۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ح' به '، ح') |
جز (جایگزینی متن - '،خ' به '، خ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
درباره شهرستانى پژوهشهاى قابل توجهى صورت پذيرفته است، اما هنوز هم ناگفتهها و نايافتههاى بسيارى در زندگى او وجود دارد.يكى از اين نادانستهها گرايش مذهبى و فرقهاى شهرستانى است.اين مسأله با وجود كتابهاى بسيار وى، كه مىتواند نشانگر باورهاى مذهبى او باشد، هنوز هم(به خصوص پيش از كشف تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» در كتابخانه ملى)از نقاط ابهام زندگى شهرستانى شناخته مى شود.چه اينكه شهرستانى به جهت گرايش مذهبى خود كه در نگاه بسيارى الحاد بود و زندگى در عصرى كه جنگهاى مذهبى و فرقهاى به اوج خود رسيده بود و در اصفهان و رى و نيشابور زد و خوردهاى فرقهاى هر روز شدت بيشترى مىگرفت،ناچار از زندگى در پناه تقيه بود، به گونهاى كه او در بسيارى از آثار خود جز «مفاتيح الاسرار و مصابيح | درباره شهرستانى پژوهشهاى قابل توجهى صورت پذيرفته است، اما هنوز هم ناگفتهها و نايافتههاى بسيارى در زندگى او وجود دارد.يكى از اين نادانستهها گرايش مذهبى و فرقهاى شهرستانى است.اين مسأله با وجود كتابهاى بسيار وى، كه مىتواند نشانگر باورهاى مذهبى او باشد، هنوز هم(به خصوص پيش از كشف تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» در كتابخانه ملى)از نقاط ابهام زندگى شهرستانى شناخته مى شود.چه اينكه شهرستانى به جهت گرايش مذهبى خود كه در نگاه بسيارى الحاد بود و زندگى در عصرى كه جنگهاى مذهبى و فرقهاى به اوج خود رسيده بود و در اصفهان و رى و نيشابور زد و خوردهاى فرقهاى هر روز شدت بيشترى مىگرفت،ناچار از زندگى در پناه تقيه بود، به گونهاى كه او در بسيارى از آثار خود جز «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»، خويش را سنى اشعرى جلوه مىدهد.اين مسأله سبب شده عدهاى وى را اشعرى مذهب معرفى كنند. | ||
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مىنويسد: «ابوالفتح محمد بن ابى القاسم عبدالكريم بن ابى بكر احمد الشهرستانى، المتكلم على مذهب الاشعرى كان اماما مبرزا فقيها متكلما...» | [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مىنويسد: «ابوالفتح محمد بن ابى القاسم عبدالكريم بن ابى بكر احمد الشهرستانى، المتكلم على مذهب الاشعرى كان اماما مبرزا فقيها متكلما...» | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] نيز كه ساليان سال در دژهاى باطنيان به خصوص قلعه الموت زيسته و تأليفاتى درباره انديشهها و اعتقادات آنها سامان داده است و به خوبى انديشمندان ايشان را مىشناخته است شهرستانى را در شمار باطنيان مىآورد. | [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] نيز كه ساليان سال در دژهاى باطنيان به خصوص قلعه الموت زيسته و تأليفاتى درباره انديشهها و اعتقادات آنها سامان داده است و به خوبى انديشمندان ايشان را مىشناخته است شهرستانى را در شمار باطنيان مىآورد. | ||
و گويا به همين | و گويا به همين جهت، خواجه نصير در كتاب گران سنگ خويش«مصارع المصارع» که با هدف نقد كتاب «مصارع الفلاسفه» شهرستانى نوشته است برخورد بسيار تند و غير قابل انتظارى با شهرستانى مىكند؛وى را سارق ديدگاههاى فلاسفه و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مىخواند، نظريات او را به سخنان واعظان تشبيه مىكند، بارها او را بى سواد و خطبه خوان معرفى مىكند. | ||
