۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف') |
جز (جایگزینی متن - 'صدر الدين ' به 'صدرالدين ') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
وى زندگى ادبى خويش را با شركت در مجلس علماى حماة، از جمله شيخ هيتى و عز موصلى آغاز نمود و از محضر آنان بهرهها برد و نيز ملازم مجلس علاء قضامى شد تا آنكه در سرودن «زجل» و «مواليا» مهارت يافت. سپس به سبك كهن روى آورد و در مدح بزرگان حماة، قصيدهها پرداخت و چون در اين كار شهرتى يافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعة، قاضى شام را در قصيدهاى شيوا مدح كرد. آنگاه شهرت وى فراگير شد و از آن پس سفرهاى متعدد خود را ميان قاهره و شام آغاز كرد. در قاهره به وزير ابن مكانس (د 794ق1392/م) كه خود نيز شاعر بود، پيوست و او را مدح گفت. در اين سفر به حضور بسيارى از بزرگان نيز از جمله [[ابن خلدون]] راه يافت و به مدح آنان پرداخت. پس از چندى به شام بازگشت و زمانى به دمشق رسيد كه ظاهر برقوق آن را پس از چندى محاصره، به آتش كشيده بود (791ق). ابن حجة مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته، در نامهاى بس شورانگيز تحت عنوان ياقوت الكلام... براى ابن مكانس وصف كرده است كه بىگمان يكى از زيباترين آثار او محسوب مىگردد. وى در طول اقامتش در شام، به مدح امراى دمشق، حِمْص و حماة پرداخت كه از آن جملهاند: علاء الدين ابن ابى البقا قاضى دمشق و امين الدين حمصى. | وى زندگى ادبى خويش را با شركت در مجلس علماى حماة، از جمله شيخ هيتى و عز موصلى آغاز نمود و از محضر آنان بهرهها برد و نيز ملازم مجلس علاء قضامى شد تا آنكه در سرودن «زجل» و «مواليا» مهارت يافت. سپس به سبك كهن روى آورد و در مدح بزرگان حماة، قصيدهها پرداخت و چون در اين كار شهرتى يافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعة، قاضى شام را در قصيدهاى شيوا مدح كرد. آنگاه شهرت وى فراگير شد و از آن پس سفرهاى متعدد خود را ميان قاهره و شام آغاز كرد. در قاهره به وزير ابن مكانس (د 794ق1392/م) كه خود نيز شاعر بود، پيوست و او را مدح گفت. در اين سفر به حضور بسيارى از بزرگان نيز از جمله [[ابن خلدون]] راه يافت و به مدح آنان پرداخت. پس از چندى به شام بازگشت و زمانى به دمشق رسيد كه ظاهر برقوق آن را پس از چندى محاصره، به آتش كشيده بود (791ق). ابن حجة مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته، در نامهاى بس شورانگيز تحت عنوان ياقوت الكلام... براى ابن مكانس وصف كرده است كه بىگمان يكى از زيباترين آثار او محسوب مىگردد. وى در طول اقامتش در شام، به مدح امراى دمشق، حِمْص و حماة پرداخت كه از آن جملهاند: علاء الدين ابن ابى البقا قاضى دمشق و امين الدين حمصى. | ||
در فاصله سالهاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، ليكن با وساطت | در فاصله سالهاى 801 تا 815ق بارها بين شام و مصر سفر كرد و شاهد بسيارى از وقايع از جمله حريق مجدد دمشق توسط تيمور لنگ بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نايب شهر درآمد. سپس چون علان از بيم سلطان فرارى شد، وى مدتى در خفا زيست، ليكن با وساطت صدرالدين ابن آدمى به خدمت نايب دمشق، شيخ محمودى درآمد. آنگاه دمرداش را كه در طرابلس بر فرنگان پيروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و كار کتابت ديوان او را به عهده گرفت. در 813ق كه الملك الناصر به دمشق وارد مىشد، دوباره مدتى پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بىگمان طى همين سالها بود كه وى فرصت تأليف و تصنيف يافت. | ||
پس از قتل فرج برقوق در 815ق1412/م چون شيخ محمودى، با نام المؤيد ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجة را همراه خويش به آن ديار برد و نديم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالى برگماشت. بدينسان، ابن حجة اعتبارى فراوان و ثروتى كلان فراهم آورد. وى نمونهاى از نامههاى خود را كه در همين روزگار نوشته و مربوط به 819ق است، در کتاب «ثمرات الاوراق» نقل كرده است. پس از چندى، ابن حجه متصدى ديوان انشا در دربار ملك مؤيد شد. او را به حكم وظايفى كه داشت، غالباً در التزام ركاب ملك مىيابيم. در سفرى كه ملك به بلاد روم كرد، وى شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسياى صغير به نثرى نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده كه در «ثمرات الاوراق» مىتوان يافت. البته در اكثر اين موفقيتها كه نصيب او مىشد، نبايد تأثير قاضى ناصرالدين بارزى را فراموش كرد. وى كه خود منشى مخصوص سلطان بود، ابنحجه را تا مقام شيخوخت ادباى مصر بركشيد. ابنحجه در «خزانة الادب» صريحاً به اين مسأله اعتراف كرده و وى را مشوق خويش مىشمارد. | پس از قتل فرج برقوق در 815ق1412/م چون شيخ محمودى، با نام المؤيد ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجة را همراه خويش به آن ديار برد و نديم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالى برگماشت. بدينسان، ابن حجة اعتبارى فراوان و ثروتى كلان فراهم آورد. وى نمونهاى از نامههاى خود را كه در همين روزگار نوشته و مربوط به 819ق است، در کتاب «ثمرات الاوراق» نقل كرده است. پس از چندى، ابن حجه متصدى ديوان انشا در دربار ملك مؤيد شد. او را به حكم وظايفى كه داشت، غالباً در التزام ركاب ملك مىيابيم. در سفرى كه ملك به بلاد روم كرد، وى شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسياى صغير به نثرى نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده كه در «ثمرات الاوراق» مىتوان يافت. البته در اكثر اين موفقيتها كه نصيب او مىشد، نبايد تأثير قاضى ناصرالدين بارزى را فراموش كرد. وى كه خود منشى مخصوص سلطان بود، ابنحجه را تا مقام شيخوخت ادباى مصر بركشيد. ابنحجه در «خزانة الادب» صريحاً به اين مسأله اعتراف كرده و وى را مشوق خويش مىشمارد. |
ویرایش