۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (') |
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
تاريخچۀ اين نظريه به 6 و 7 قرن قبل از ميلاد مسيح(ع) مىرسد. برخى محقّقان خاستگاه اصلى اعتقاد به اين مكتب را كشور مصر مىدانند. مصريان قديم اوّلين كسانى بودند كه به تناسخ اعتقاد پيدا كردند، سپس كنعانيان و اهالى فنيقيّه باستان از قرن 4 - 5 قبل از ميلاد از ايشان تبعيّت نمودند. مصريان قديم به جهت اعتقاد به تناسخ، در قبور مردگان اسباب و آلات زمينى، ادوات جنگى، اشياى قيمتى و جواهرآلات قرار مىدادند و اين بدان دليل بود كه انسان، آنها را در زندگانى بعدى خود كه آن هم در همين دنيا خواهد بود، بكار گيرد، زيرا مرگ در نظر آنان؛ يعنى ماندن در قبر و انتظار و بازگشت روح. فراعنه نيز به مسالۀ خوشبو كردن مردگان تاكيد داشتند و ايجاد ساختمان عظيم و برافراشته اهرام مصر نيز تنها براى هدف معمارى نبود، بلكه فراعنه در ساختن آن به زندگانى دوباره پس از مرگ نظر داشتهاند. | تاريخچۀ اين نظريه به 6 و 7 قرن قبل از ميلاد مسيح(ع) مىرسد. برخى محقّقان خاستگاه اصلى اعتقاد به اين مكتب را كشور مصر مىدانند. مصريان قديم اوّلين كسانى بودند كه به تناسخ اعتقاد پيدا كردند، سپس كنعانيان و اهالى فنيقيّه باستان از قرن 4 - 5 قبل از ميلاد از ايشان تبعيّت نمودند. مصريان قديم به جهت اعتقاد به تناسخ، در قبور مردگان اسباب و آلات زمينى، ادوات جنگى، اشياى قيمتى و جواهرآلات قرار مىدادند و اين بدان دليل بود كه انسان، آنها را در زندگانى بعدى خود كه آن هم در همين دنيا خواهد بود، بكار گيرد، زيرا مرگ در نظر آنان؛ يعنى ماندن در قبر و انتظار و بازگشت روح. فراعنه نيز به مسالۀ خوشبو كردن مردگان تاكيد داشتند و ايجاد ساختمان عظيم و برافراشته اهرام مصر نيز تنها براى هدف معمارى نبود، بلكه فراعنه در ساختن آن به زندگانى دوباره پس از مرگ نظر داشتهاند. | ||
سپس مردم هند در همان قرنها از اين نظريه متابعت و آن را تأسيس كردند. عقيده به بقاء و جاودانگى روح در ميان هندىها دو پايه اساسى داشت: يكى اساس برهمايى و ديگرى اساس بودايى. برهمائىها جهان را آفريده كردگار دانسته كه از نيستى پا به عرصه هستى نهاده است. آنان روح آدمى را جاودان مىدانند و معتقدند كه روح پس از مرگ نسبت به سرشت و خوى خود به تن ديگرى مىرود. بودائيان معتقدند زمانى كه بشر از چنگال وجود رهايى نيافته و به نيروانا(ذوب در روح كلى) نه پيوسته، مىبايد رنج تحوّل و تناسخ را در كالبد انسان، حيوان، نبات و يا جماد ديگرى تحمّل نمايد تا اين كه روح او به تن روشن و درخشندهاى درآيد و زندگان او را نمىبينند و جاى او در بالاترين جاى جهان است. | سپس مردم هند در همان قرنها از اين نظريه متابعت و آن را تأسيس كردند. عقيده به بقاء و جاودانگى روح در ميان هندىها دو پايه اساسى داشت: يكى اساس برهمايى و ديگرى اساس بودايى. برهمائىها جهان را آفريده كردگار دانسته كه از نيستى پا به عرصه هستى نهاده است. آنان روح آدمى را جاودان مىدانند و معتقدند كه روح پس از مرگ نسبت به سرشت و خوى خود به تن ديگرى مىرود. بودائيان معتقدند زمانى كه بشر از چنگال وجود رهايى نيافته و به نيروانا (ذوب در روح كلى) نه پيوسته، مىبايد رنج تحوّل و تناسخ را در كالبد انسان، حيوان، نبات و يا جماد ديگرى تحمّل نمايد تا اين كه روح او به تن روشن و درخشندهاى درآيد و زندگان او را نمىبينند و جاى او در بالاترين جاى جهان است. | ||
حمله اسكندر به مصر به سال 336ق به بلاد شرق درست است، جنبه سياسى و كشورگشائى داشت، افكار و عقايد جديدى هم براى بلاد شرق نياورد؛ ولى باعث شد شكل و روش علمى جديدى براى شرقىها به ارمغان آورند. اكابر و بزرگان فلاسفه يونان؛ مانند سقراط، فيثاغورس و هرمس در 6 قرن قبل از ميلاد، تفكر تناسخ را عرضه كردند. فيثاغورس(572 - 497ق) و شاگردان و پيروانش معتقد بودند، روح انسان مىتواند به انسان، حيوان و يا گياه منتقل گردد، لذا از خوردن گوشت و بعضى از حبوبات امتناع مىنمودند، لذا در تاريخ آمده كه فيثاغورس پس از بازگشت از سفر مصر و در مراجعت به يونان به تناسخ معتقد شده است و اين نظريه را از آنها اخذ نموده است. | حمله اسكندر به مصر به سال 336ق به بلاد شرق درست است، جنبه سياسى و كشورگشائى داشت، افكار و عقايد جديدى هم براى بلاد شرق نياورد؛ ولى باعث شد شكل و روش علمى جديدى براى شرقىها به ارمغان آورند. اكابر و بزرگان فلاسفه يونان؛ مانند سقراط، فيثاغورس و هرمس در 6 قرن قبل از ميلاد، تفكر تناسخ را عرضه كردند. فيثاغورس(572 - 497ق) و شاگردان و پيروانش معتقد بودند، روح انسان مىتواند به انسان، حيوان و يا گياه منتقل گردد، لذا از خوردن گوشت و بعضى از حبوبات امتناع مىنمودند، لذا در تاريخ آمده كه فيثاغورس پس از بازگشت از سفر مصر و در مراجعت به يونان به تناسخ معتقد شده است و اين نظريه را از آنها اخذ نموده است. |
ویرایش