در خور توجه آن كه بيشتر تراجمى كه درباره شهرستانى رسيده و گوشههايى از زندگى وى را روشن ساخته از ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م 562 ه.ق)، ابوالحسن بيهقى(م 565 ه.ق)و خوارزمى صاحب تاريخ خوارزم است و هيچ يك از اين افراد،شهرستانى را اشعرى و پيرو فقه شافعى معرفى نمىكنند. | در خور توجه آن كه بيشتر تراجمى كه درباره شهرستانى رسيده و گوشههايى از زندگى وى را روشن ساخته از ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م 562 ه.ق)، ابوالحسن بيهقى(م 565 ه.ق)و خوارزمى صاحب تاريخ خوارزم است و هيچ يك از اين افراد،شهرستانى را اشعرى و پيرو فقه شافعى معرفى نمىكنند. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مىدانسته، ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند. | و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مىدانسته، ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند. | ||
نمونه دوم: شهرستانى مهمترين اثر خود يعنی «الملل و النحل»را كه برخى مىگويند در سال 521 ه.ق به هنگام وزارت نصير الدين محمود نوشته است و همچنين كتاب «مصارع الفلاسفه»را كه نقد ديدگاههاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در الهيات شفا،نجات و اشارات است، به سيد مجد الدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى نقيب ترمذ و از نزديكان سلطان سنجر تقديم داشته و هدف خود را از نوشتن «الملل و | نمونه دوم: شهرستانى مهمترين اثر خود يعنی «الملل و النحل»را كه برخى مىگويند در سال 521 ه.ق به هنگام وزارت نصير الدين محمود نوشته است و همچنين كتاب «مصارع الفلاسفه»را كه نقد ديدگاههاى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در الهيات شفا،نجات و اشارات است، به سيد مجد الدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى نقيب ترمذ و از نزديكان سلطان سنجر تقديم داشته و هدف خود را از نوشتن «الملل و النحل»، خدمت به نقيب ترمذ خوانده است. و اين دو تن يعنى نصير الدين محمود وزير سلطان سنجر و نقيب ترمذ و يا دست كم نقيب ترمذ از نفوذىهاى اسماعيليان به دربار حاكمان سنى هستند-زيرا چنان كه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] و برخى مىگويند،شهرستانى كتاب ملل و نحل را به يك فرد باطنى تقديم داشته است-و همانها بودند كه پس از بازگشت شهرستانى از بغداد او را به سلطان سنجر معرفى كردند و مقدمات رسيدن وى را به مقام نيابت ديوان سلطان فراهم ساختند و صاحب ملل و نحل را محرم اسرار سلطان گردانيدند.و بعيد نيست كه دسيسهاى را كه تاريخ نويسان سبب زندانى شدن نصير الدين محمود و سيد مجد الدين ابوالقاسم على بن جعفر الموسوى مىدانند همان تمايل اين دو نفر به باطنيان باشد. | ||
افزون بر اين به نظر مىرسد شهرستانى با نوشتن كتاب «مصارع الفلاسفه» و تاج المعالى نقيب ترمذ كه گفتهاند از شهرستانى خواست كتابى در رد نظريات ابوعلى سينا بنويسد،قصد انتقام از ابوعلى سينا را داشته،چه اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر خلاف عمو و پدرش كه گرايش اسماعيلى داشتند به اسماعيليان نپيوست و با اين كار ضربهاى سهمگين بر باطنيان فرود آورد. | افزون بر اين به نظر مىرسد شهرستانى با نوشتن كتاب «مصارع الفلاسفه» و تاج المعالى نقيب ترمذ كه گفتهاند از شهرستانى خواست كتابى در رد نظريات ابوعلى سينا بنويسد،قصد انتقام از ابوعلى سينا را داشته،چه اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر خلاف عمو و پدرش كه گرايش اسماعيلى داشتند به اسماعيليان نپيوست و با اين كار ضربهاى سهمگين بر باطنيان فرود آورد. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
