۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
#مصحح، در مقدمهاش نويسنده و شارح و متن حاضر را شناسانده و ويژگىهاى زبانى و ادبى متن بطلميوس و شرح خواجه را توضيح داده و از جمله چنين نوشته است: «صد كلمه» يا «ثمره» يكى از قديمىترين كتابهاى احكام نجوم است كه متن يونانى و عربى آن در دست است و از جمله كتبى است كه شارحان قرون اوليه اسلامى ارزش زيادى براى آن قائل بودند؛ زيرا كه بزرگانى چون صوفى رازى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و... بر آن شرحى نوشتهاند. كتاب حاضر، شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] بر كتاب ثمره بطلميوس است. وى اين شرح را به فرمان وزير هولاكو خان، خواجه شمسالدين محمد بن محمد جوينى، صاحب ديوان و پسرش بهاءالدين كه در آن زمان حكمران اصفهان بود، به رشته تحرير درآورده است. | #مصحح، در مقدمهاش نويسنده و شارح و متن حاضر را شناسانده و ويژگىهاى زبانى و ادبى متن بطلميوس و شرح خواجه را توضيح داده و از جمله چنين نوشته است: «صد كلمه» يا «ثمره» يكى از قديمىترين كتابهاى احكام نجوم است كه متن يونانى و عربى آن در دست است و از جمله كتبى است كه شارحان قرون اوليه اسلامى ارزش زيادى براى آن قائل بودند؛ زيرا كه بزرگانى چون صوفى رازى و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و... بر آن شرحى نوشتهاند. كتاب حاضر، شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] بر كتاب ثمره بطلميوس است. وى اين شرح را به فرمان وزير هولاكو خان، خواجه شمسالدين محمد بن محمد جوينى، صاحب ديوان و پسرش بهاءالدين كه در آن زمان حكمران اصفهان بود، به رشته تحرير درآورده است. | ||
#:«صد كلمه» اگرچه در احكام نجوم است، اما خواجه نصير بعضى كلمات آن را از نظر فلسفى مدّ نظر قرار داده، به شرح آن پرداخته است. صد كلمه و شرح آن از دانش نجوم امروزى بىبهره است؛ اما از خلال كلمات آن به نكتههايى برمىخوريم كه مىتوان فهميد آن احكام، زمانى جنبه علمى داشته است. به نظر نگارنده، بعضى از اين كلمات را كه مربوط به علم نجوم است مىتوان با دانش نجوم امروزى تطبيق داد... بطلميوس صاحب كتاب مجسطى است... و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز در اوايل شرح خود بر كتاب ثمره، به اين موضوع اشاره كرده، مىگويد: «جماعتى را ظنّ بوده است كه بطلميوس صاحب مجسطى، غير بطلميوس صاحب احكام است و آن ظنّ خطا بوده است و در اربع مقالات بهطور صريح گفته است كه مجسطى ساختهام». | #: «صد كلمه» اگرچه در احكام نجوم است، اما خواجه نصير بعضى كلمات آن را از نظر فلسفى مدّ نظر قرار داده، به شرح آن پرداخته است. صد كلمه و شرح آن از دانش نجوم امروزى بىبهره است؛ اما از خلال كلمات آن به نكتههايى برمىخوريم كه مىتوان فهميد آن احكام، زمانى جنبه علمى داشته است. به نظر نگارنده، بعضى از اين كلمات را كه مربوط به علم نجوم است مىتوان با دانش نجوم امروزى تطبيق داد... بطلميوس صاحب كتاب مجسطى است... و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نيز در اوايل شرح خود بر كتاب ثمره، به اين موضوع اشاره كرده، مىگويد: «جماعتى را ظنّ بوده است كه بطلميوس صاحب مجسطى، غير بطلميوس صاحب احكام است و آن ظنّ خطا بوده است و در اربع مقالات بهطور صريح گفته است كه مجسطى ساختهام». | ||
#:كتاب مجسطى از طريق اعراب به دست اروپائيان رسيد و در سال 1175م به لاتين ترجمه شد و در سال 1496م براى اولين بار به چاپ رسيد. اين كتاب تا قرون وسطى كتاب اصلى براى آموختن علم نجوم بود. در اين كتاب، نظريه مركز بودن زمين و گردش خورشيد و سيّارات به دور آن آمده است و به نظريه بطلميوسى مشهور است. البته اين نظريه را كُپرنيك رد كرد و خورشيدمركزى را بهجاى آن اثبات كرد... <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص9-11</ref>. | #:كتاب مجسطى از طريق اعراب به دست اروپائيان رسيد و در سال 1175م به لاتين ترجمه شد و در سال 1496م براى اولين بار به چاپ رسيد. اين كتاب تا قرون وسطى كتاب اصلى براى آموختن علم نجوم بود. در اين كتاب، نظريه مركز بودن زمين و گردش خورشيد و سيّارات به دور آن آمده است و به نظريه بطلميوسى مشهور است. البته اين نظريه را كُپرنيك رد كرد و خورشيدمركزى را بهجاى آن اثبات كرد... <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص9-11</ref>. | ||
#منجمان از قديم در كتابهاى خود مبحثى را به «ذوذوابه» كه آن را به فارسى «گيسودار» مىگفتند، اختصاص مىدادند؛ چراكه ظهور آنها را در آسمان با دلايل نجومى مربوط دانسته و مردم گاه با ديدن آنها به وحشت مىافتادند؛ چه، آن را دليل مرگ پادشاه يا قحطى، گرانى، جنگ و خونريزى مىدانستند. ابونصر قمى در اينباره مىنويسد: «اما كواكب ذوذوابه نحس است؛ چونك از جرم شمس ورگردذ، شرّ پديدار آيذ، خاصّه به شهرهاء آن برج كى پديدار آمذه باشذ». گيسوداران را بر حسب شكل ظاهرى آنها نامى داده بودند مانند «ذواللحيه»؛ به معناى ريشدار، «عُزَيم»؛ يعنى توده كوچك؛ البته ممكن است بعضى از اين نامها كه در كتابها آمده، تصحيف شده باشند و معنى آنها بهدرستى مشخص نباشد. | #منجمان از قديم در كتابهاى خود مبحثى را به «ذوذوابه» كه آن را به فارسى «گيسودار» مىگفتند، اختصاص مىدادند؛ چراكه ظهور آنها را در آسمان با دلايل نجومى مربوط دانسته و مردم گاه با ديدن آنها به وحشت مىافتادند؛ چه، آن را دليل مرگ پادشاه يا قحطى، گرانى، جنگ و خونريزى مىدانستند. ابونصر قمى در اينباره مىنويسد: «اما كواكب ذوذوابه نحس است؛ چونك از جرم شمس ورگردذ، شرّ پديدار آيذ، خاصّه به شهرهاء آن برج كى پديدار آمذه باشذ». گيسوداران را بر حسب شكل ظاهرى آنها نامى داده بودند مانند «ذواللحيه»؛ به معناى ريشدار، «عُزَيم»؛ يعنى توده كوچك؛ البته ممكن است بعضى از اين نامها كه در كتابها آمده، تصحيف شده باشند و معنى آنها بهدرستى مشخص نباشد. |
ویرایش