۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ت«' به 'ت «') |
جز (جایگزینی متن - '؛ا' به '؛ ا') |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
گردانند.پاسخ باقلاّنى زيركانه بود:اگر مقصود شما از تكليف فقط سخن خداوند با مخلوق خويش است كه در اين صورت تكليف به فوق طاقت جايز است،زيرا خود خداوند در قرآن مىفرمايد:'''و يدعون الى السّجود فلا يستطيعون'''(القلم:42)،آنان به سجود فراخوانده مىشوند ولى نمىتوانند.اين تكليف به | گردانند.پاسخ باقلاّنى زيركانه بود:اگر مقصود شما از تكليف فقط سخن خداوند با مخلوق خويش است كه در اين صورت تكليف به فوق طاقت جايز است،زيرا خود خداوند در قرآن مىفرمايد:'''و يدعون الى السّجود فلا يستطيعون'''(القلم:42)،آنان به سجود فراخوانده مىشوند ولى نمىتوانند.اين تكليف به | ||
مالايطاق است.يا خداوند از فرشتگان مىخواهد كه اسماء (اشياء)را بگويند و آنان در پاسخ مىگويند:'''سبحانك لا علم لنا إلاّ ما علّمتنا'''(بقره:32)،پاك خدايا،جز آنچه به ما ياد دادهاى | مالايطاق است.يا خداوند از فرشتگان مىخواهد كه اسماء (اشياء)را بگويند و آنان در پاسخ مىگويند:'''سبحانك لا علم لنا إلاّ ما علّمتنا'''(بقره:32)،پاك خدايا،جز آنچه به ما ياد دادهاى | ||
چيزى نمىدانيم.پس خداوند فرشتگان را تكليف به مالايطاق كرده | چيزى نمىدانيم.پس خداوند فرشتگان را تكليف به مالايطاق كرده است؛ اما اگر مقصود تكليف اصطلاحى باشد،يعنى آنچه فعل و ترك آن مقدور است، سؤال شما درست نيست؛زيرا تكليف آن استكه فعل آن مقدور باشد و تكليف به نامقدور سخنى متناقض خواهد بود و سؤال شما شايستۀ پاسخ نيست. | ||
پس از گفتگوى مختصرى باقلاّنى مسئله را بتفصيل جواب داد و گفت:در شرع ما بر كسى كه ناتوان و عاجز باشد تكليفى نشده | پس از گفتگوى مختصرى باقلاّنى مسئله را بتفصيل جواب داد و گفت:در شرع ما بر كسى كه ناتوان و عاجز باشد تكليفى نشده است؛ اما اگر هم مىشد درست بود،زيرا خداوند از زبان كسانى كه او را مىخوانند مىفرمايد:'''و لا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به''' (بقره:286)،آنچه به آن توانايى نداريم بر ما تحميل مفرما. | ||
سؤال ديگرى هم كه شيوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنى كردند،دربارۀ رؤيت خداوند در روز رستاخيز بود كه از معتقدات اصلى اشاعره است و معتزله سخت آن را منكرند.باقلاّنى، با آنكه مانند پيشواى خود اشعرى و مانند اكثر اهل سنت معتقد به رؤيت خداوند بود،در اينجا رأى تازهاى اظهار داشت كه مايۀ | سؤال ديگرى هم كه شيوخ معتزله در آن مجلس از باقلاّنى كردند،دربارۀ رؤيت خداوند در روز رستاخيز بود كه از معتقدات اصلى اشاعره است و معتزله سخت آن را منكرند.باقلاّنى، با آنكه مانند پيشواى خود اشعرى و مانند اكثر اهل سنت معتقد به رؤيت خداوند بود،در اينجا رأى تازهاى اظهار داشت كه مايۀ | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
احتمال مىرود كه عضد الدوله مخصوصا باقلاّنى را به اين سفارت برگزيده باشد تا او با نيروى جدلى نمايان خود قدرت منطقى و استدلالى اسلام را به رخ اسقفهاى شهر قسطنطنيه،كه از مراكز مهم دينى مسيحيت بود، بكشد و، به عبارت ديگر، برترى علمى و فرهنگى بغداد را بر قسطنطنيه ثابت كند.از اين | احتمال مىرود كه عضد الدوله مخصوصا باقلاّنى را به اين سفارت برگزيده باشد تا او با نيروى جدلى نمايان خود قدرت منطقى و استدلالى اسلام را به رخ اسقفهاى شهر قسطنطنيه،كه از مراكز مهم دينى مسيحيت بود، بكشد و، به عبارت ديگر، برترى علمى و فرهنگى بغداد را بر قسطنطنيه ثابت كند.از اين | ||
سفارت و مباحثات باقلاّنى در دربار باسيليوس دوم، امپراتور روم شرقى (حك:348-960/416-1025)،جزئيات و تفاصيلى نقل شده است كه همۀ آنها را عينا نمىتوان پذيرفت و ما گزارشى از منابع روم شرقى در دست نداريم كه، از مقايسۀ آن با گزارشهاى مورّخان مسلمان اصل حقيقت را تا اندازهاى به دست | سفارت و مباحثات باقلاّنى در دربار باسيليوس دوم، امپراتور روم شرقى (حك:348-960/416-1025)،جزئيات و تفاصيلى نقل شده است كه همۀ آنها را عينا نمىتوان پذيرفت و ما گزارشى از منابع روم شرقى در دست نداريم كه، از مقايسۀ آن با گزارشهاى مورّخان مسلمان اصل حقيقت را تا اندازهاى به دست | ||
بياوريم؛ اما بعيد نيست كه بعضى از مسائل حادّ كلامى و اعتقادى،كه طرفين آن را موجب طعن بر يكديگر مىشمردند، با ظرافت و كياست مطرح شده باشد. | |||
مىگويند هنگامى كه باقلاّنى براى سفر به قسطنطنيه آماده شد، وزير عضد الدوله به او گفت:«طالع خروج خود را نمىخواهى؟» باقلاّنى گفت كه اعتقادى به احكام نجوم ندارد و سعد و نحس و خير و شر را همه از قدرت خداوند مىداند (عياض بن موسى،ج 4،ص 594).وزير به ابوسليمان منطقى سجستانى گفت كه با او در اين باره بحث كند و ابوسليمان گفت كه اهل بحث با باقلاّنى نيست،زيرا باقلاّنى معتقد است كه اگر | مىگويند هنگامى كه باقلاّنى براى سفر به قسطنطنيه آماده شد، وزير عضد الدوله به او گفت:«طالع خروج خود را نمىخواهى؟» باقلاّنى گفت كه اعتقادى به احكام نجوم ندارد و سعد و نحس و خير و شر را همه از قدرت خداوند مىداند (عياض بن موسى،ج 4،ص 594).وزير به ابوسليمان منطقى سجستانى گفت كه با او در اين باره بحث كند و ابوسليمان گفت كه اهل بحث با باقلاّنى نيست،زيرا باقلاّنى معتقد است كه اگر |
ویرایش