۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «') |
جز (جایگزینی متن - '»ب' به '» ب') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
بالاست پس داراى جهت است.در جواب گفته مىشود كه اگر مردم در وقت دعا دست بسوى آسمان بلند مىكنند در وقت خضوع هم پيشانى برزمين مىگذارند پس اگر دست برداشتن بسوى بالا مستلزم بودن خدا درجهت بالاست پس لازمۀ پيشانى گذاشتن برزمين هم آنست كه خداوند درجهت تحت باشد و اين مسأله به اتّفاق همه عقلا باطل است. | بالاست پس داراى جهت است.در جواب گفته مىشود كه اگر مردم در وقت دعا دست بسوى آسمان بلند مىكنند در وقت خضوع هم پيشانى برزمين مىگذارند پس اگر دست برداشتن بسوى بالا مستلزم بودن خدا درجهت بالاست پس لازمۀ پيشانى گذاشتن برزمين هم آنست كه خداوند درجهت تحت باشد و اين مسأله به اتّفاق همه عقلا باطل است. | ||
2-در قرآن كريم صراحتا واژۀ فوق آمده است مانند'''«يخافون ربهم من فوقهم»'''از يكسو و آیه '''«الرحمن على العرش استوى»'''پس خداى متعال داراى جهت است.جواب شبهه اينكه اوّلا: اينگونه الفاظ متشابه در آيات و روايات بسيار است مانند:وجه،يد، عين،جنب ثانيا: اگر دلائل عقلى قطعى باشد مىتوان ظواهر الفاظ را تأويل كرد. | 2-در قرآن كريم صراحتا واژۀ فوق آمده است مانند'''«يخافون ربهم من فوقهم»'''از يكسو و آیه '''«الرحمن على العرش استوى»'''پس خداى متعال داراى جهت است.جواب شبهه اينكه اوّلا: اينگونه الفاظ متشابه در آيات و روايات بسيار است مانند:وجه،يد، عين،جنب ثانيا: اگر دلائل عقلى قطعى باشد مىتوان ظواهر الفاظ را تأويل كرد. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كتابى بنام«پنجاه | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در كتابى بنام«پنجاه مساله» بدين شبهه اشاره كرده و مىگويد كه در مقام تعارض بين عقل و نقل بايد حكم عقل را بر نقل ترجيح داد زيرا تصحيح دلايل نقلى و پذيرش آنها به واسطه حكم عقل صورت مىگيرد پس اگر بخواهيم بخاطر ظواهر نقلى از حكم عقل دست برداريم لازمهاش آنست كه دست از اصل برداشته به فرع بپردازيم لازم به ذكر است كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] تأويل اينگونه تشابهات را به تفسير بزرگ خود ارجاع مىدهد. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
فصل پايانى اين رساله در رابطه با حكمت تكليف است خداوند متعال چون روح آدمى را به عالم ملك فرستاد براى مصالح و مهمّات روح پنج حسّ ظاهرى را همراه با خيال و وهم و شهوت و غضب با وى همراه كرد.در اين نشئه،حس و خيال نقدا بهرهمند مىشوند ولى عقل بعد از مرگ به بهرۀ لازم مىرسد صاحب شريعت تكليف بربندگان لازم نمود تا انسان به عالم غيب راه پيدا كند و بهرۀ معنوى و لذّت روحانى و عقلانى خود را از آنجا كسب نمايد پس عبادات و تكاليف ظاهرى عنوان معرفتباطنى بشمار مىآيد. | فصل پايانى اين رساله در رابطه با حكمت تكليف است خداوند متعال چون روح آدمى را به عالم ملك فرستاد براى مصالح و مهمّات روح پنج حسّ ظاهرى را همراه با خيال و وهم و شهوت و غضب با وى همراه كرد.در اين نشئه،حس و خيال نقدا بهرهمند مىشوند ولى عقل بعد از مرگ به بهرۀ لازم مىرسد صاحب شريعت تكليف بربندگان لازم نمود تا انسان به عالم غيب راه پيدا كند و بهرۀ معنوى و لذّت روحانى و عقلانى خود را از آنجا كسب نمايد پس عبادات و تكاليف ظاهرى عنوان معرفتباطنى بشمار مىآيد. | ||
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در پايان رساله جملهاى دارد به اين مضمون «آخر مراتب البشرية اول المراتب الملكيّه» یعنى آخرين مرتبۀ كمال انسانى عبارت از اول مرتبه فرشتگان است وى معتقد است كه فرشتگان برانسان برترى دارند وى در كتاب«المطالب | [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در پايان رساله جملهاى دارد به اين مضمون «آخر مراتب البشرية اول المراتب الملكيّه» یعنى آخرين مرتبۀ كمال انسانى عبارت از اول مرتبه فرشتگان است وى معتقد است كه فرشتگان برانسان برترى دارند وى در كتاب«المطالب العاليه» بيست دليل عقلى و نقلى بر اين مطلب اقامه مىكند درحاليكه اكثر محققان براين باورند كه انسان برفرشتگان برترى دارد. | ||