#:شهرستانى در مجلس مكتوب خوارزم به مناسبت آيه شريفۀ'''«ألا له الخلق و الامر»''' بحث خلق و امر را طرح مىكند و پس از ارائه ديدگاه معتزله، كراميه، اشعريه به نقد و بررسى نظريات آنها مىنشيند: | #:شهرستانى در مجلس مكتوب خوارزم به مناسبت آيه شريفۀ'''«ألا له الخلق و الامر»''' بحث خلق و امر را طرح مىكند و پس از ارائه ديدگاه معتزله، كراميه، اشعريه به نقد و بررسى نظريات آنها مىنشيند: | ||
#: «متكلمان در خلق و امر، سه مذهب داشتند؛معتزليان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است.خلق او مخلوق و امر او مخلوق و لكن امر او صوتى و حرفى و قايم به درختى.كراميان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است؛خلق او نه مخلوق، و امر او صوتى و حرفى حادث و لكن قايم به ذات او.اشعريان گفتند:خلق او مخلوق نه قايم به ذات او، امر او نه مخلوق قايم به ذات او. | #: «متكلمان در خلق و امر، سه مذهب داشتند؛معتزليان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است.خلق او مخلوق و امر او مخلوق و لكن امر او صوتى و حرفى و قايم به درختى.كراميان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است؛خلق او نه مخلوق، و امر او صوتى و حرفى حادث و لكن قايم به ذات او.اشعريان گفتند:خلق او مخلوق نه قايم به ذات او، امر او نه مخلوق قايم به ذات او. | ||
#:هيچ كس نه حقيقت خلق دانست،نه حقيقت امر.نه نسبت خلق با او كه چه نسبت است و نه نسبت امر با او كه چه نسبت است؟و قرآن مجيد اين مىگويد:'''«ألا له الخلق و الأمر»'''.اگر هر دو يكى بودى اين دو لفظ مختلف چرا؟اگر يكى قايم به ذات او بودى و يكى به اين ذات او، اين لفظ متحد چرا؟اگر «له» ملك راست، امر را صفت چرا گويى؟و اگر «له»صفت | #:هيچ كس نه حقيقت خلق دانست،نه حقيقت امر.نه نسبت خلق با او كه چه نسبت است و نه نسبت امر با او كه چه نسبت است؟و قرآن مجيد اين مىگويد:'''«ألا له الخلق و الأمر»'''.اگر هر دو يكى بودى اين دو لفظ مختلف چرا؟اگر يكى قايم به ذات او بودى و يكى به اين ذات او، اين لفظ متحد چرا؟اگر «له» ملك راست، امر را صفت چرا گويى؟و اگر «له»صفت راست، خلق را صفت چرا نگويى؟نه نه چنين گوى كه مرد كتاب و جفت كتاب گفت: «له الخلق ملكا، و له الامر ملكا»او خداوند ملك و خداوند ملك«الارواح ملكه و الاجساد ملكه فأحلّ ملكه فى ملكه، و له عليهما شرط و لهما عنده وعد،فان وفوا بشرطه وفى لهم بوعده.» | ||
#مرتكب كبيره | #مرتكب كبيره | ||
#:يكى از مباحث مهمى كه همه فرقههاى اسلامى دربارۀ آن اظهار نظر كردهاند مسأله مرتكب كبيره است.شهرستانى اين مسأله را ذيل آيه شريفه'''«فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين»'''(بقره24/)به بحث مىكشد.وى ديدگاه اشاعره، معتزله، مرجئه و وعيديه را درباره تفسير آيه به زيبايى ارائه مىنمايد و در پايان آنان را به جهت عدم مراجعه به اهل بيت، سرگردان مىخواند: | #:يكى از مباحث مهمى كه همه فرقههاى اسلامى دربارۀ آن اظهار نظر كردهاند مسأله مرتكب كبيره است.شهرستانى اين مسأله را ذيل آيه شريفه'''«فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين»'''(بقره24/)به بحث مىكشد.وى ديدگاه اشاعره، معتزله، مرجئه و وعيديه را درباره تفسير آيه به زيبايى ارائه مىنمايد و در پايان آنان را به جهت عدم مراجعه به اهل بيت، سرگردان مىخواند: |
ویرایش