۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ح' به '، ح') |
جز (جایگزینی متن - '،ن' به '، ن') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
تعداد ابواب را به 120 يا 121 يا 123 يا 126 رسانيد(همانجا؛تحرير،94،95،621).اختلاف ارقام ظاهرا ناشى از افزايش يا كاهش ابواب از سوى مؤلف در طول زمان است كه در نسخههاى خطى گوناگون منعكس شده است.به هر حال نسخۀ چاپى اين کتاب كه نام كامل آن تحرير التحبير است،شامل 125 باب است. | تعداد ابواب را به 120 يا 121 يا 123 يا 126 رسانيد(همانجا؛تحرير،94،95،621).اختلاف ارقام ظاهرا ناشى از افزايش يا كاهش ابواب از سوى مؤلف در طول زمان است كه در نسخههاى خطى گوناگون منعكس شده است.به هر حال نسخۀ چاپى اين کتاب كه نام كامل آن تحرير التحبير است،شامل 125 باب است. | ||
تحرير التحبير كه قلقشندى آن را به اختصار التحبير ذكر كرده است(469/1) | تحرير التحبير كه قلقشندى آن را به اختصار التحبير ذكر كرده است(469/1)، نخستين کتاب مفصل و مبسوطى بود كه در علم بديع نوشته مىشد.اين کتاب در دورانهاى بعد سخت مورد توجه ادبا قرار گرفت و از جمله مآخذ اصلى دائرة المعارفهاى بزرگ ادبى مانند صبح الاعشى قلقشندى (د 821 ق1418/ م)، خزانة الادب ابن حجۀ حموى (د 837 ق1434/ م)، معاهد التنصيص على بن ابراهيم عباسى (د 963 ق1556/ م)و خزانة الادب بغدادى (د 1093 ق1682/ م)به شمار مىآيد. | ||
ابن ابى اصبع پس از فراغت از تأليف تحرير به نوشتن کتاب ديگرى زير عنوان البرهان فى اعجاز القرآن كه گاه به نام بيان البرهان فى اعجاز القرآن نيز خوانده مىشود، پرداخت(بديع،15؛[[زرکلی، خیرالدین|زركلى]]، 30/4)و به عنوان بخش پايانى آن، ابواب بديع ويژۀ قرآن كريم را از کتاب تحرير التحبير جدا ساخت و با افزودن مطالبى، عنوان مستقل | ابن ابى اصبع پس از فراغت از تأليف تحرير به نوشتن کتاب ديگرى زير عنوان البرهان فى اعجاز القرآن كه گاه به نام بيان البرهان فى اعجاز القرآن نيز خوانده مىشود، پرداخت(بديع،15؛[[زرکلی، خیرالدین|زركلى]]، 30/4)و به عنوان بخش پايانى آن، ابواب بديع ويژۀ قرآن كريم را از کتاب تحرير التحبير جدا ساخت و با افزودن مطالبى، عنوان مستقل | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
برخى از نسخههاى خطى بديع القرآن عنوان البرهان فى اعجاز القرآن را بر خود دارد(شرف، مقدمۀ بديع،«ه»؛سيد،21/1،22). | برخى از نسخههاى خطى بديع القرآن عنوان البرهان فى اعجاز القرآن را بر خود دارد(شرف، مقدمۀ بديع،«ه»؛سيد،21/1،22). | ||
با تأليف بديع القرآن و چند اثر ديگر در پى آن، ابن ابى اصبع در رديف صاحبنظران علوم قرآنى جاى گرفت و آراء وى به كتب تخصصى علوم قرآنى راه يافت(نك:زركشى،482/2؛سيوطى، اتقان، جم).ابن ابى اصبع براى نخستين بار به تأليف جداگانه در باب فواتح سور قرآن مجيد نيز دست زد و کتابش را الخواطر السوانح فى كشف سرائر الفواتح نام نهاد(بديع،64،254).[[سيوطى]] در کتاب | با تأليف بديع القرآن و چند اثر ديگر در پى آن، ابن ابى اصبع در رديف صاحبنظران علوم قرآنى جاى گرفت و آراء وى به كتب تخصصى علوم قرآنى راه يافت(نك:زركشى،482/2؛سيوطى، اتقان، جم).ابن ابى اصبع براى نخستين بار به تأليف جداگانه در باب فواتح سور قرآن مجيد نيز دست زد و کتابش را الخواطر السوانح فى كشف سرائر الفواتح نام نهاد(بديع،64،254).[[سيوطى]] در کتاب اتقان، نوع شصتم از علوم قرآنى،يعنى فواتح سور را عمدتا به نقل خلاصهاى از اين کتاب اختصاص داده است(361/3-363). | ||
ديوان ابن ابى اصبع به نام صحاح المدائح به اشعار وى در مدح پيامبر اكرم(ص)و خلفاى راشدين و قطعاتى از آن به مدح اهل بيت(ع)اختصاص دارد.از تعبيرات خود وى (بديع،290،291) | ديوان ابن ابى اصبع به نام صحاح المدائح به اشعار وى در مدح پيامبر اكرم(ص)و خلفاى راشدين و قطعاتى از آن به مدح اهل بيت(ع)اختصاص دارد.از تعبيرات خود وى (بديع،290،291) | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
402،415)و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت(همان،511، 579) ملاحظه مىشود كه ابن ابى اصبع خود را پيرو هيچ يك از اين مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ويژهاش از على (ع)به عنوان «امام على عليه السلام»(تحرير،415،جم)و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير (صص 594،595)و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده(همان،383)و مطلبى كه در باب تحويل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص)به حضرت على (ع) توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانهاى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حميرى (د ح 225 ق840/ م)در مدح آن حضرت دارد (همان،473)و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه براى از ميان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سختتعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد. | 402،415)و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت(همان،511، 579) ملاحظه مىشود كه ابن ابى اصبع خود را پيرو هيچ يك از اين مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ويژهاش از على (ع)به عنوان «امام على عليه السلام»(تحرير،415،جم)و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير (صص 594،595)و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده(همان،383)و مطلبى كه در باب تحويل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص)به حضرت على (ع) توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانهاى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حميرى (د ح 225 ق840/ م)در مدح آن حضرت دارد (همان،473)و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه براى از ميان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سختتعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد. | ||
بر اساس شرح حال مختصرى كه بر يكى از نسخههاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال دادهاند كه نسب ابن ابى اصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد(شرف، مقدمۀ بديع،67)، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مىكند(بديع،136)و اشارهاى به نسبت داشتن با او | بر اساس شرح حال مختصرى كه بر يكى از نسخههاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال دادهاند كه نسب ابن ابى اصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد(شرف، مقدمۀ بديع،67)، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مىكند(بديع،136)و اشارهاى به نسبت داشتن با او ندارد، نمىتوان اين احتمال را پذيرفت.[1] | ||
(1) منبع:دائرة المعارف بزرگ اسلامى،ج 2،ص 7-625، [[لسانی فشارکی، محمد علی|محمد على لسانى فشاركى]]. | (1) منبع:دائرة المعارف بزرگ اسلامى،ج 2،ص 7-625، [[لسانی فشارکی، محمد علی|محمد على لسانى فشاركى]]. |
ویرایش