«اصول الدين و تحصيل الحقّ»رسالۀ ديگرى است كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] به رشتۀ تحرير درآورده است وى دراين رساله | «اصول الدين و تحصيل الحقّ»رسالۀ ديگرى است كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] به رشتۀ تحرير درآورده است وى دراين رساله | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
باب ششم رساله دربارۀ آخرت است. | باب ششم رساله دربارۀ آخرت است. | ||
و شامل شش فصل مىباشد ابتدا ثابت مىشود كه خداى متعال بر حشر و نشر بندگان قادر است. | و شامل شش فصل مىباشد ابتدا ثابت مىشود كه خداى متعال بر حشر و نشر بندگان قادر است. | ||
سپس براساس دلايل نقلى و قرآنى عذاب قبر ثابت مىشود مانند قول رسولخدا(ص)كه:«القبر امّا روضة من رياض الجنّة او حفرة من حفر | سپس براساس دلايل نقلى و قرآنى عذاب قبر ثابت مىشود مانند قول رسولخدا(ص)كه:«القبر امّا روضة من رياض الجنّة او حفرة من حفر النيران» بعد از آن براساس آيۀ شريفه'''«انّ الله لا يغفران يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء»'''و همچنين براساس'''«انّ الله يغفر الذنوب جميعا»'''ثابت مىكند كه فاسقان امّت بالاخره مورد عفو و بخشش الهى قرار مىگيرند و عاصيان امت در دوزخ مخلّد و هميشگى نيستند بلكه خلود در دوزخ مخصوص كافران است. | ||
باب هفتم: | باب هفتم: | ||
خط ۳۹۳: | خط ۳۹۳: | ||
رساله مبداء و معاد كه به كلمات عشرۀ ابهرى معروف است از ده كلمه تشكيل يافته جالب توجّه اينكه ابهرى در پايان هر كلمه مطالبى را تحت عنوان | رساله مبداء و معاد كه به كلمات عشرۀ ابهرى معروف است از ده كلمه تشكيل يافته جالب توجّه اينكه ابهرى در پايان هر كلمه مطالبى را تحت عنوان «سرّ» براى طالبان علم ارائه مىدهد كه از اهمّيت فوقالعادهاى برخوردار مىباشد. | ||
كلمه اوّل: | كلمه اوّل: | ||
خط ۴۰۴: | خط ۴۰۴: | ||
در كلمۀ دوّم به بحث مقولات عشر مىپردازد بدين ترتيب كه ممكن الوجود يا جوهر است و يا عرض. | در كلمۀ دوّم به بحث مقولات عشر مىپردازد بدين ترتيب كه ممكن الوجود يا جوهر است و يا عرض. | ||
سپس به بيان جواهر پنجگانه پرداخته و در نهايت اعراض نهگانه را مورد بررسى قرار مىدهد در پايان كلمه دوّم | سپس به بيان جواهر پنجگانه پرداخته و در نهايت اعراض نهگانه را مورد بررسى قرار مىدهد در پايان كلمه دوّم | ||
تحت عنوان | تحت عنوان «سرّ» به عقل فعّال اشاره مىكند كه نفوس انسانى را از قوّه به فعليّت درمىآورد و در اثرتجلّى و ظهور عقل فعال بر قواى باطنى انسان است كه علوم و معارف قابل درك و فهم مىباشد. | ||
كلمه سوّم: | كلمه سوّم: | ||
خط ۵۱۱: | خط ۵۱۱: | ||
فصل سوّم: | فصل سوّم: | ||
[[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در فصل سوّم تحت عنوان «استبصار | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در فصل سوّم تحت عنوان «استبصار نفس» به بحث معرفة النفس مىپردازد كه از اهميت زيادى برخوردار استوى ابتداء به اثبات نفس مىپردازد و در قالب«استبصار و برهان»مجرّد بودن آنرا ثابت مىكند البتّه با كمى دقت معلوم مىشود كه بيشتر براهين مخصوص بو على است كه معمولا حكماء از آن استفاده مىكنند. | ||
[[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] بر موجود بودن نفس پيش از بدن اعتقادى ندارد و بر مدّعاى خود دليل اقامه مىكند به نظر وى،نفس | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] بر موجود بودن نفس پيش از بدن اعتقادى ندارد و بر مدّعاى خود دليل اقامه مىكند به نظر وى،نفس | ||
پيش از بدن موجود نمىشود بلكه هر دو باهم بوجود مىآيند و رابطه و علاقه ميان آنها علاقۀ عشقى است نه شوقى، | پيش از بدن موجود نمىشود بلكه هر دو باهم بوجود مىآيند و رابطه و علاقه ميان آنها علاقۀ عشقى است نه شوقى، | ||
خط ۵۳۹: | خط ۵۳۹: | ||
فصل ششم: | فصل ششم: | ||
در فصل ششم در فعل باريتعالى بحث مىكند و از راه قاعدۀ«الواحد لا يصدر عنه الاّ | در فصل ششم در فعل باريتعالى بحث مىكند و از راه قاعدۀ«الواحد لا يصدر عنه الاّ الواحد» بيان مىكند كه از حقّ تعالى جز يكى صادر نمىشود و آن موجود صادر شده نمىتواند نفس باشد چون نفس همواره داراى جسمى است كه در آن تصرّف مىكند پس آنچه از او صادر مىشود جوهرى است مجرّد از ماده و احكام آن يعنى نه مادّه است و نه متصرّف در مادّه و آن در اصطلاح حكماء عقل است شيخ در پايان اين فصل به قاعده اشرف اشاره كرده و موجودات نظام هستى را در فصولبعدى براساس آن مرتّب و منظّم مىكند. | ||
فصل هفتم: | فصل هفتم: |
ویرایش