قوانين الأصول (طبع قديم): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد'
جز (جایگزینی متن - 'تاليف' به 'تألیف')
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد')
خط ۵۳: خط ۵۳:
گزارش حاضر بيان محتواى جلد اوّل است كه شامل يك مقدمه و شش باب است.
گزارش حاضر بيان محتواى جلد اوّل است كه شامل يك مقدمه و شش باب است.


در مقدّمه كتاب درباره تعريف علم اصول، حقيقت و مجاز، مشترك، تثنيه و جمع، مشتق بحث شده است. به نظر مولّف موضوع علم اصول ادلّه اربعه بما هى ادلّه است. در بحث علائم حقيقت و مجاز اشكال شده كه آيا در صورت شك در استناد تبادر به قرينه مى‌توان از اصل عدم قرينه استفاده كرد؟ به عقيده ميرزا قمى مى‌توان به اصل عدم قرينه تمسّك جست. هيچ كدام از اطّراد و عدم اطّراد علاميّت ندارند. در بحث استعمال لفظ در بيش از يك معنا ميرزا معتقد است كه چنين استعمالى برخلاف تعبد حاكم در استعمال الفاظ است كه توقيفى هستند. ايشان با دو مقدّمه نتيجه مى‌گيرد كه استعمال لفظ در بيشتر از يك معنا جايز نيست، مقدّمه اوّل آن كه هنگام وضع لفظ كه واضع، معنا را در نظر گرفته، آيا همراه معنا مطلب ديگرى هم ملحوظ بوده يا نه؛ مثلاً وقتى او عين جاريه را تصوّر كرده، همراه آن معنا چيز ديگرى بوده يا نه؟ بى‌ترديد واضع در هنگام وضع، تنها موضوعٌ له را تصوّر و لفظ را براى آن وضع نموده است. ديگران نيز بايد لفظ را در مقام استعمال تنها در همان موضوع واحد بكار ببرند. مقدّمه دوّم، اين كه وضع يك امر توقيفى است و نمى‌توان از خصوصيّاتى كه الفاظ و معانى در حال وضع داشته‌اند، تعدّى نمود يكى از ويژگى‌هاى در حال وضع اين است كه معنى همراه نداشته باشد.
در مقدّمه كتاب درباره تعريف علم اصول، حقيقت و مجاز، مشترك، تثنيه و جمع، مشتق بحث شده است. به نظر مولّف موضوع علم اصول ادلّه اربعه بما هى ادلّه است. در بحث علائم حقيقت و مجاز اشكال شده كه آيا در صورت شك در استناد تبادر به قرينه مى‌توان از اصل عدم قرينه استفاده كرد؟ به عقيده ميرزا قمى مى‌توان به اصل عدم قرينه تمسّك جست. هيچ كدام از اطّراد و عدم اطّراد علاميّت ندارند. در بحث استعمال لفظ در بيش از يك معنا ميرزا معتقد است كه چنين استعمالى برخلاف تعبدحاكم در استعمال الفاظ است كه توقيفى هستند. ايشان با دو مقدّمه نتيجه مى‌گيرد كه استعمال لفظ در بيشتر از يك معنا جايز نيست، مقدّمه اوّل آن كه هنگام وضع لفظ كه واضع، معنا را در نظر گرفته، آيا همراه معنا مطلب ديگرى هم ملحوظ بوده يا نه؛ مثلاً وقتى او عين جاريه را تصوّر كرده، همراه آن معنا چيز ديگرى بوده يا نه؟ بى‌ترديد واضع در هنگام وضع، تنها موضوعٌ له را تصوّر و لفظ را براى آن وضع نموده است. ديگران نيز بايد لفظ را در مقام استعمال تنها در همان موضوع واحد بكار ببرند. مقدّمه دوّم، اين كه وضع يك امر توقيفى است و نمى‌توان از خصوصيّاتى كه الفاظ و معانى در حال وضع داشته‌اند، تعدّى نمود يكى از ويژگى‌هاى در حال وضع اين است كه معنى همراه نداشته باشد.


باب اوّل، درباره اوامر است: يكى از مباحث اين باب اينست كه آيا موافقت و مخالف امر غيرى ثواب و عقاب دارد؟ به نظر ميرزا استحقاق ثواب و عقاب دارد. البته به نظر غزالى موافقت آن ثواب، ولى مخالفت آن عقاب دارد. واجب اصلى واجبى است كه وجوب آن از دلالت لفظىِ مقصودِ متكلّم استفاده شده است؛ مثل نماز كه وجوب آن از «صلّ» استفاده مى‌شود، مطابق اين بيان مدلول التزامى آن هم واجب اصلى است، واجبى كه وجوب آن از غير راه دلالت لفظى مورد نظر متكلّم استفاده مى‌شود، واجب تبعى است. البته موطن اقسام فوق مربوط به مقام دلالت است.
باب اوّل، درباره اوامر است: يكى از مباحث اين باب اينست كه آيا موافقت و مخالف امر غيرى ثواب و عقاب دارد؟ به نظر ميرزا استحقاق ثواب و عقاب دارد. البته به نظر غزالى موافقت آن ثواب، ولى مخالفت آن عقاب دارد. واجب اصلى واجبى است كه وجوب آن از دلالت لفظىِ مقصودِ متكلّم استفاده شده است؛ مثل نماز كه وجوب آن از «صلّ» استفاده مى‌شود، مطابق اين بيان مدلول التزامى آن هم واجب اصلى است، واجبى كه وجوب آن از غير راه دلالت لفظى مورد نظر متكلّم استفاده مى‌شود، واجب تبعى است. البته موطن اقسام فوق مربوط به مقام دلالت است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش