفرا و وكلاى ممدوح است و اخبارى در مدحش نقل كرده و [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]] گفته آنچه آشكار مى‌شود از ظاهر كلام كسانى كه او و امثال او را ذم كرده‌اند، اين است كه غاليان از آنان اخبار فاسدى را نقل كرده‌اند، پس به همين جهت آنان و غاليان را مذمت كرده‌اند. مجلسى افزوده است: نسبت كذب به غاليان آشكارتر است <ref>ر.ك: همان، ج1، ص409-410</ref>.
 
4. صحابى در نزد رجاليان عبارت است از كسى كه پيامبر(ص) را ملاقات كرده، درحالى‌كه مؤمن يا مسلمان بوده و بر همين ايمان يا اسلام مرده است. برخى از رجاليان روايت حديث را معتبر شمرده و بعضى صحابى بودن را به اقامت يك ساله و برخى دو ساله محدود ساخته و برخى جهاد همراه با پيامبر(ص) را شرط قرار داده‌اند.
 
آنان كه به‌همراه پيامبر به جهاد پرداختند، بسيارند و گفته شده آنان در غزوه تبوك سى يا چهل يا هفتاد هزار بودند و در حجة الوداع بيش از صد هزار و زمانى كه حضرت پيامبر(ص) رحلت كرد 114 هزار نفر بودند. لازمه صحابى بودن، عدالت نيست. برخى از صحابه عبارتند از: ابوطالب(س)، حمزه سيدالشهداء، جعفر طيار، عباس و فرزندانش (عبدالله، عبيدالله، قثم، فضل و...) عبدالله و عون و... (پسران جعفر طيار)، عقيل بن ابى‌طالب، عباس بن عتبة بن ابى‌لهب، ربيعة بن حرث بن عبدالمطلب، مغيرة بن نوفل بن حرث، عبدالله بن ربيعه، عبدالله بن زبير بن عبدالمطلب، جعفر بن ابى‌سفيان بن عبدالمطلب، ابوسفيان بن حارث بن عبدالمطلب، سلمان، عمار، ابوذر و... <ref>ر.ك: همان ج2، ص7</ref>.
 
5. صاحب بن عباد: ابوالقاسم اسماعيل بن ابوالحسن، عباد بن عباس بن عباد طالقانى، نادره دوران و اعجوبه روزگار در فضائل و مكارم، ادبيات را از ابن فارس لغوى و ابن العميد و... آموخت و در صفات پسنديده به غايت و نهايت رسيد و مفاخر گوناگونى را در خود جمع كرد و به وزارت رسيد و او اولين وزيرى است كه ملقب به صاحب شد؛ چون او دوست ابوالفضل بن العميد و مؤيدالدولة بن بويه بود. المحيط في اللغة در هفت جلد، الكافي في الرسائل، كتاب الأعياد، فضائل النوروز، كتاب في الإمامة، كتاب الوزراء و كتاب الكشف عن مساوي شعر المتنبي، از آثار اوست. سال 385ق در رى درگذشت و بعد به اصفهان منتقل شد <ref>ر.ك: همان، ج2، ص26-27</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش